همشهری آنلاین _ سحر جعفریان: به ۵ سالگی که رسید، دوست داشت با کلمات هم وزن سخن بگوید. وسواس ویژهای در انتخاب واژه داشت که راهی مدرسه شد. انشا و ادبیات را از بهترین دروس در همه سالهای نیمکت و تختهسیاه میدانست. برای همین همیشه بالاترین نمره از آنها را در کارنامه خود ثبت میکرد. با همین استعداد تحصیل کرد و تجربه اندوخت.از دوران نوجوانی در شبهای شعر و محافل ادبی شرکت کرد .در 22سالگی بهعنوان کارشناس ادبی در سازمان فرهنگی هنری مشغول به کار شد . شعرهایش در چندین مجموعه شعر چاپ شده اما به صورت مستقل نخستین مجموعه اشعارش را درسال 97 به چاپ رساندهاست . «نازنین مرادی» همان کودک با استعداد سالهای پیش و بانوی شاعر امروز که ساکن محله «شهران» است، در این گزارش ضمن گفتوگویی صمیمی، برایمان از شعر و ظرفیتهای ادبی محلهاش میگوید.
- اول خانواده و دوم ادبیات مشوقم بودند
به تازگی شمعهای تولد ۴۰ سالگیاش را با آرزوهای بسیار در سر خاموش کرده است. کارشناس ارشد «زبان و ادبیات فارسی» که نزدیک به ۲۵ سال از فعالیتهای تأثیرگذار ادبیاش در فرهنگسرای «معرفت » و محله شهران میگذرد. گزیده سخن میگوید و اغلب به شعر پناه میبرد. گفتوگو را با بیان خاطرات کودکیاش آغاز میکند: «فردی از اعضای خانواده و اقوام به شعر و شعرگویی مشغول نبود، اما نهال این علاقه را در من ترانهخوانیهای پدرم کاشت. نهالی که هر روز قد میکشید و بارورتر از پیش میشد. او ترانه میخواند و من مست شعر و آهنگهایش میشدم. آنقدر که احساس میکردم این آهنگ در شعر، بهتر است که در حرف زدن نیز همراه باشد. خواندن و نوشتن که یاد گرفتم، هرگاه با پدر و مادرم بیرون میرفتم با اسامی نوشته شده بر تابلوی سر در مغازهها، شعر میگفتم.
کلمههای تازه را مینوشتم تا در اشعار کودکانهام به کار بگیرم. روزها و سالها که به این منوال پیش رفت، خانواده متوجه استعدادم شد و با حمایتهای مهربانانه، من را رو به جلو سوق دادند. پس از خانواده، میتوانم از فضای ادبیات فارسی بهعنوان دومین مشوقم یاد کنم. فضایی دوستداشتنی که خواهناخواه تو را پیش میراند و در ژرفا و قلههای ادبی سیر میدهد.»
- از سنتی تا سپید
این بانوی شاعر هممحلهای با اینکه از شعر کلاسیک به اشعار سپید رسیده اما همچنان به شاعران سنتی گوی پارسی از «حافظ» و «سعدی» گرفته تا «فردوسی» و «مولای»، وفادار است. او میگوید: «از سال ۱۳۷۵ رفت و آمدهایم به کانون ادبی «معرفت» در فرهنگسرای «معرفت» آغاز شد. رفت و آمدهایی که سبب شد تا استعدادم را بهصورت جدی پیگیری کنم. تا آن زمان همه چیز در من تنها احساس بود و حالا متوجه شده بودم که میتوانم با آموزشهای مستمر، آن احساس را به تخصص تبدیل کنم. نشستهای ادبی و جلسات نقد شعر را یکی پس از دیگری شرکت میکردم و هر روز مشتاقتر از پیش به مطالعه میپرداختم. شعر آنچنان در من عجین شد که زندگی، تحصیل و کسب و کارم در آن آمیخته شد. به غزل گرایش پیدا کرده بودم و غزلهایم از سوی استادان و مخاطبان مورد استقبال بسیار قرار میگرفت.
مجموعه اشعار مستقل خود را با عنوان «خودت را به بادها بسپار» در سال ۱۳۹۷ به چاپ رساندم وغزلیات دیگرم بهصورت مشترک در مجموعههای «هم آوای من باش»، «نگین سخن»، «آثار برگزیده معاصر» و «شاعران معاصر» منتشر شد. مدتی بعد نیز در فرهنگسراهای منطقه ۵ به آموزش شعر و شاعری به علاقهمندان پرداختم تا به امروز که مدیر روابطعمومی فرهنگسرای معرفت هستم. حرفه و پیشهای که با شعر پیوند زدهام تا آثار و رویکردهای ادبی و فرهنگی آن را در محله و بین اهالی به خوبی مشاهده کنم. اتفاقی که سبب شده است تا فرهنگسرای معرفت یکی از پراستقبالترین فرهنگسراهای پایتخت محسوب شود.»
- ضرورت توجه به مراکز ادبی در محلهها
ضرورت اهمیت به ادبیات و شعر باید در خانوادهها، نظام آموزشی و اجتماعی نهادینه شود. مرادی با بیان این مطلب ادامه میدهد: «اگر خانوادهها به استعداد فرزند خود در زمینه شعر و ادبیات به اندازه سایر استعدادها و علاقهمندیها از ورزش و علم و هنر گرفته تا صنعت، اهمیت دهند، غنای فرهنگی و ادبی در جامعه و ادبیات معاصر افزایش مییابد. برای این منظور نیاز است محافل و مراکز ادبی در شهر و محلهها را از جهت کمی و کیفی افزایش دهیم. آنقدر که سهولت در دسترسی به آنها زمینه و بستر مناسب را برای شناسایی و پرورش استعدادها فراهم کند. قالب شدن فضای ادبی در محلهها موجب میشود تا روحیه شهروندان نیز به سمت و سویی فارغ از غم تکراری نان، گرایش پیدا کند. در چنین شرایطی به طرز شگفتانگیزی، هم شهر و محله زیستپذیرتر میشود و هم کیفیت زندگی در آن ارتقا مییابد.
همچنان که در منطقه ۵، ۲ فرهنگسرای فردوس و معرفت، ۲ کتابخانه تخصصی «حصارک» و «علامه جعفری»، ۴ خانه فرهنگ «باصفا»، «میثاق»، «آیه» و «محصل»، یک مجتمع فرهنگی ـ هنری «نور» در کنار سایرسراهای محله و مراکز فرهنگی فعالیت دارند. این آمار مثبت در زمینه محافل ادبی، استقبال خوب اهالی را نیز دربر داشته است. بهگونهایی که بیشترین تعداد جلسات نقد شعر، شب شعر، آموزش شعر و نویسندگی در این منطقه وسیع برگزار میشود. به روزرسانی و تخصصگرایی این ظرفیتهای ادبی سبب میشود تا فضای محله و در مجموع فضای شهر، آرامتر شود.»
تهران
از این بالا عجب زبیاست این شهر
قشنگ و سبز و بیهمتاست این شهر
نه پایین و نه بالا، شهر دارد
عجب هموار و بیغوغاست این شهر
تمام کوچههایش پاک پاک است
بسان آبی دریاست این شهر
اگرچه قطرههایش شکل هم نیست
از این بالا فقط دریاست این شهر
از آن پایین شلوغ و پُر تزاحم
از این بالا عجب تنهاست این شهر
کمی بالاتر از بالای بالا
خیالی درخور رویاست این شهر