همشهری آنلاین_رضا نیکنام: به مناسبت هفته فرهنگی تهران سراغ «علی ربیعی»، سخنگوی دولت رفتیم تا درباره تهران بهویژه محله جوادیه که در آنجا بزرگ شده است، برایمان حرف بزند.
سخنگوی دولت دوران تحصیل در مقاطع ابتدایی و راهنمایی را در مدارس محله جوادیه گذرانده است. مدرسه پرورش نخستین جایی است که او آنجا الفبای زندگی را آموخته و به خاطر دارد که آن وقتها معماری ساختمان و اتاقهای این مدرسه به گونهای بود که هر کسی وارد حیاط مدرسه میشد میفهمید که اینجا قبل از این محل نگهداری دام بوده و به دلیل کمبود امکانات آموزشی به مدرسه تبدیل شده است. این مدرسه پس از چندسال تخریب و بازسازی شد و اداره آموزش و پرورش منطقه ۱۶ نامش را به مدرسه شهید اکبری تغییر داد.
- بوی کشتارگاه به کلاس درس میرسید
«علی ربیعی» در ادامه درباره دوره نوجوانیاش و تحصیل در دوره دبیرستان در مدرسه رستاخیز برایمان صحبت میکند. این مدرسه نزدیک کشتارگاه بهمن قرار داشت و ربیعی با چهرههای مشهوری مثل مرحوم «عمران صلاحی» شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی و «عباس توفیق» کاریکاتوریست، نویسنده، شاعر و سردبیر هفتهنامه توفیق، همکلاسی و رفیق صمیمی بود. همسایگی مدرسه رستاخیز با کشتارگاه خالی از دردسر نبود. همیشه بوی خون دامها در فضای مدرسه و کلاسها میپیچید. بارها اتفاق افتاده بود که یک رأس گاو هم از ترس قربانی شدن از دست سلاخها فرار کند و از کوچه و خیابان جوادیه یا حیاط مدرسه رستاخیز سر درآورد. ربیعی به یاد دارد که این حادثه بارها تکرار شده بود و به همین دلیل بچههای مدرسه میدانستند که باید حواسشان جمع گاوهای فراری و عصبانی کشتارگاه باشد که هر لحظه امکان دارد از دست سلاخها بگریزند و شاید به مردم حمله کنند.
- مهاجرت؛ تهران را بزرگ و بزرگتر کرد
به عقیده سخنگوی دولت و استاد دانشگاه مفهوم «محله» در دهههای بین ۳۰ و ۴۰ اهمیت و نمود بیشتری داشته و از دهه ۵۰ به بعد با وقوع پدیده مهاجرت، مقوله شهر و شهرنشینی وارد فاز تازهای شده و همان موقعی است که به قول معروف تهران شروع به پوستاندازی میکند و بزرگ و بزرگتر میشود. وی میگوید: «دوره پهلوی اول، مربوط به نسل اول مهاجرت به تهران است. زمانی که کارخانهها و شرکتهای مختلف در گوشه و کنار تهران راهاندازی شدند و مدیران کارخانهها از میان همین مهاجران کارگر میگرفتند؛ مثلاً وقتی در محدوده منطقه ۱۶، شرکت راهآهن و کارخانههای ریسندگی، قند و شکر، روغننباتی، دخانیات، چیتسازی و انبارهای نفت یکی یکی راه افتادند، دوره جدیدی در تهران تجربه شد.»
ربیعی عقیده دارد که نسل اول مهاجران به تهران، مفهوم جدیدی در ادبیات تهران به وجود آوردند با عنوان «حاشیهنشینی» که در اغلب شهرها اتفاق میافتد. او برایمان توضیح میدهد: «در این دوره مهاجران به محلههای مختلف تهران از جمله جوادیه شیوه زندگی روستایی را با زندگی محلهای درمی آمیختند و سبک تازهای به وجود آوردند و مفاهیمی مثل «هممحله ای»، «بچهمحل»، «ریش سفید» و «بزرگ محله» بین مردم جا افتاد. با مهاجرت اقوام مختلف به نقاط مختلف تهران از جمله جوادیه، نازیآباد و... تغییرات زیادی در محلهها ایجاد شد. به تعبیری دیگر آنها بخشی از حال و هوای روستای خود را در یک محله کوچکتر در دل تهران ایجاد کردند. برای همین حسینیهها، مساجد و تکایایی در محلهها ساخته شد که هویت فرهنگی اقوام گوناگون را نشان میداد؛ مثلاً مسجد نمینیهای مقیم تهران، حسینیه سرقینیهای مقیم تهران، تکیه ساوهایها و... و. همچنین آن زمان برخی اصناف و مشاغل به دست اقوام خاصی افتاد. مثلاً بیشتر گچکارها اراکی بودند یا نانواییهای بربری متعلق به زنجانیها و سنگکیها برای قمیها بود.»
وی همبستگی مردم در آن زمان را خاص عنوان میکند و میگوید: «آن زمان اهالی، خانه یکی بودند. مشکل یک نفر در محله، مشکل همه به حساب میآمد و همه اهالی از حال و روز همدیگر خبر داشتند. یادم میآید پنجره کوچکی در آشپزخانه ما وجود داشت که به خانه همسایه باز میشد. زن همسایه از طریق همین پنجره با مادرم حرف میزد و درددل میکرد. گاهی اوقات از همین محل، نان و غذا بین خانه ما و همسایهمان رد و بدل میشد.»
- فصل دوم مهاجرت پس از پیروزی انقلاب
ربیعی با توجه به تحقیق و پژوهشهایی که درباره شکلگیری تهران انجام داده عنوان میکند که فصل دوم مهاجرت اقوام مختلف به تهران پس از پیروزی انقلاب آغاز شد، یعنی دوران واگذاری زمینهای ارزانقیمت و مجانی در تهران. وقتی مهاجران نسل دومی در زمین مجانی و ارزان خانه ساختند، محلههایی مثل افسریه و خاکسفید نیز متولد شد. ضمن اینکه موضوع به همینجا ختم نشد چون بعد از مدتی حاشیهنشینی از جنوب تهران به غرب و شرق تهران هم رسید.