همشهری آنلاین_پریسا نوری: همسایهها در موردش خیلی حرفها میزنند...میگویند «۳۰ سال پیش وقتی نخستین باشگاه ورزشی محله را راه انداخته، بچهها را از کوچه و خیابان جمع کرده و به باشگاه برده و از آنهایی که پول نداشتند، شهریه نگرفته... دستش در کار خیر است و هوای همسایهها و نیازمندان محله را دارد...»
اهالی، این پیشکسوت ورزش زورخانهای را به خاطر مرام ومنش پهلوانیاش دوست دارند و برایش احترام فراوانی قائلند. با «یحیی بیاتی» پیرمرد ۸۱ ساله ساکن شمیراننو و بانی نخستین ورزشگاه محله که بزرگانی چون «مصطفی حسینخانی» قهرمان کشتی جهان را پرورانده و کولهباری از خاطرات قدیم محله دارد، همصحبت شدیم.
- چهارراه استقلال قبرستان ده نارمک بود
یحیی بیاتی متولد سال ۱۳۱۸ و جزو نخستین ساکنان شمیراننو است. حافظه خوبی دارد و حال و هوای قدیم محله را توصیف میکند: «سال ۴۳ همراه همسر و بچههایم به شمیراننو آمدم و ۱۷۰متر زمین در نزدیک میدان پاکدامن خریدم به قیمت ۹۰۰ تومان. آن زمان شمیراننو آب لولهکشی نداشت و بیشتر خانهها آبانبار داشتند که آب جوی را در آن ذخیره میکردند. صبر میکردیم گل و لای آب تهنشین شود و آن را برای همهکاری مصرف میکردیم. از شستوشو تا پخت و پز. البته یک موتورخانه هم سر کوچه هفتم بود که گاهی ظرف میبردیم و آب میآوردیم.
چند سال بعد بیماری شبهوبا آمد و گفتند به خاطر آب آلوده آبانبار است، برای همین آمدند و ۴ تا شیر فشاری در ۴ گوشه محله گذاشتند. اهالی اکثراً کارگر بودند، من هم به تازگی در سازمان ترویج کشاورزی یا همان وزارت کشاورزی استخدام شده بودم، صبحها همراه اهالی تا ایستگاه سید در چهارراه سرسبز پیاده میرفتیم تا سوار اتوبوس شویم. البته یک ماشینسواری سر کوچه هفتم میایستاد و نفری ۳ ریال پول میگرفت و این مسیر را میبرد اما بیشتر مردم پیاده میرفتند. آن زمان اطراف شمیراننو همه بیابان بود. شمال محله قبرستان ده نارمکیها بود. پدرم را آنجا دفن کردیم. بعدها خیابان هنگام از روی این قبرستان گذشت و حالا شده چهارراه استقلال.»
- امکانات نداشتیم؛ اما همدیگر را داشتیم
قدیمها مثل حالا نبود که در هر خانه یک یا دو ماشین باشد، یک محله بود و یک ماشینسواری که طبق قانونی نانوشته صاحب ماشین وظیفه خود میدانست که وقت و بیوقت مریض بدحال یا زن پا به ماه را به مریضخانه برساند. آن زمان این قرعه به نام آقا بیاتی افتاده بود: «زمستان سال ۵۱ یک پیکان خریدم. یادم است برف سنگینی آمده بود. ساعت ۲ نیمهشب یکی از اهالی آمد و گفت حال زنش خوب نیست... فهمیدم همسرش پا به ماه است. سریع ماشین را روشن کردم و راه افتادیم. . نزدیکترین بیمارستان در چهارراه مولوی بود. برف همه جا را پوشانده و راهها بسته شده بود... اما خوشبختانه به موقع رسیدیم.»
با یادآوری خاطرات گذشته لبخند گوشه لبانش مینشیند: «آن زمان امکانات نداشتیم اما همدیگر را داشتیم. همسایه و همدل و همسفره بودیم. مهربانیها بیشتر بود. مردم خیلی پشت هم بودند. اهالی شمیراننو مردم شریف و زحمتکشی بودند. یادم است در خانههایمان همیشه باز بود. بچهها از صبح تا شب در کوچه بازی میکردند و وقتی گرسنه میشدند به خانه میآمدند.
ظهر بوی آش و آبگوشت از خانهها میآمد. یخچال در خانهها نبود. به اندازه کم و برای مصرف روزانه گوشت و مواد غذایی میخریدیم. دورهمیها زیاد بود و اسباب پذیرایی هم یک استکان چای و یک مشت نخودچی و کشمش بود. مثل حالا تجملات نبود. اما تا دلتان بخواهد معرفت بود. یادم است به خاطر عمل واریس چند روز بیمارستان بودم. وقتی مرخص شدم یکی از همسایهها جلو پایم گوسفند قربانی کرد و آبگوشت پخت و در محله پخش کرد...»
- خط و نشان کشیدن شعبان بیمخ
باشگاه بیاتی نخستین باشگاه ورزشی شمیراننو بود که سال ۶۸ به همت «یحیی بیاتی» راهاندازی شد و تا همین چند سال پیش هم چراغش روشن بود. آقایحیی درباره راهاندازی باشگاه میگوید: «شمیراننو جوانان مستعد زیادی داشته و دارد. آن زمان هیچ امکاناتی برای تفریح و اوقات فراغت بچهها نبود و آنها صبح تا شب در کوچه و خیابان وقت میگذراندند. از آنجایی که خودم هم از کودکی به ورزش علاقه داشتم دلم میخواست بچهها هم سرشان با ورزش گرم شود.
برای همین باشگاه را راه انداختم و چند مربی آوردم که به بچهها ورزش رزمی، کشتی، کاراته، ژیمناستیک و... یاد بدهند.
خیلی زود باشگاه شلوغ شد، گاهی در روز ۳۰ نفر میآمدند و ثبتنام میکردند و ما از ۵ و نیم صبح تا ۱۱ شب کلاس داشتیم. خوشبختانه بچهها هم استعدادشان را نشان دادند و خروجی و افتخار این باشگاه چند قهرمان کشوری و یک قهرمان جهانی بود.» بیاتی که از پیشکسوتان ورزش زورخانهای است و در جوانی بارها برای نمایش ورزش باستانی به مراسم ملی دعوت شده خاطرهای از آن روزها نقل میکند: «سال ۴۶ برای یک مراسم قرار بود جمعی از ورزشکارهای باستانی جلو مقامات نمایش بدهند. من و یکی از دوستانم که آن زمان به زورخانه صبا میرفتیم، هم انتخاب شدیم.
گفتند برای تمرین ۱۵ روز به باشگاه امجدیه سابق(ورزشگاه شهید شیرودی) برویم و زیر نظر «شعبان جعفری» یا همان «شعبان بیمخ» تمرین کنیم. همه از شعبان بیمخ حساب میبردند و چون هیکل درشت و چهره خشنی داشت، بچهها به شوخی اسمش را «گوریل شاه» گذاشته بودند. شعبان جعفری روز اجرا آمد و گفت اگر کسی لودگی کند یا حرکات را درست انجام ندهد، سروکارش با من است و میدهم کتکش بزنند و... خلاصه کلی خط و نشان کشید اما بالاخره برنامه به خوبی اجرا شد و همهمان نفس راحتی کشیدیم.»
- «طیب خان» بانی ازدواج جوانان بود
آقایحیی که در نوجوانی مدتی در قهوهخانه «طیب رضایی» کار کرده، خاطرهای از آن روزها میگوید: «سال ۳۲ مدتی در قهوهخانه آقاطیب در میدان بارفروشها، کار میکردم. یادم است روز ۲۸ مرداد به دستور طیب خان همه را در میدان بارفروشها جمع کردند. بعد هم به دست یک عده چوب و چماق دادند تا به خیابان ری بروند و به نفع کودتاچیان شعار بدهند... البته بعدها طیب خان از حکومت شاه رو برگرداند و به جمع انقلابیها پیوست و چون سرحرفش باقی ماند تا تیربارانش کردند.»
او ادامه میدهد: «آقاطیب مرد خیلی خوبی بود. هوای مردم را داشت. یادم است میآمدند قهوهخانه و میگفتند «طیب خان! فلان جوان میخواهد زن بگیرد» آقا طیب دست در جیب میکرد و یک مبلغی میداد، بارفروشها هم به تبعیت از او پول میدادند و خرج عروسی و گاهی حتی پول خانه خریدن آن جوان جور میشد.»
- «مصطفی حسینخانی» قهرمان کشتی جهان /حاج آقا بیاتی، پدر ورزش شمیراننو هستند
«مصطفی حسینخانی» قهرمان کشتی جهان و یکی از افتخارآفرینان محله شمیراننو، موفقیت خود را مدیون آقای بیاتی میداند. او در اینباره میگوید: «در نوجوانی به باشگاه آقای بیاتی میرفتم، اما چون پدرم کارگر شهرداری بود و درآمد بالایی نداشت، نمیتوانستم شهریه باشگاه را بدهم و قصد داشتم دیگر نروم. وقتی آقای بیاتی متوجه موضوع شدند، برایم کارت افتخاری صادر کردند و تشویقم کردند که ورزش را ادامه بدهم و من هم با یاری خدا و با لطف و حمایت آقای بیاتی این مسیر پرپیچ و خم را تا فتح سکوی قهرمانی جهان ادامه دادم.»
این چهره ورزشی در ادامه میگوید: «آقای بیاتی را باید به حق «پدر ورزش شمیراننو» و حتی «پدر ورزش شرق تهران» نامید چون راه را برای خیلی از جوانهای شمیراننو و محلههای اطراف هموار کردند تا به سمت ورزش بیایند و از مشکلات اجتماعی که آن زمان گریبانگیر محله بود در امان بمانند.»