همشهری آنلاین_رابعه تیموری: اما از آداب و رسوم قدیمی مردم شهرری که جزئی از این هویت به شمار میآید، نشانههای چندانی باقی نمانده و رو به فراموشی است. وجود اماکن مذهبی مانند حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، بقعههای امامزاده طاهر(ع)، امامزاده حمزه(ع)، بیبی شهربانو و... سبب شده آیینها و سنتهای اصیل این شهر رنگ و بوی مذهبی و دینی به خود بگیرند. در هفته فرهنگی تهران از حاج «اکبر کاوه»، حاج «احمد شربیانی» و حاج «علیاکبر الفت» که از پیرغلامان اهلبیت(ع) و اهالی قدیمی شهرری هستند دعوت کردیم تا در حرم سیدالکریم(ع) دورهم جمع شوند و از آداب و رسوم قدیمی شهرری بگویند. گزارش زیر نقل حکایتهایی است که این پیرغلامان و معتمدان شهرری روایت کردهاند.
حرم شاه عبدالعظیم(ع) چندان شلوغ نیست. اذان ظهر را گفتهاند و عدهای از زائران در حالی که ماسک بر صورت و دستکش به دست دارند، در حیاط حرم مشغول نماز و دعا هستند. قرار است در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) جمع شویم، اما حاج «علیاکبر الفت» عصازنان و به کمک فرزندش خود را به حرم رسانده و نفس به شماره افتادهاش، تاب پیادهروی تا صحن حضرت عبدالعظیم(ع) را ندارد. حاج «احمد شربیانی» زودتر از مهمانان دیگر رسیده و با دلتنگی در ایوان امامزاده طاهر(ع) نشسته است. وقتی حاج «اکبر کاوه» هم تماس میگیرد و میگوید در حرم امامزاده طاهر(ع) منتظر رسیدن ماست، یقین میکنیم امروز زیارت این امامزاده روزی ما و مهمانان است. دقایقی طول میکشد تا پیرغلامان موسپید، بغض و دلتنگی خود برای حال و هوای محرم و صفر و اربعینهای پیش از شیوع ویروس کرونای شهرری را قورت دهند و سر گپوگفت را باز کنیم. حاج الفت حکایت سرگذشت ملک ری را از زمانی که حضرت عبدالعظیم(ع) ساکن این شهر شدند، شروع میکند. او میگوید: «حضرت عبدالعظیم(ع) پس از آنکه وطن خود را با لباس پیک و بهصورت ناشناس ترک کردند، از شهرهای بسیاری گذشتند تا به شهرری رسیدند. چون شهرریآباد و پررونق بود و بزرگانی مانند امامزاده حمزه(ع) در آن دفن شده بودند، حضرت عبدالعظیم(ع) در این شهر و در محلهای به نام سکهالموالی (هاشمآباد امروزی) ساکن شدند. مردم شهرری میدانستند ایشان عالم و محدث بزرگواری است، اما از رسیدن نسبشان به امام حسن مجتبی(ع) اطلاعی نداشتند. براساس بعضی از روایات، مردم پس از وفات حضرت به نسب ایشان پی بردند و کمکم علما و محبان حضرت عبدالعظیم(ع) دسته دسته به شهرری آمدند.»
- ملک ری چگونه شاه عبدالعظیم(ع) شد
نقل حاج الفت به دوران صفویه میرسد که دوره پایتخت شدن و به عزت رسیدن قریه طهران و نادیده گرفتن موقعیت سیاسی، تجاری و اقتصادی شهرری است. او میگوید: «آن زمان شهرری ۲۰۰ مسجد گلدستهدار داشت، اما هنوز گلدسته حرم سیدالکریم(ع) ساخته نشده بود. پس از نصب گلدستهها و تکمیل حرم ایشان در زمان صفویه، پای هیئتهای مذهبی به شهرری باز شد. نخستین هیئت مذهبی از شهر شیراز وارد ری شد که محل اقامت آنها به «کوچه شیرازیها» شهرت پیدا کرد و هنوز هم این کوچه به همین نام شناخته میشود. دومین هیئت از قم و هیئتهای بعدی از اردستان و سمنان وارد شهرری شدند. بعدها ۳ هیئت بزرگ نفرآباد، میدان بزرگ و هیئت قرائت قرآن کریم پا گرفتند و هیئتهای کوچکتر از آنها منشعب شدند.» حاج «اکبر کاوه» از کم توجهی برخی از مسئولان به اصالت شهرری گلایه دارد و شرایط نامناسب این شهر او را آزار میدهد. او نقل حاج الفت را ادامه میدهد و میگوید: «پیش از خاکسپاری حضرت عبدالعظیم(ع)، اینجا ملک ری نامیده میشد. پس از دفن ایشان، مردم به حرمشان «مزار عبدالعظیم(ع)» میگفتند و برای حضرت لقب و پیشوندی به کار نمیبردند. با ترور ناصرالدین شاه و دفن او در جوار حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، مردم در گویش عامیانه خود میگفتند «به زیارت شاه و عبدالعظیم(ع) میرویم.» کمکم حرم ایشان به نام «شاه عبدالعظیم(ع)» شهرت پیدا کرد و حتی شهرری هم به همین نام معروف شده بود.»
- تحویل سال در حرم سیدالکریم(ع)
به قول حاج «احمد شربیانی» وجود بارگاه حضرت عبدالعظیم(ع) هویت و آداب و سنن اهالی شهرری را تحت تأثیر قرار داده است. او میگوید: «اغلب رسوم مردم شهرری با توسل به حضرت همراه بود. تعداد زیادی از این آداب نیز در گذر زمان از یادها رفتهاند. یکی از رسوم جالب آن روزگار این بود که قبل از تحویل سال، مردم در صحن حرم مینشستند؛ هر فرد داخل مشتش سکهای برنجی یا تکه نانی به نشانه تبرک نگه میداشت تا در طول سال دستش روزی داشته باشد. تا زمانی که دعای تحویل سال در صحن حرم خوانده و سال نو تحویل میشد، به هیچ عنوان مشت خود را باز نمیکردند تا به خانه برسند و مشت را نزد اهل و عیال باز کنند. با این کار برکت را به خانه خود میبردند تا در طول سال همیشه با دستی پر به خانه بروند.» یاد گذشتهها برای پیرغلامان قدیمی شهرری لذتبخش است. حاج شربیانی ادامه میدهد: «خادمان حرم همیشه در صف اول بودند. چراغدارهای حرم در ایوان به صف میشدند. دقایقی قبل از تحویل سال، مسئول چراغگردانی با حضور در ایوان بزرگ و با روشن کردن چراغهای پیهسوز و نفتی فریاد میزد: «یا شاهچراغ». بعد خادمها جلو میآمدند و چراغهای روشن را به داخل صحن میبردند. هنوز هم این منظره برای قدیمیهای شهر قشنگترین صحنهای است که از آن روزها به یاد میآورند.»
- معامله بیغش با زائران ری
یاد آن روزها بر لب حاج کاوه لبخند نشانده است. او میگوید: «در قدیم کاسبان بازار ری سعی میکردند حق همسایگی حضرت عبدالعظیم(ع) و امامزادههای مدفون در ری را به جا آورند و کاسبی آنها خداپسندانه باشد. مثلاً حجرههای خود را رو به قبله میساختند و پیش از آنکه پای بساط کسبشان بنشینند، برای عرض سلام و کسب اجازه به زیارت حضرت میرفتند. کمفروشی نمیکردند و مراقب حلال و حرام دخلشان بودند.
هنوز هم بسیاری از کاسبان شهرری از آثار و برکات همجواری با سیدالکریم(ع) غافل نیستند و برای پذیرایی از زائرانش سنگ تمام میگذارند.» حاج الفت که کاسب و فروشنده پوشاک است، از کاسبی اهالی ری در ماه رمضان یاد میکند و میگوید: «رسم و رسوم کاسبی در ایام ماه مبارک رمضان رنگ و بوی خالصتر و معنویتری به خود میگرفت. مردم قدیم شهرری عادت داشتند به اندازه نیاز روزانهشان مایحتاج اولیه خود را از کاسب محله خریداری کنند. بسیاری از کاسبان چند روز مانده به ماه مبارک رمضان، تکهسنگی را در کفهای میگذاشتند که سنگ ترازو در آن قرار میگرفت تا مشغولالذمه و مدیون نشوند و کالا را اصطلاحاً سرک کشیده و چربتر برای مشتری محاسبه میکردند یا اینکه اجناس خود را ارزانتر میفروختند و از مشتریانطلب دعا برای خود و والدینشان میکردند. این ماه را فرصتی برای حلالیت طلبیدن میدانستند. در این ماه بر تنوع نانها افزوده میشد و شاطر نانوا با سلام و صلوات چانه نان را به نفع مشتری میگرفت.»
- سفرهداری مردم ری
موسپیدان شهرری از خوراکیهای سفره گذشتگان هم یاد میکنند. شربیانی میگوید: «مردم تهران قدیم طعم بسیاری از غذاهای لذیذ سفرههای خود را نخستین بار در سفرهخانههای شهرری چشیدند. کباب و ریحان و ماست مخصوص از جمله این غذاها بود. حتی قبل از اینکه ماشین دودی تهران را به شهرری وصل کند و مسافران تهرانی را به شهرری بیاورد، افراد زیادی برای زیارت و سیاحت و خوردن کباب و ریحان با گاری یا پای پیاده، خود را به شهرری میرساندند و بعد از خوردن نان و کباب داغ معروف حضرت عبدالعظیم(ع)، در محوطه مصفای باغ طوطی استراحت میکردند و تا هوا تاریک نشده، با همان وسیلهای که آمده بودند به تهران بر میگشتند.» حاج کاوه داستان معروف کباب شاه عبدالعظیم(ع) را اینطور تعریف میکند: «داستان از آنجا شروع میشود که پای ناصرالدین شاه به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و امامزاده حمزه(ع) باز میشود.
ناصرالدین شاه ۸۷همسر داشت که ۴نفر از آنها رسمی بودند و بقیه صیغه شاه. وقتی شاه قصد زیارت از حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در شهرری داشت، پیشخدمتهای او مجبور بودند روز پنجشنبه به آن منطقه بروند و هزار تا ۲ هزار کباب را براساس دستور شاه برای او، همراهان، همسران و خدمهها آماده کنند؛ کبابهایی که همراه با سبزی و ریحان شاه عبدالعظیم(ع) سرو میشد. اینطور شد که شهرت کبابیهای شهرری بلندتر شد و از قبل آن، ضربالمثلهایی مثل تعارف شاه عبدالعظیمی نیز به وجود آمد. آن زمان پادوی کبابیها جلو در دکان میایستادند و زائران را چنان به داخل دکان کبابی و خوردن کباب دعوت میکردند که زائر فکر میکرد این کباب یا نذری است یا صلواتی و به محض وارد شدن، قیمت کباب را میدید که جلو دیوار و روبهروی زائران با خط درشت نوشته شده.
از اینجا بود که تعارف شاه عبدالعظیمی یک ضربالمثل و نشاندهنده ویژگی مردمان شهرری شد.» البته روایت دیگری وجود دارد که گفته میشود تهرانیها برای رفتن به شهرری، بلیت رفت و برگشت قطار دودی میگرفتند. قطار صبحها از تهران و عصرها از شهرری به سمت تهران حرکت میکرد. بنابراین مسافرها باید خودشان را به هر نحو شده، به قطار میرساندند و به تهران و خانههایشان بر میگشتند. عدهای از ساکنان شهرری، به آنها تعارف میکردند که به خانهشان بروند. همین زمان این ضربالمثل بر زبانها افتاد و میگفتند فلانی تعارف شاه عبدالعظیمی زد چون میداند که بلیت قطار داریم و باید امروز به خانه خود برگردیم.
- آداب تدفین درگذشتگان
ری به داشتن گندم مرغوب بسیار معروف بوده و حلیم ری، حلیم مرغ و حلیم بادمجان از غذاهای محبوب اهالی قدیمی شهرری باستانی محسوب میشد. نقل حاج کاوه به نوع نان سفرههای اهالی ری میرسد. او میگوید: «قدیم نانهای تنوری مثل نان سنگک پنجهخورده، کنجدی، سیاهدانهای، دوباره تنور، قهوهای و بغل تنور در نانواییهای شهرری پخت میشد. نان سنگک همیشه مطبوعترین نان و بعد از آن تافتون بود که دوبار وارد تنور میشد و این نوع نان را بیشتر در خشکهپزیها عرضه میکردند.» صحبتهای حاج الفت نشان میدهد حال و هوای مذهبی شهرری در آداب تدفین درگذشتگان هم تأثیر گذاشته و این مراسم را با دقت بیشتری برگزار میکردند. او میگوید: «آن زمان بعضی از مردم شهرری روی روپوش تابوت درگذشتگان دعاهایی مینوشتند که در موقع ساختن وضو خوانده میشود. در تنظیم آنها سعی میشد دعایی که مربوط به هر قسمت از بدن است، در همان نقطه قرار گیرد، مثلاً دعایی که در موقع شستن صورت خوانده میشود، روی قسمتی از پارچه نقش میشد که منطبق بر صورت است.»