در برنامه توسعه دوم تهران، وجود مکانی که فعالیتهای محلی در آنجا پیگیری و اجرا شود احساس میشد. واگذاری امور اجرایی هر محله به اهالی آن و بهرهگیری از ظرفیتهای محلی، بهویژه نیروی جوان، از مهمترین اهداف راهاندازیسراهای محلهها در شهر تهران بود. در واقع، سراهای محلهها و کارکرد آنها پیشزمینهای برای کاهش آسیبهای اجتماعی، ارتقای فرهنگ و حقوق شهروندی، رسیدگی بیشتر به مشکلات شهروندان، ترویج سبک زندگی بهتر و ارائه مشاورههای خانوادگی است.
با توجه به کارکرد نهاد شورایاری و حضور آنها در محلهها و در کنار اهالی، مسئولیت نظارت و اجرای برنامههای فرهنگی، اجتماعی و ورزشی در سرای محله برعهده شورایاریها بود. اما چندی است که معاونت اجتماعی و فرهنگی مناطق عهدهدار مسئولیت نظارت و فعالیت و اجرای برنامههایسراهای محلههاست. همچنین واگذاری اجرای برنامهها و مدیریت سرای محله به پیمانکاران و استفاده از درآمد آن برای تأمین نیازهای محلی اجرای برنامههای فرهنگی و اجتماعی متناسب با نیاز اهالی هر محله گزینهای است که بهتازگی روی کاغذ آمده است، هرچند اجرای آن هنوز بهطور رسمی قطعی نشده. به این بهانه، سراغ تعدادی از دبیران شورایاری و مدیران محلههای پهنه مرکزی رفتیم و نظر آنها را درباره این تغییرات جویا شدیم.
- جاذبههای درآمدزایی، آفت توسعه محلی
سراهای محله در نخستین دوره فعالیت تحت عنوان انجمن معتمدان محله کارشان را در شهر تهران آغاز کرد. این انجمن متشکل از ریشسفیدان و معتمدانی بود که حرفشان در میان مردم محله خریدار داشت. ادارهسراهای محله زیر نظر این انجمن مأمنی را برای اهالی هر محله ایجاد کرده بود تا در محلههای کمبرخوردار همه اهالی یک محله بتوانند از خدمات آموزشی، فرهنگی و تفریحی آن بهرهمند باشند، چراکه تمامی هزینههای آموزشی و خدماتی که درسراهای محله ارائه میشد، براساس شاخصههایی چون فرهنگ غالب و وضعیت اقتصادی اهالی آن محله بود.
این در حالی است که امروز با واگذاریسراهای محله به حوزه معاونت اجتماعی شهرداریهای نواحی، فعالیتهای این بخش از زیر نظر شورایاری خارج و به بخش دولتی واگذار شد. علت اصلی این واگذاری را هم باید در جاذبههای درآمدزاییسراها برای شهرداری جستوجو کرد، چراکه طبق قانون، اداره تمامی زیرساختها و ظرفیتهای محلی اعم از پارکینگها، بوستانها، زمینهای بازی و... در محله باید زیر نظر شورایاریها که ناظر اصلی فعالیتسراهای محله بود دنبال میشد.
در این شرایط ما میتوانستیم از محل درآمد حاصل از این فضاها بنیههای اقتصادی و اجتماعی محله را تقویت کنیم؛ از اشتغالزایی در محله گرفته تا حمایت از زنان سرپرست خانوار و کودکان آسیبدیده اجتماعی. شورایاران زیادی در این بخش موفق عمل کردند و توانستند روند توسعه محله خود را با درآمدهای حاصل از این ظرفیتها و همچنینسراهای محله دنبال کنند، اما این امتیاز هم ذرهذره از شورایاران گرفته شد و حالا به نقطهای رسیدهایم که شورایاران هیچ نقشی در اداره امور محله ندارند. سلب امتیازهای اداره محلی از شورایاران و واگذاری اداره امورسراهای محله به شهرداریها باعث شد تا سازمانهای محلی، بهعنوان شاخصه اصلی شعار محلهمحوری، کمکم جایگاه و هویت خود را در محلههای شهر از دست دهند.
امروز دیگر سرای محله پاتوق همه اهالی نیست، بلکه محلی برای بهرهمندی بخشی از اهالی منطقه است و باز دست اقشار ضعیف از این امکانات کوتاه شده است. سیاستهای نادرست بخش دولتی در اداره امورسراها و تدوین برنامه برای آنها باعث شده تاسراها از یک مجموعه فرهنگی ـ اجتماعی خانوادگی به یک مجموعه ویژه زنان تبدیل شود. مردان و پسران محله سهمی ازسراها ندارند.
سراهای محله که روزی محل حل و فصل مشکلات اجتماعی محله با پادرمیانی شورایاران و معتمدان محله بود، امروز دیگر نقش گذشته خود را از دست دادهاند. با جوانگرایی شورایاریها و شرط برخورداری اعضا از تحصیلات آکادمیک، دیگر خبری از ریشسفیدان و معتمدان محلی در این انجمن معتمدان محله نیست و خانه امید بچههای محله که توسط اهالی محل اداره میشد به یک ارگان دولتی تبدیل شده که رغبتی برای مشارکت در برنامههایش از سوی اهالی دیده نمیشود.
سراهای محله یکی از ظرفیتهای خوب محلی بود که تمام برنامههای توسعه محلی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و ورزشی در آن دنبال میشد و میتوانست در صورت حفظ هویت واقعی خود، مانند گذشته، امروز نیز طرح محلهمحوری را در قالب یک سازمان محلی با قدرت بیشتری به پیش ببرد. سرای محلهای که مدیر انتصابیاش باید ۴ میلیارد تومان سفته ضمانتی به شهرداریهای ناحیه ارائه دهد، گوش به فرمان مدیریت دولتی است و رغبتی برای دفاع از حق اهالی محله ندارد. برنامههای فرمایشی را اجرا میکند و از تدوین برنامهها بر اساس فرهنگ و هویت محلی برای اهالی محله سر باز میزند.
- با درآمدزایی میتوان برنامههای فرهنگی کیفیتری به شهروندان ارائه داد
یکی از بهترین راههای موفقیت و پیشرفت در هرکاری تعامل است. مهمترین هدف در اداره محله و اجرای برنامههای مختلفی که درسراهای محلهها در این سالها اجرا شده افزایش فرهنگ و سطح آگاهی میان شهروندان است. وقتی هدف این باشد، هر نوع تغییری قابل قبول است و شهروندان یا مدیران میتوانند با استفاده از نظرها و نگاه مشترکی که در مدیریت هر بخش دارند برای توسعه فرهنگ گام بردارند.
با این دیدگاه، اینکه مدیر و مسئول نظارت بر اجرای فعالیتها شورایاری یا معاونت اجتماعی باشد، نباید تغییری در روند اجرای برنامههای محلی و کارکردسراهای محلهها ایجاد کند. با همین رویه، علاوه بر ایجاد حس رضایت میان مدیران، اهالی هم از حضور در محیط آرام و بدون تنش لذت میبرند و برای مشارکت در برنامههای فرهنگی و اجتماعی اشتیاق بیشتری نشان میدهند. اما میرسیم به موضوع اداره خودگردانسراها از سوی پیمانکاران! در اینباره میتوانیم به نیمه پر لیوان نگاه کنیم که با درآمدزایی میتوان برنامههای فرهنگی با کیفیت بهتری به شهروندان ارائه داد. شیوع بیماری «کوویدـ ۱۹» باعث تعطیلی بسیاری از کارها و برنامههای فرهنگی شد.
به دنبال این وضع، فعالیتهایسراها و تأمین هزینه کارکنان و استادان و مربیان با مشکل مواجه شد. اما چرا به این موضوع فکر نکنیم که با خودگردان شدنسراهای محلهها گام مؤثری برای کاهش هزینههای جانبی درسراها برداشته میشود. هزینههای مصرفی مانند، آب و برق و گاز و تلفن، حقالزحمه کارکنان و استادان و مربیان، اجرای برنامههای فرهنگی باکیفیت برای اهالی، همه و همه با سپردنسراها به دست پیمانکاران میتواند تأمین شود. از طرفی، از همان ظرفیتها هم میشود برای حمایت از نیازمندان، خانوادههای بیبضاعت، کارآفرینی برای زنان سرپرست خانوار و افراد جویای کار بهرهبرد.
- انحراف از مسیر با تبدیلسراهای محله به بنگاه اقتصادی
خودگردان بودنسراهای محله باعث میشود آنها مجبور شوند در این وضعیت تبدیل به واحد اقتصادی شوند تا بتوانند درآمدزایی کنند. به عقیده من، چنینکاری به صلاح نیست، بلکه باید اینسراها تحت نظارت شورایاریها باشند. برخی ازسراهای محله درآمد اندک و برخی درآمد چشمگیر دارند. به همین دلیل، پیشنهاد داده بودیم که این درآمدها جذب و بهصورت عادلانه بین همهسراها تقسیم شود. حقوق کارکنان و سایر هزینهها را از همین درآمد میتوان پرداخت کرد.
خودگردان بودنسراها باعث شده در برخی از محلهها که کشش وجود دارد، در گوشهای آرایشگاه یا رستوران یا قسمتهای نامرتبط با سیاستکاری این محیط را راهاندازی کنند، این در حالی است که اساس کارسراها، فرهنگی است. فلسفهسراهای محله این است که شهروندان در این مکان آموزشهایی ببینند تا بتوانند نبوغ و استعداد خود را شکوفا کنند، نه اینکه بابت خرید مانتو یا برای دریافت خدمات زیبایی و... بهسراها مراجعه کنند. اگر در اینسراها کلاسهایی مانند کامپیوتر با حداقل قیمت برگزار و آموزش داده شود یا کارهای هنری، بافتنی، خیاطی و... موجه است و آموزش چنین هنرهایی اشکالی ندارد، اما اینکه بنگاه اقتصادی شود، سرای محله را از راه اصلی خود خارج و در این صورت تبدیل به بنگاه اقتصادی میشود.
کار فرهنگی و فرهنگسازی هزینه دارد و این هزینه را یا باید شهرداری یا دولت تأمین کند. این فرهنگسازی باید درسراهای محله انجام شود. باید جلو هزینههای دیگر را بگیرند. بهعنوان مثال، اگر در زمینه بازیافت فرهنگسازی شود، درآمد زیادی برای شهرداری به همراه دارد، اما اگر فرهنگسازی نشود، این چرخه معیوب میشود و شهرداری نمیتواند درآمدزایی کند.
به عقیده من، بهترین حالت این است کهسراهای محله زیر نظر شورایاری باشند. اگر زیر نظر معاونت اجتماعی باشند، به کارکنانسرا به چشم کارمندان معاونت اجتماعی نگاه میشود. برنامههای مناسبتی را به گردنسرا میاندازند وسرا را به بنگاه اقتصادی برای درآمدزایی تبدیل میکنند. با برگزاری هر برنامه، درآمدها به نام معاونت اجتماعی یا شهرداری هزینه میشود، این در حالی است که شورایاری هزینهای ندارد. شورایاری فی سبیلالله کار میکند و اگر هم مصوب شود که هزینهای اختصاص داده شود برای کمک به حل مشکلات مردم است.
بهعنوان مثال، برای کودک بیبضاعتی که هزینهای برای ثبتنام در مدرسه ندارد، شورایاری میتواند مصوب کند که اگرسرا درآمد دارد، هم تخفیف برای ثبتنام بگیرد و هم قسمتی از شهریه را پرداخت کند کهکاری خداپسندانه است. ولی شهرداری چنین اقدامی انجام نمیدهد. بایدسراها زیر نظر شورایاریهای هر محله قرار بگیرند. یکی، دو سال است کهسراها از نظارت شورایاریها خارج شدهاند. اگر از مدیران و کارکنانسراها بپرسیم بابت اینکه زیر نظر معاونت اجتماعی شهرداری منطقه هستند، ابراز ناراضی میکنند. معاونت اجتماعی میتواند فقط ناظر باشد. نباید کارها را بهسرا بسپرد و به اسم خود تمام کند.
نیازهای شهروندان در نگاه اقتصادی مدیران جا میماند
مهمترین فعالیت و کارکردسراهای محله ارائه خدمات فرهنگی به اهالی است و نگاه اقتصادی و به قولی تجاری در حوزه فرهنگ چندان جالب نیست،
چراکهسراهای محله نهادی ارزشآفرین برای جلب مشارکتهای اجتماعی و مردمی با هدف کاهش آسیبهای موجود در محلهها بر اساس نیاز اهالی هر محله بود. اما نگاه مدیران به این تغییر کارکرد یک نگاه کاملاً اقتصادی است و با اجرای رسمی طرح، سرای محله بیشتر شبیه یک بنگاه با کد فعالیتهای اقتصادی میشود، در صورتی که در گذشته همه تلاش شورایاران و مدیر محله ترویج فرهنگ مسئولیتپذیری، نهادینه شدن حس مسئولیتهای اجتماعی و سهیم کردن اهالی در اداره امور محله و در نهایت شهر با استفاده از دیدگاهها و نظر آنها بود. اما با این تغییر کارکرد، نگاه فرهنگی در محلهها هم تغییر میکند، چراکه نقش شورایاریها عملاً کاهش مییابد و به نحوی کمرنگ میشود. از طرفی نیازها و خواستههای شهروندان در گرد و غبار نگاه اقتصادی مدیران جا میماند.