همشهری آنلاین_مژگان مهرابی: باغ بزرگی که البته از خیلی سال پیش تبدیل به گلخانه شده است. قدمتی بیش از ۱۳۰ سال دارد و در واقع، آخرین نسل از باغهای دولاب به شمار میآید. صاحب این باغ، «سید محمد دولابی» در بین اهالی به مردمداری و مهربانی زبانزد است. بیشتر اهالی او را میشناسند و خبر از کارهای خیرش دارند. باغ دولابی هم از آن اوست و آخرین تکه از میراث خاندان دولابی محسوب میشود که چون جان از آن محافظت میکند. میگوید این باغ توسط پدرانش وقف
امام حسین(ع) شده، هم زمین و هم درآمدش. البته سالهاست باغ دولابی تبدیل به گلخانه شده و در آن کشت و زرعی صورت نمیگیرد، با این حال همچنان فعال است و برکتش صرف پذیرایی از مهمانان و عزاداران حسینی میشود.
انتهای کوچه درختی، باغ بزرگی است شهره به باغ دولابی. به گفته اهالی محله قدمتی بیش از ۱۰۰ سال دارد. در سبز رنگ آن نیمه باز و به خوبی میتوان دور از چشم کارگرهای باغ آن جا را نظاره کرد. با اینکه اسم باغ را یدک میکشد اما درون آن حتی یک درخت هم دیده نمیشود اما تا دلتان بخواهد، گله به گلهاش گلدانهای گل چیده شده است. نه یکی نه دوتا، بلکه صدها گلدان در آن جا دیده میشود.
فضای گلخانه بزرگ است، در گوشههای باغ خیمههای مشمایی برپاست. از قرار معلوم پرورش گل زیر خیمهها صورت میگیرد. از مردی که در حال جابهجایی گلدانهای گل و سرگرم رسیدگی به آنهاست، سراغ صاحب باغ را میگیرم. اصلاً به بهانه ملاقات با سید محمد دولابی و شنیدن داستان باغ به اینجا آمدهام. مرد کارگر میگوید: «حاج محمد دولابی را میگویید؟ اینجا نیست. از وقتی کرونا آمده دیگر برای سرکشی نمیآید. سن و سالی از او گذشته و خانوادهاش دوست ندارد مشکلی برایش پیش بیاید. برای همین کمتر از خانه بیرون میآید. به گفته مرد کارگر، فضای باغ گویا از سالها پیش تبدیل به گلخانه شده است و دیگر در آن کشاورزی یا زراعتی نمیشود. او ادامه میدهد: «سید محمد مدتی است باغ را به عموزاده خود اجاره داده و اداره آن را به او سپرده است.»
- خاطرات خوش باغ دولابی
بیرون در اما اهالی خاطرات خوشی از باغ دارند. زمانی که اینجا برو بیایی داشته و خود سید محمد به آن رسیدگی میکرده است. «نیلوفر شاکری» مدیر سرای محله جوادیه، درباره سید محمد دولابی میگوید: «پیرمرد ۸۰ – ۹۰ سال دارد اما هنوز سرپاست. قبراق و سرحال. اینطور که اهالی درباره باغ تعریف میکنند، باغ تا ۸۰ – ۹۰ سال پیش زمین زراعتی بوده بعداً به شکل فعلی تبدیل شده است.»
شاکری نشانی خانه پیرمرد را میدهد. خانه سید محمد حوالی میدان سرآسیاب است. دیدن او و شنیدن داستان باغ خالی از لطف نیست. بلوار نیکنام شرقی، کوچه رسولی منفرد. خانه دولابی، آپارتمانی است خوش نما که از قرار معلوم همسایههای او فرزندانش هستند. با رعایت پروتکلهای بهداشتی در حیاط خانه حضور پیدا میکند. مثل همه پیرمردهای دنیا، گرد سپیدی روی موهایش نشسته و خطوط نقش بسته بر پیشانیاش خبر از سن و سال او میدهد. اما با نشاط است و خوش مشرب. راست قامتی او نشان میدهد ورزشکار بوده و از قضا حدس من درست از آب درمیآید. چون میلها و تخته شنای او گوشه پارکینگ دیده میشود. میگوید: «هر روز ورزش میکنم و اگر یک روز آن را ترک کنم بیمار میشوم.»
- ارثیهای برای اولاد ذکور
اما دلیل آمدن ما به خانه دولابی و دیدار با او شنیدن داستان باغی است که این روزها به گلخانه تبدیل شده است. سید محمد تعریف میکند: «این باغ ارثیه خانوادگی ماست. از پدربزرگم به پدرم و از او به من رسیده است. پدر بزرگم ملاک بود. ۱۴ جریب زمین داشت. کشاورزی میکرد. این تکه از زمینهایش را وقف امام حسین(ع) کرد. وصیت هم کرد که درآمد باغ خرج عزاداری محرم شود.
در وصیتنامهاش ذکر کرده این باغ به اولاد ذکور برسد. یعنی نخستین فرزند پسری که در خانواده به دنیا میآید. از او به پدرم ارث رسید و از پدرم به من. از من هم به پسرعمویم.» دولابی در ادامه به وقف نامه و تاریخ شکلگیری باغ اشاره میکند. به سال ۱۲۷۲ برمیگردد. یعنی حدودا ۱۳۰ سال پیش. میگوید: «وقف نامه و سند آن موجود است.»بعد هم ادامه میدهد: «بخشی از زمین ابا واجدادی دولابی به ایجاد خیابان و بخشی هم به ساخت ۲ مدرسه اختصاص داده شده است. مدارس شهید فهمیده و شهید رجایی. چند خانه هم هست که کلنگی شده و مستأجر دارد.»
- ماجرای کوچه درختی
سید محمد دولابی، آخرین نسل از باغداران و کشاورزان دولاب به شمار میآید. او باغ ۱۳۰ ساله را چون گنجینهای گرانقدر گرامی میدارد و مثل چشمانش از او محافظت میکند. میگوید: «پدرم همیشه میگفت وقتی از باغ بیرون میروی لباست را بتکان. این باغ متعلق به امام حسین(ع) است. هرچه از این باغ به دست میآید خرج نذری محرم و عزاداران حسینی(ع) میشود.»
سید محمد معتقد است عزتی که نزد مردم دارد به دلیل ارج و قربی است که آقا نصیب او کرده است. دولابی به دوران گذشته برمیگردد یعنی زمانی که دولاب و اصفهانک را زمینهای کشاورزی تشکیل میدادند. ادامه میدهد: «دولاب قناتهای پرآبی داشت برای همین بیشتر اهالی این خطه به کشاورزی رو آورده بودند. محصولات خوبی هم به ثمر مینشست. پدران من هم همینطور مستثنا نبودند. کارشان زراعت بود.
در اینجا هم گندم و جو میکاشتند. بعد که دولاب از حالت روستایی درآمد و شهر گسترش پیدا کرد، زمینهای کشاورزی جای خود را به خانه و ساختمان دادند. پدرم هم دور این زمین را دیوارکشید. یعنی شهرداری گفته بود که باید دیوار بکشد. دو طرف کوچهای که به باغ منتهی میشد، درختهای سربه فلک کشیده بود. نهر آبی هم از میان کوچه عبور میکرد. کمکم درختها را قطع کردند و ساختمانسازی کردند. نام کوچه را هم کوچه درختی گذاشتند.»
- راوی تاریخ دولاب
قلب سید محمد دولابی حکایت صندوقچه اسرار را دارد. تاریخ را خوب روایت میکند. خاطراتی که ذهن به امانت سپرده نقل آدمهایی است که در گذشته زندگی میکردند. ارباب فرامرز و حاج عبدالرسول که هر دو ملاک بودند و دست به خیر. «میرزا علی بهزادی» که مسجد نامی سرآسیاب را ساخت. وثوقالدوله که زمینهای افسریه و مسعودیه و بخش عمدهای از زمینهای اصفهانک را خرید و تصرف کرد. حسین علی سبیل میراب و... و. باغ خودش هم بخشی از این کتاب تاریخ است. باغی که ۱۳۰ سال در خدمت عزاداران حسینی بوده است.
دولاب قناتهای پرآبی داشت برای همین بیشتر اهالی این خطه به کشاورزی رو آورده بودند. محصولات خوبی هم به ثمر مینشست. پدران من هم همینطور مستثنا نبودند. کارشان زراعت بود. در اینجا هم گندم و جو میکاشتند