هشمهری آنلاین _ رابعه تیموری: شمار عصاها و دستههای بیل و کلنگ و دیگر وسایل مصرفی که تراشیده به کلی از دستش در رفته است، اما حتی قوس و چینهای بعضی از وسایل هنری را که چند دهه پیشساخته به خوبی به خاطر دارد. بسیاری از آثارش هم از ینگه دنیا و خانههای ایرانیان مهاجری سردرآورده که در غربت به دنبال تاریخ و هویت سرزمین مادری خود هستند. «محسن کریمیان» از چوب تراشهای انگشتشمار شهرری است که از نسل خراطهای قدیمی باقی مانده است.
کارگاه نقلی دودزدهاش در سینهکش تپه ابتدای کوچه شهید «داود رحیمی» است. اندازه کارگاه حدود ۱۲ـ ۱۳ مترمربع به نظر میرسد، ولی تنها فضای خالی آن راهرو باریک میان انبوه شاخهها و کندههای چوب دو طرف کارگاه است.
داخل کارگاه هر جا چشم بچرخانی دستهای چوب تلنبار شده است. بعضی از آنها خرد شده و به هیزم شباهت دارند، تعداد زیادی هم شاخه و تنههای باریک درختان گردو و بید و عناب و راش و زبان گنجشک هستند.
روروئک چوبی و زنگولههای کوچکی که به سقف و دیوار کارگاه آویخته شده، اسباببازیهای قدیمیاند و در ویترین فروشگاههای اسباببازی پرزرق و برق امروزی مشتری چندانی ندارند. سیاهی و دوده بخاری هیزمی کارگاه از هیکل دیوارهای گچی بالا رفته و سقف را پوشانده است. بخاری دم و دستگاه پیچیدهای ندارد و از محفظه مستطیلی آهنی نازک و از ۲ لوله صاف و خرطومی زنگزده تشکیل شده است.
روی میلهای باستانی و پارو و قاشقکهای چوبی که جلو در کارگاه ردیف شدهلایهای از گرد و خاک نشسته است. آقامحسن به این گرد و خاکها «غبار فراموشی» میگوید. قاب عکس پدر مرحومش که به سینه دیوار روبهروی کارگاه دوخته شده، پاکیزه و تنها وسیله داخل کارگاه است که از این غبار دور مانده.
- میراث پدری
آقامحسن این کارگاه و شغل خراطی را از پدر به ارث برده است. او تعریف میکند: «این کارگاه از ۵۰ سال پیش خراطی بوده، ۲۰ سال پدرم اوستاکارش بود. از ۳۰ سال پیش هم من اینجا کار میکنم.» نخستین وسیلهای که اوستامحسن از چوب تراشیده، دسته زنجیر عزاداری است. میگوید: «وقتی ۱۲ سالم بود برای نخستین بار پای چرخ خراطی نشستم و برای خودم دسته زنجیر درست کردم تا در تکیه محل زنجیر بزنم، ولی فکر نمیکردم روزی چوبتراشی و خراطی کار و حرفهام شود.» دیگر بوی چوب جزئی از زندگی استاد چوب تراش شده، اما او از سر علاقه به این شغل رو نیاورده است. کریمیان میگوید: «آن زمان حرفههای مناسبی وجود نداشت و چون نتوانستم به شغل دلخواهم برسم در کارگاه پدرم مشغول شدم.» نجاران و مبلسازانی که کریمیان را میشناسند و از وجود کارگاه خراطی او در محله نفرآباد اطلاع دارند سفارشات پایه میز و مبل، وردنه و... را به او میسپارند، ولی بخش زیادی از محصولات و دستسازههای او در بازار تهران به فروش میرسد.
چوب مناسب هر وسیله را هم یا مشتریان تهیه میکنند یا خودش از چوبفروشیها خریداری میکند. اوستامحسن میگوید: «بسیاری از گردشگران و زائران خارجی و ایرانی که به زیارت حرم سیدالکریم(ع) میآیند و اتفاقی دکان من را میبینند وسایل مختلفی سفارش میدهند که برایشان آماده میکنم، مثلاً یکی از ایرانیان مقیم کانادا از من خواست برایش میل باستانی درست کنم و برای ایرانی دیگری که در آلمان هیأت عزاداری داشت گوشتکوب حلیم ساختم. بسیاری از سرویسهای پذیرایی و غذاخوری، گهواره، صفحه شطرنج، تخته نرد و... که تراشیدهام از کشورهای دور و نزدیک سر درآوردهاند.»
- چرخ خراطیها نمیچرخد
تا یک دهه پیش سر اوستامحسن و خراطان دیگر شهرری شلوغ بود و هر روز تعداد زیادی کرسی، چرخ ریسندگی، دوک، چرخونک، نی و میانه قلیان، وردنه، دسته تیشه، چکش و پارو سفارش میگرفتند یا مشغول تعمیر وسایل چوبی خراب بودند، ولی حالا کار و کسبشان رونقی ندارد و فقط عادت و عشقی قدیمی چرخ خراطی اوستای خراط محله نفرآباد را به چرخیدن وامیدارد. کریمیان میگوید: «قدیم شغل تعداد زیادی از جوانان و مردم ری خراطی بود، ولی حالا همه آنها تعطیل شده و تک و توک کارگاههای چوبتراشی که باقی ماندهاند بیشتر فروشگاه وسایل فلزی و پلاستیکی هستند تا کارگاه خراطی.»
هنوز هم اسکنه و مغار از ابزارهای کار اوستامحسن است و بیش از آنکه مانند چوب تراشهای امروزی برای فرم و چین و شکن دادن به چوب از مته و گیره فلزی و سوهانهای کوچک و بزرگ استفاده کند، با اسکنه و مغارهای تیز و برنده به چوبها فرم میدهد. چرخ خراطی اوستامحسن با چرخ پدرش تفاوت دارد و حالا به جای آنکه چرخ را با دست بچرخاند موتور و تسمه دینام و مرغک چرخ خراطی فلزی کار تراشیدن پوسته چوبها را انجام میدهد. استاد خراط محله نفرآباد دلتنگ روزهایی است که این محله رونق و حس و حال خوشایندی داشت. او میگوید: «قدیم همه اهالی نفرآباد همدیگر را میشناختند و با هم ارتباط صمیمانهای داشتند، اما حالا اغلب اهالی قدیمی از محله رفتهاند و خانههایشان را به کارگران فصلی و اتباع مهاجر اجاره دادهاند.»
- صنایعدستی ری میراثی ماندگار
«صنایعدستی» از مهمترین میراث به جا مانده از گذشتگان شهرری و نشاندهنده ذوق، قریحه، هنر و هویت پیشینیان این دیار است و اصالت و تمدن باستانی شهرری را به خوبی بازگو میکند. در نتیجه کاوشهای متعددی که در شهرری صورت گرفته آثار و اشیای متنوع و فراوانی به دست آمده که با مهارت استادانهای ساخته شده و بهعنوان پیشینهای اثرگذار و تاریخی برای ساخت اشیا و صنایعدستی در مناطق مختلف کشور مورد استفاده قرار گرفتهاند.
تراش شیشه، شیشهگری فوتی، نقاشی روی شیشه، همجوشی شیشه، آبگینه، دوختهای سنتی و تزیینی، سرمه، ملیله، نوار، قیطان، منجوق و پولکدوزی، گلیم و تابلوفرش، تولید پوشاک سنتی، قلاببافی، دوخت لباسهای محلی، سفالگری دستی و چرخی، سفالهای نقش برجسته و لعابدار، نقاشی روی سفال، حجمسازی سفال و سرامیک، معرق چرم، نقاشی روی چرم، آینهکاری، آجرکاری، چلنگری (آهنگری سنتی)، ساخت زیورآلات سنتی، قلمزنی، صنایعدستی چوبی، ساخت سازهای سنتی، سوخت روی چوب، مشبک، معرق و منبت چوب، حجاری، خراطی، حکاکی و احجام سنگی، سنگهای قیمتی و صنایعدستی مستظرفه شامل طراحی سنتی، قطاعی و نقاشی سنتی از جمله رشتههای هنری هنرمندان و صنعتگران شهرری است.
بخش اعظم فرایند تولید صنایعدستی شهرری با ابزار دستی و نیروی انسانی انجام میشود. ظروف سفالینه، تابلوفرش، سرویسهای چوب، مبلمان، سرویسهای خواب و ویترینهای ساخت شهرری در داخل و خارج کشور طرفداران زیادی دارد. «علی بختیاری» در رشته شیشهگری سنتی، «عبدالله مهری» در رشته سفالگری و «منوچهر زنگنه» در رشته معرق، از جمله هنرمندان نامآور و پیشکسوت شهرری هستند که در پرورش نسل جدید هنرمندان ری نقش بسزایی داشتهاند.