قدم اول را محکم برداشته‌اند؛ اگرچه در آخرین روزهای سال مثل همه هم‌صنفی‌هایشان سر شلوغی دارند اما بهترین روزهای‌کاری را به کودکان‌کار اختصاص داده‌اند.

همشهری آنلاین_حسن حسن‌زاده: گروهی نوپا و تازه نفس از آرایشگران جوان و دغدغه‌مند محله‌های ونک، شیخ‌بهایی، ملاصدرا و... چند روز مانده به نوروز، قید کاسبی شب‌عید را زده‌اند تا دل کودکان‌کار هرندی را شاد کنند. یکی در سلمانی کوچکش را همیشه به روی کودکان‌کار باز می‌گذارد، دیگری سابقه فعالیت‌های خیریه در مراکز معلولان و سالمندان را در کارنامه دارد و البته آرایشگران جوانی هم هستند که برای نخستین بار لذت فعالیت داوطلبانه را می‌چشند. این گروه ۱۵ نفره امروز مهمان محله هرندی و انجمن روشنگران فردای کودک شده‌اند تا بچه‌های کار را برای نشستن پای سفره‌ هفت‌سین نونوار کنند. با این آرایشگران جوان و دلسوز مهمان انجمن ارفک و بزرگمردان کوچک این انجمن شدیم.  

وقتی آفتاب تازه از پشت‌بام خانه‌های قد و نیم اطراف سر برآورده و هنوز اهالی محله هرندی از خواب صبح جمعه بیدار نشده‌اند، آرایشگران جوان محله ونک از راه می‌رسند. در میانه کوچه‌ بابارئیسی با آن خانه‌های قد و نیم قدش که انگار از فرط خستگی به هم تکیه‌ کرده‌اند، دیوار سیمانی و رنگارنگ مؤسسه ارفک جلب توجه می‌کند.

مؤسسه‌ای که اگرچه ۴ سال از شروع فعالیتش در حوزه کودکان‌کار می‌گذرد ولی گام‌های بلندی برای حمایت از این کودکان برداشته است. امروز و در آستانه نوروز، ۱۵ آرایشگر جوان ابزار کارشان را به این مؤسسه آورده‌اند تا مهربانی را با بچه‌های کار قسمت کنند. حیاط مؤسسه با کلاس‌های کوچک و بزرگی محصور شده که محل تحصیل، مشاوره و حرفه‌آموزی ۱۲۰ کودک‌کار است. اما امروز هرکدام از این کلاس‌ها به یک سلمانی کوچک و خودمانی تبدیل می‌شوند.

کسری شیاسی/آرایشگر

همین که آرایشگران جوان بساط کارشان را در کلاس‌ها پهن می‌کنند، بچه‌ها هم یکی یکی از راه می‌رسند. ‌ «کسری‌شیاسی» آرایشگر جوانی که دیگر آرایشگران را برای انجام این فعالیت خیرخواهانه با خود همراه کرده است از برنامه امروز می‌گوید: «همیشه می‌خواستم گروهی از آرایشگران جوان برای انجام کارهای خیرخواهانه تشکیل دهم. موضوع را با ۱۵ آرایشگر از محله‌های ونک، شیخ‌بهایی، ملاصدرا و... در میان گذاشتم و امروز همه آنها با من همراه شده‌اند. ما هم مثل معلمان و مشاوران داوطلبی که از دانش و مهارتشان برای حمایت از بچه‌ها مایه می‌گذارند می‌خواهیم سهمی هرچند کوچک در شاد کردن آنها داشته باشیم.»

  • قصه کفاش ماهر محله ما

پیش از شروع کار، میز و صندلی‌های کلاس، شانه، قیچی و دیگر ابزار سلمانی ضدعفونی می‌شود تا در این روزهای کرونایی سلامت بچه‌ها به خطر نیفتد. شیاسی که ۲۵ سال در محله ونک آرایشگاه دارد از ایده تشکیل این گروه و انگیزه‌هایش می‌گوید: «همه چیز از آشنایی با یک کودک‌کار در چهارراه شیراز محله ونک شروع شد؛ کودکی که به جای درس خواندن و بازی‌های کودکانه، کنار پیاده‌رو بساط کفاشی‌اش را پهن کرده بود.

چند دقیقه‌ای کنارش نشستم و با او همکلام شدم. می‌گفت پدرش کارگر بود اما بیماری، او را خانه‌نشین کرد. حالا او که پسر بزرگ خانواده است مانده و خرج برادران و خواهران کوچک ترش. آن روز از او خواستم برای کوتاه کردن موهایش به آرایشگاه من بیاید. هنگام کار، پای حرف‌ها، درددل‌ها و آرزوهایش نشستم. هنوز حال خوبی را که بعد از هم‌صحبتی و کوتاه کردن موهایش پیدا کرد فراموش نمی‌کنم. آن روز بود که تصمیم گرفتم علاوه بر اصلاح موی کودکان‌کار در آرایشگاهم، دیگر هم‌صنف‌هایم را با خودم همراه کنم تا سهم‌ ما را برای شاد کردن بچه‌های کار ادا کنیم.»

  • می‌خواهم این حرفه‌ را به بچه‌های کار یاد بدهم
بابک زنده‌دل/آرایشگر

آرایشگران جوان بدون وقفه در کلاس‌های مؤسسه به اصلاح سر بچه‌ها ادامه می‌دهند. اما در حیاط، این صدای خنده و شادی بچه‌هاست که به آنها انگیزه می‌دهد و خستگی را از تنشان خارج می‌کند. بچه‌ها مدل موی تازه خود را به یکدیگر نشان می‌دهند و حتی از پشت ماسک‌ روی صورتشان هم پیداست که برای لحظه‌ای خنده از لبشان محو نمی‌شود.

«مهدی» پسر ۱۳ ساله‌ای که با اصلاح موی سرش حسابی نونوار شده از کلاس بیرون می‌آید. کارش دستفروشی در متروست. آرزو دارد یک روز فوتبالیست شود. سنش به بازی‌های علی دایی قد نمی‌دهد اما دلش می‌خواهد یک روز مثل علی دایی فوتبالیستی شود که مدرک دانشگاهی هم دارد. می‌گوید: «این روزها که کلاس حضوری مدرسه تعطیل است و آنلاین درس می‌خوانیم، بیشتر کار می‌کنم. هر روز ۷ ساعت همراه برادرم در مترو دستفروشی می‌کنم اما دلم می‌خواهد زودتر کرونا تمام شود تا فوتبال بازی کنم. می‌خواهم یک روز مثل علی دایی بازیکنی شوم که هم دانشگاه رفته و هم درس خوانده است.» هر لحظه بر تعداد بچه‌ها افزوده می‌شود و آرایشگران جوان لحظه‌ای فرصت استراحت ندارند.

سراغ «بابک زنده‌دل» جوان خوش‌خنده و خوش‌اخلاقی می‌رویم که هنگام اصلاح سر بچه‌ها حسابی آنها را به حرف می‌گیرد و می‌خنداند. زنده‌دل از ۱۷ سالگی آرایشگری را یاد گرفته و سال‌ها در محله ونک آرایشگاه داشته. اگرچه او چند سالی است که شغلش را تغییر داده اما پای ثابت برنامه‌های خیرخواهانه است. او می‌گوید: «بسیاری از این کودکان با حمایت افراد داوطلب به جای دستفروشی و مشاغل کاذب، سراغ یادگیری یک مهارت و حرفه مناسب رفته‌اند. امروز فهمیدم تعدادی از این کودکان که در مترو دستفروشی می‌کنند به شغل آرایشگری علاقه دارند. حاضرم در همین کلاس‌ها به بچه‌های علاقه‌مند آرایشگری یاد بدهم تا در آینده حرفه‌ای مناسب برای درآمدزایی داشته باشند. من هم از ۱۷ سالگی آرایشگری را یاد گرفتم و با همین کار زندگی تشکیل داده‌ام.» 

  • قصه یک بزرگمرد کوچک
‌احمد علی‌پور/آرایشگر

حوالی ظهر، پدرها هم برای اصلاح موی سر از راه می‌رسند. برنامه امروز فقط ویژه کودکان  یست؛ درست مثل انجمن ارفک که علاوه بر حمایت تحصیلی و مهارت‌آموزی به کودکان کار، حرفه‌آموزی، اشتغالزایی و مشاوره به والدین آنها را هم در دستور قرار داده است. «احمد علی‌پور» مدیر داخلی انجمن ارفک می‌گوید: «۱۲۰ کودک‌کار تحت پوشش انجمن ارفک قرار دارند. اما براساس درخواست آرایشگران داوطلب قریب به ۳۰۰ کودک‌کار و پدرانشان را برای برنامه امروز دعوت کرده‌ایم.» سعید، پسر ۱۲ ساله‌ای که او هم در مترو دستفروشی می‌کند، دست پدر سالمندش را گرفته.

او را تا یکی از کلاس‌ها همراهی می‌کند. منتظر می‌نشیند تا آرایشگران اول موهای پدرش را اصلاح کنند. چند دقیقه بعد، وقتی سعید و پدرش از پله‌های پایین می‌روند با «متین سعیدی» یکی دیگر از آرایشگران جوانی که ۲ سال است در خیابان شیراز شمالی محله ونک کار می‌کند همکلام می‌شویم. او به حرف‌هایش با سعید اشاره می‌کند: «فقط ۱۲ سال داشت اما مثل یک بزرگمرد کوچک بود.

پدرش را برای اصلاح موی سر آورده بود اما تمام وقت دلش پیش برادر بزرگ ترش بود. سر حرف را که باز کردم گفت برادرش امروز در مترو کار می‌کند و نمی‌تواند برای اصلاح به انجمن بیاید. همین حرف او مرا مصمم کرد تا در سال جدید و در هر مناسبتی که امکانش فراهم شد دوباره داوطلب شوم.» سعیدی مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «ارزش شاد کردن بچه‌های کار زیاد است. بچه‌هایی که به جای کودکی کردن بار سنگین معیشت خانواده را به دوش می‌کشند. وقتی از برنامه امروز باخبر شدم، بدون درنگ قبول کردم. با اینکه شب‌عید، کار ما آرایشگران زیاد است اما تصمیم گرفتیم برای بچه‌های کار وقت بگذاریم تا آنها هم نونوار پای سفره هفت‌سین بنشینند.»

  • به بچه های کار عزت نفس بدهید
میثم صداقتی/آرایشگر

چند دقیقه به غروب آفتاب، برنامه خیرخواهانه آرایشگران جوان محله ونک به آخر می‌رسد. آنها امروز موی سر حدود ۳۰۰ کودک‌کار را اصلاح کرده‌اند تا در آستانه نوروز سهمی هر چند کوچک در شاد کردن این کودکان داشته باشند.

«میثم صداقتی» یکی دیگر از آرایشگران گروه می‌گوید: «تا امروز برای گروه‌های مختلفی مثل سالمندان یا افراد کم‌توان و ناتوان کار داوطلبانه انجام داده‌ام اما قصه کودکان‌کار برای من طور دیگری است. نخستین بار یک کودک‌کار با یک اسکناس هزار تومانی در دستش وارد مغازه‌ام شد. هزارتومان، همه پولی بود که می‌توانست برای اصلاح سرش هزینه کند. گفت با این پول می‌توانی موهایم را کوتاه کنی؟ از آن روز به بعد بود که تلاش کردم از مهارتم برای کودکان‌کار استفاده کنم.» وقتی آرایشگرها ابزار و لوازم‌ کارشان را جمع می‌کنند، سراغ «جمشید» نوجوان ۱۷ ساله‌ای می‌رویم که از کودکی شغل‌های مختلفی را تجربه کرده است.

وقتی ۵ ساله بود خانواده‌اش از افغانستان به ایران مهاجرت کردند و جمشید هم از ۵ سالگی شانه به شانه پدر برای تأمین معیشت خانواده کار کرده. جمشید حالا یک چرخکار ماهر است و به کمک داوطلبان انجمن ارفک باسواد شده. او از اهمیت کار امروز آرایشگران و توجه شهروندان به کودکان‌کار می‌گوید: «من از کودکی دستفروشی کردم و خوب می‌دانم کار کردن در کودکی چه سختی‌هایی دارد. بچه‌های کار فقط می‌خواهند به آنها توجه شود. خیلی از آنها برای معیشت خانواده خود کار می‌کنند و اگر شهروندان از بچه‌های کار خرید کنند به آنها عزت نفس می‌دهند. اما داوطلبان کار مهم‌تری انجام می‌دهند. در این انجمن ده‌ها کودک‌کار دیگر مثل من توانمند شده‌اند و از دستفروشی دست کشیده‌اند.» 
 

برچسب‌ها