همشهری آنلاین- نوید فرجو: وقتی در کوچه و خیابانهای محله او را میبینیم با ماجراهای قشنگی مواجه میشویم. از پیر مردی که با عصای زیر بغل در حال راه رفتن است و با دیدن او صدایش میزند تا کمی از دردلهایش را به او بگوید یا پیرزن کمرخمیدهای که عصازنان پیادهروی آسفالتی را جلو میرود و با دیدن این هممحلهای زبانش به حرف زدن باز میشود و از ماجرای تلخ حادثه رانندگی یکی از اعضای خانوادهاش میگوید و جوانانی که مثل پروانه دور و بر حاجی را میگیرند و با لبخند رضایتمندانه این حس را به ما منتقل میکنند که او برای جوانان محله نیز قدمهایی برداشته است. البته کودکان و بچههای محله هم از خوشخلقی او بینصیب نماندهاند. هروقت از کنار محل کسب و کار او میگذرند با همان بازیگوشیهای بچگانه از پشت شیشه مغازه الکتریکی نگاهش میکنند و برایش دست تکان میدهند و با لبخندشان این تصویر را بامزه و شیرین میکنند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
کار خیر ساده را فراموش نکنیم
ظهر است. آقا رحیم بعد از اقامه نماز جماعت از مسجد امام حسین(ع) خارج میشود تا به محل کارش برود. چنان با مهر و محبت با اهالی رفتار میکند که برای طی یک مسیر کوتاه باید زمان زیادی وقت بگذارد. آقا رحیم در این زمینه عقیدهای دارد: «نمیتوان سرسری و با بیاعتنایی از کنار آدمهایی عبور کنیم که همسایه و هممحلهایمان هستند. خیلی وقتها شنیدن درددل و غصههای شهروندان از انجام خیلی از کارهای بزرگ تأثیرگذارتر است. اگر بتوانیم برای فردیکاری انجام دهیم این را باید عنایت و لطف خدا بدانیم. شاید با این قبیل کارها امتحان میشویم. مثلاً عباس آقا که بیمار شده و به دلیل ناتوانی جسمی به سختی راه میرود. ما میتوانیم بعضی وقتها دستش را بگیریم و او را به بوستان یا بازار محله ببریم. این کار هیچ هزینهای برای ما ندارد. اما کار خیر است و برکت آن در زندگی مشخص میشود. چرا ما از کارهای خیر ساده غافل میشویم؟ چرا فکر میکنیم کار خیر باید پرهزینه و گران باشد.»
نیازمندان آبرومند زیادند
در محلههای ما خانوادههای نیازمند آبرومندی زندگی میکنند که حاضر به دریافت کمک از دیگران نیستند. این خانوادهها از ترس آبرویشان مسائل و مشکلات خود را از همسایهها و اهل محل پنهان میکنند. بنابراین وظیفه هر مسلمان است که مناسب و محرمانه و دور از چشم دیگران به این خانوادهها کمک کند.
به عقیده این خیر هممحلهای اگر هنوز رسم همسایگی و مردمداری در محله ما وجود داشته باشد پیدا کردن این قبیل خانوادههای نیازمند و آبرومند کار دشواری نیست. در این زمان یکی از اهالی خود را به آقارحیم میرساند، با او احوالپرسی میکند و از وضع نامناسب زندگی یکی از همسایههایش میگوید که در خرج و مخارج زندگی مانده است. چون پدر خانواده در بیمارستان بستری شده و کسی نیست که به آنها کمک کند. در این لحظه ناراحتی و نگرانی در چهره مهربان آقا رحیم پیدا میشود و به فکر فرو میرود. از او نشانی همسایه را میخواهد و میگوید: «نگران نباشید. مشکلشان حل میشود.»
هرکسی درددلی دارد
از کوچه پسکوچههای محله که رد میشویم اهالی با دیدن آقا رحیم جلو میآیند. بعضیها درگوشی با حاجی صحبت میکنند و مراقب هستند کسی صدایشان را نشنود. برخی دیگر دستش را میگیرند و به گوشه خلوتی میبرند تا به راحتی با او دردل میکنند. بعضیها هم که ارتباط نزدیکتری با او دارند با زبان آذری سخن میگویند و تلاش میکنند او را به خانه دعوت کنند. آقا رحیم با صبر و حوصله به صحبت یکایک شهروندان گوش میدهد و اصلاً نگران نیست که چه مقدار از وقتش را در این زمینه صرف کند. مهم برای او این است که بتواند کاری برای هممحلهایهایش انجام دهد.
پلاک نامآشنا در محله ما
وقتی به کوچه هفتاد و چهارم میرسیم، خانهای با در سبزرنگ که شاخههای درختان باغچه آن زیبایی خاصی به فضای محله داده چشمنوازی میکند. اینجا خانه نام آشنایی است و اهالی محله با آن خاطره دارند. تعدادی از شهروندان هم برای بیان مسائل و مشکلات خود زنگ این خانه را به صدا درمیآورند. او در خانه را باز میکند تا ما را به خلوت دنجش دعوت کند. باغچهای ۳ مترمربعی با تنوع گیاهی فراوان. درخت پرتقال امسال بار خوبی داده است. وقتی اهالی زنگ خانه آقای رحیم را برای طرح مشکلاتشان به صدا در میآورند او پس از شنیدن صحبتهایشان آنها را داخل حیاط دعوت میکند و برای آنها تعدادی پرتقال میچیند. انگار میخواهد آمد و رفتهای دوران قدیم را دوباره جا بیندازد. همان وقتهایی که همسایهها به بهانههای ساده با هم دوست میشدند و به خانه یکدیگر رفتوآمد میکردند. عطر مهربانی آقا رحیم مانند این پرتقالهای پاییزی فضای محله را دلنواز کرده است. بیراه نیست که اهالی او را چشم و چراغ محله میدانند.
محبت با یکمشت نخودچیکشمش
محبت آقا رحیم در دل بچهها جا خوش کرده است. هر وقت او از مسجد به محل کارش میآید بچهها با دیدنش ذوق میکنند و سرراهش قرار میگیرند. «اسدالله آزادی فر» یکی از تعمیرکاران محله آقا رحیم را به خوبی میشناسد: «بیشتر وقتها آقا رحیم با یکمشت نخودچی کشمش بچههای محله را مهمان میکند. همین که آنها ذوق میکنند خوشحالی در چهره او پیدا میشود. انگار جان تازهای میگیرد و با انرژی کارش را دنبال میکند.»
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۶ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷
نظر شما