همشهری آنلاین_بهاره خسروی: دقیقاً یک قرن پیش از این، در چنین روزی، کودتای ۱۲۹۹ بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران به وقوع پیوست؛ کودتایی که در روزهای نخست برای مردم خسته، گرسنه، عزادار، جنگزده و آسیبدیده از انواع مشکلات مانند قحطی بزرگ، گرانی، رکود و فروپاشی ساختارهای اقتصادی، درگیریها و فساد و قدرتطلبی دربار قاجاری، بیماریهای مهلک و فراگیر چون وبا، طاعون و بیماریهای مقاربتی و اعتیاد گسترده که باعث مرگ بسیاری از مردم این سرزمین شده بود، بارقهای از امید بود و چیزی شبیه معجزه به نظر میرسید.
به همین سبب بسیاری از روشنفکران، سیاسیون، ثروتمندان و حتی مردم به استقبال این کودتا آمدند. اگرچه این کودتا و تغییر فضای سیاسی موجب بروز تحولاتی بزرگ در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بهویژه پایتختنشینان شد، اما تبعاتی نیز به همراه داشت. در این گزارش «پیمان سمندری» پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مردم ایران، تصویری از حال و هوای تهران در روزگار کودتا را به تماشا میگذارد.
تهران هنوز مثل امروز استخوان نترکانده بود. روزنامه و نشریهها به فراوانی از اوضاع نابسامان مجلس، ناکامی مشروطیت ایرانی و نیاز به ایجاد تغییر بنیادین در ساختارهای حکومتی و دولت مینوشتند. در آن روزگار توده مردم چندان باسواد نبودند، چه برسد به اینکه روزنامهخوان هم باشند. از رادیو و تلویزیون هم خبری نبود. بیشتر نقلقولها هم شفاهی و سینهبهسینه بود. هرجومرج و آشفتگی چهره شهر چنان با زندگی روزمره مردم گرهخورده بود که دیگر کسی چندان به اخبار سیاسی و جنگ و جدال شاهزادههای قاجاری برای رسیدن به قدرت رغبتی نشان نمیداد. اما در این میانه، سیاسیون و رجال درباری و اشراف و اعیان بیشتر دلنگران تحولات آینده و سرنوشت خود و داراییهایشان بودند.
- تهران پیش از کودتا
بر اساس پژوهشهای انجامشده، جمعیت ایران در سال ۱۲۹۹ چیزی در حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیون نفر بود؛ جمعیتی که مدتها درگیر جنگ جهانی اول و پیامدهای آن مانند قحطی بزرگ، شیوع انواع بیماریها، مرگ و گرانی و گرسنگی بودند. «پیمان سمندری» پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مردم ایران، با اشاره به این موضوع از حال و هوای پایتخت آشفته قجری در روزگار قبل از کودتا چنین روایت میکند: «تهران در آن روزگار جمعیتی ۲۰۰ تا ۲۵۰هزار نفری داشت.
این جمعیت برای شهری که محدوده آن محصور در بخشی کوچکتر از تهران امروزی و در میان دروازههای چندگانه آن بود، جمعیتی قابلتوجه به شمار میآمد. در روزگار شیوع قحطی و بیماری درسالهای۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ بیش از یک تا ۲ میلیون تن از جمعیت ایران از میان رفتند که بیگمان تعدادی فراوان از این کشتگان از پایتختنشینان بودند. بسیاری از پژوهشگران حوزه تاریخ بر این اعتقادند که اغلب پس از جنگهای بزرگ، تحولاتی بنیادین در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع صورت نمیپذیرد. در آن روزها هم جنگ جهانی، با همه تبعات تلخش برای مردم تهران، گویی هنوز به پایان نرسیده بود و پایتخت ایران درگیر مصایبی بود که زاییده هر جنگ خانمانسوز است.
از طرفی تحولات دوران مشروطه هم برای مردم نتایج رضایتبخشی نداشت. بسیاری حتی از محقق نشدن وعدهها سرخورده بودند. در واقع مردم ایران و تهران در آستانه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، مردمی مستأصل، در موقعیتی انفعالی و بدون چشماندازی روشن به زمان خود و آینده بودند.»
به گفته این پژوهشگر، فقر، گرسنگی، گرانی و کارآمد نبودن دولتها و نظام پارلمانی، در کنار دیگر مشکلات، بخشی از مهمترین دلایل استقبال مردم از کودتا بود. باید توجه داشت که از زمان امضای فرمان مشروطیت تا سوم اسفندماه ۱۲۹۹، حدود ۵۰ هیأت دولت در ایران تغییر کرد.
- در دارالخلافه سنگ روی سنگبند نبود
اصطلاح معروف «سنگ روی سنگبند نیست» شاید بهترین تصویر از حال و هوای تهران در سالهای پایانی حکومت قاجار و در آستانه شکلگیری کودتای سوم اسفند باشد. ساختار کشور از همه جهت فرو پاشیده بود و از این ویرانیها، ساکنان تهران بیش از همه متضرر شده بودند. سمندری در اینباره توضیح میدهد: «اهالی بیشتر شهرها جز تهران به نحوی با نوعی از مدیریت قومی و محلی اداره میشدند.
حتی در شمال و جنوب با حضور خارجیها، با تمام مشکلات و مصایبی که ایجاد کرده بودند، وضعیت دستکم قدری بهتر از تهران بود. تهران مرکز دارالخلافه کاملاً رها شده بود. بیعدالتی، اعتیاد و بیکاری در شهر موج میزد. گندمی که سهم مردم بود به قیمت ارزان در اختیار نیروهای متفقین قرار میگرفت و در عوض نان مردم گران و سهمیهای شده بود و نانی باکیفیتی هم برای قوت روزانه در اختیارشان قرار نمیگرفت. اوضاع کالاهای دیگر هم بهتر از این نبود. اغلب کالای اساسی موردنیاز مردم را اشراف و بازاریان احتکار میکردند و به قیمتهایی بسیار گران میفروختند. روایتهایی وجود دارد که شخص احمدشاه قاجار هم از احتکارکنندگان گندم و مایحتاج ضروری موردنیاز مردم بوده است.»
- مهمترین مشاغل مردم تهران
تأمین بودجه کشوری و نیاز مردم در روزگار آشفته تهران برای دولت بهگل نشسته قاجار ازخزانه خالی ممکن نبود. این ایرانشناس درباره مشاغل متداول تهرانی هامیگوید: «در طول سالیان، عموم مردم تهران به مشاغلی از جنس سوداگری و، به اصطلاح امروز، خدماتی اشتغال داشتند.
گروهی در بازار کسب و کار مشغول بودند و بخشهایی در ارتباط با گروههای پیشهور و کشاورز خارج از تهران بودند که در شرایط ناامنی راهها و تعطیلی بنیان اقتصاد، کارشان به کسادی کامل گراییده بود. عدهای از ساکنان تهران هم در خدمت بخشهای اداری و در خدمت دستاندرکاران کشوری و حکومتی و اشراف بودند. اما دولت به دلیل ساختار از همگسسته اوضاع اقتصادی توان پرداخت پول به خدمه خود را نداشت. همین عوامل به فقر و ناامنی تهران و مناطق اطراف آن و بروز فجایع بزرگ دامن میزد. بیشتر مردم روحیه افسرده و دلمردهای داشتند و مردم بحرانزده اغلب گوشهنشینی و عزلت را انتخاب کرده بودند. همه این عوامل کافی بود تا به نحوی چشمانتظار یک منجی باشند.»
- حمله به تهران برای وصول بدهی
نخستین اعلامیه کودتاچیان به امضای «رضا» رئیس دیویزیون قزاق، تحت عنوان «حکم میکنم» در ۹ ماده به در و دیوار شهر چسبیده شد؛ این نخستین عبارتی بود که مردم تهران در مواجهه با کودتا شنیدند. کودتا برای مردمی که سواد سیاسی و اجتماعی محدودی داشتند چندان کلمه آشنا و قابل درکی نبود. خبر اعلامیههای چسبانده شده بر در و دیوار شهر که با عنوان «من حکم میکنم»
با ۹ تبصره مهم برای برقراری نظم در دارالخلافه مثل یک بمب در شهر پیچید، یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی تاریخ ایران معاصر رقم خورد. اما ماجرای کودتا چه بود؟ «از شب جمعه سیام بهمن، حرکت افراد عادی به سمت تهران به دلایل امنیتی ممنوع شد. وقتی علت را جویا شدند، رضا خان اعلام کرده بود برای وصول بدهی راهی پایتخت میشویم. اما ماجرا چیزی دیگر بود. ۲ هزار نفر از قوای قزاق و یکصد ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند. این نیروها صبح شنبه به کرج رسیدند. تیپ پیشقراولان به فرماندهی «احمد امیراحمدی» یک قبضه توپ داشت. صبح روز یکشنبه، رژه پیادهنظام برگزار شد و پنجاه قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به سمت کهریزک حرکت کردند.
بقیه قوای قزاق ساعت ۳ بعدازظهر به سوی شاهآباد و مهرآباد حرکت کردند و در کرج تنها یکصد قزاق و یکصد ژاندارم برای پشتیبانی سیدضیا باقیماندند. قوای قزاق ساعت ۴ بعدازظهر به حومه مهرآباد تهران که آن زمان در اطراف شهر بود، رسیدند. مذاکره نمایندگان شاه با کودتاچیان در مهرآباد بینتیجه بود. ۲۰۰ قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح، فرماندهی کلانتریهای شهر را برعهده گرفته بودند. تنها درگیری خشونتآمیز این کودتا در همین بخش بود که به زدوخورد و کشتهشدن چند قزاق و پلیس منجر شد؛ چند تیر توپ شلیک شد و کودتا به وقوع پیوست.»