قاسم‌آباد، محله‌ای در شمال شرق تهران است که در نقشه جغرافیایی پایتخت، بین دو بزرگراه شهید بابایی و شهید زین‌الدین و در دامنه تپه‌های سرسبز لویزان جا خوش کرده و از بخش‌های نسبتاً پراکم شهر محسوب می‌شود.

همشهری آنلاین_پریسا نوری: این محله در طهران قدیم جزوآبادی‌های شمیران به حساب می‌آمد و قدمتش به دوره قاجار می‌رسد. می‌گویند سرتاسرش باغ‌های انار، انگور و گندمزار بوده و به دلیل حاتم بخشی زمین‌هایش توسط «ناصرالدین شاه» به نوه‌اش «قاسم»، به این نام خوانده شده است. هر چند با گذشت یک سده، باغ‌ها و انارستان‌ها جایشان را به ساختمان‌های قد و نیم قد داده‌اند، اما هنوز این محله به لطف همسایگی با ارتفاعات لویزان، آب و هوای مساعدی دارد. پیشینه قاسم‌آباد را با چند نفر از اهالی و ساکنان قدیمی مرور کرده‌ایم.  

قاسم‌آباد دو خیابان اصلی دارد. بلوار استقلال و خیابان شکوفه. بعد از بلوار استقلال، خیابان شکوفه اصلی‌ترین و بلندترین خیابان محله است.
 این خیابان نامش را از مالک زمین‌های قاسم‌آباد یعنی حاج «محسن شکوفه» عاریه گرفته است. گفته می‌شود که حاج محسن شکوفه مرد زیرکی بوده که ارتباط خوبی با دربار پهلوی داشته و از این طریق توانسته بخش زیادی از زمین‌های شمال شرق تهران را صاحب شود.  
«عبدالله میرزایی» یکی از ساکنان قدیمی محله به نقل از پدر مرحومش می‌گوید: «تا قبل از انقلاب این محله گندمزار بود و یکی دو باغ اناری بزرگ داشت که درشتی و طعم انارهایش زبانزد بود.

تقریباً همه‌اش جزو املاک آقای شکوفه بود. چند خانواده در محله زندگی می‌کردند اما از بعد انقلاب کم‌کم اینجا شلوغ شد. عده‌ای آمدند و از شکوفه قطعه زمین خریدند و عده‌ای هم زمین‌ها را مفتی تصاحب کردند. شکوفه بچه نداشت و پس از مرگ اموالش به برادرزاده‌هایش که ساکن آمریکا هستند، رسید. یک وکیل به نام اسماعیلی که بنگاهدار بود، به نمایندگی از برادرزاده‌های شکوفه، باقی زمین‌ها را قطعه‌بندی کرد و به مردم فروخت.» 

  • مردم دور حوض ظرف و لباس می‌شستند
عبدالله میرزایی /ساکنان قدیمی


اهالی می‌گویند «شکوفه» یک باغبان و سرایدار به اسم «امامعلی فرهادی» داشته که مرد زحمتکش و مورد اعتماد او بود. «ناصر عباسی» دامادِ پسر «امامعلی فرهادی» و از قدیمی‌های محله است. او به نقل از پدرِ همسرش می‌گوید: «امامعلی فرهادی وقتی ۱۹ ساله بوده از روستایشان به تهران می‌آید و باغبان آقای شکوفه می‌شود.

چون خیلی زبر و زرنگ وکاری بوده، وقتی می‌خواهد ازدواج ‌کند آقای شکوفه یک تکه زمین به او هدیه می‌دهد که خانه بسازد و سروسامان بگیرد.» عباسی ما را به کوچه ۱۰۴ و جلو باغ اناری که فرهادی سرایدارش بوده، می‌برد. هیچ ردی از باغ نمانده و یکسری آپارتمان‌های نوساز و یک شکل جای آن را گرفته. چند قدم دورتر، در وسط کوچه چاهی است که رویش با یک قطعه بزرگ بتنی پوشیده شده.

او به چاه اشاره کرده و می‌گوید: «این چاه را آقای شکوفه برای آبیاری باغ حفر کرده، حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰‌متر عمق داشته و آبش از قناتی که از محله می‌گذشته تأمین می‌شده. آب چاه علاوه بر باغ انار، گندمزارها را هم سیراب می‌کرده.» او ادامه می‌دهد: ‌ «باغ دیوار و حصاری نداشته. برای همین وقتی امام علی موتور چاه را روشن می‌کرده آب می‌آمده و در حوضی وسط باغ جمع می‌شده اهل محله هم ظرف و ظروف نشسته و لباس‌ها را می‌آوردند و کنار حوض می‌شستند.» 

  • شکل‌گیری محله 
ناصر عباسی/ ساکنان قدیمی

گشت وگذارمان در محله قاسم‌آباد ما را به «شمس‌علی حامدی» یکی دیگر از ساکنان قدیمی محله می‌رساند. او که ازدهه ۶۰ در محله ساکن شده می‌گوید: «از آنجا که این زمین‌ها بایر بود و هیچ علامت و نشانه‌ای نداشت که نشان بدهد زمین ملک شخصی است، این ذهنیت به وجود آمد که این زمین‌ها بی‌صاحب است و می‌شود در آن خانه ساخت؛ لذا زمین‌ها تصرف و ساختمان‌سازی شد.

البته برخی هم زمین‌ها را به قیمت کم خریدند. بعد هم با کمک و راهنمایی چند نفر از جمله آقای ناطقیان اینجا خیابان‌کشی شد و کم‌کم محله شکل گرفت.» حامدی ادامه می‌دهد: «برای ساخت‌وساز و شکل‌گیری محله مردم به آب احتیاج داشتند. پس به سراغ قناتی رفتند که از کوه‌های بالادست سرچشمه می‌گرفت و آب آن با شاه لوله از قاسم‌آباد می‌گذشت. آنها لوله اصلی را در بلوار استقلال پیدا کرده و با دیلم آن را سوراخ کردند و از آن یک انشعاب آب برای محله کشیدند و به همه کوچه‌ها یک لوله دادند. سر هر کوچه هم یک فلکه گذاشتند.»

  • قدیمی‌ترین مسجد محله

مسجد باب الحوایج، قدیمی‌ترین مسجد محله است و به قولی مسجد بزرگ و اصلی است. میرزایی درباره ساخت مسجد این‌طور می‌گوید: ‌»پدرم اجازه ساخت مسجد را از صاحب زمین یعنی آقای شکوفه گرفت. بعد هم‌بانی شد و با کمک اهالی مسجد را ساخت. این مسجد سال ۵۸ با حضور آقای «جلالی خمینی» افتتاح شد.» او ادامه می‌دهد: «این مسجد در زمان جنگ خیلی کمک حال مردم بود. کالاهای اساسی که با دفترچه‌های بسیج می‌دادند در این مسجد توزیع می‌شد. همچنین کمک‌های مردمی اینجا جمع و بسته‌بندی شده و به جبهه فرستاده می‌شد.» 

  • قاسم‌آباد به قلم تاریخ‌نویسان

«منوچهر ستوده» در جلد دوم جغرافیای تاریخی شمیران، قاسم‌آباد را این‌گونه توصیف کرده: «قاسم‌آباد در غرب مجیدآباد و شمال شرقی نارمک معرفی کرده است که از شمال به قنات کوثر و از جنوب به تهران‌نو و از مشرق به مجیدآباد و از مغرب به جاده نارمک و قوچک محدود می‌شود. یک رشته قنات و باغ اناری دارد. جمعیت آن ۹ نفر مرد و ۹ نفز زن است و حمام و مسجد و تکیه و مدرسه‌ای ندارد.» «حسین بلاغی» هم قاسم‌آباد را این‌طور معرفی می‌کند: «قریه کوچکی در شمال شرقی تهران و دارای باغ و صحرا و ۱۰ سنگ و نیم آب (سنگ؛ واحد اندازه‌گیری آب) است و قبلاً متعلق به محمدحسن خان معروف به محقق بوده است.»

  • سنگی که سیل با خودش آورد 

در پیاده‌رو خیابان ۱۰۴ سنگ بزرگی است که گرچه برای اهالی عادی است ولی توجه رهگذران را جلب می‌کند. «عبدالله میرزایی» قصه این سنگ را برایمان می‌گوید: «سال ۶۶ که تجریش سیل آمد این سنگ را هم با خودش تا نزدیکی‌های محله آورد. پدرم آن را با لودر برداشت و گذاشت زیر سایه درخت در پیاده‌رو تا رهگذران رویش بنشینند و خستگی در کنند.» او ادامه می‌دهد: «این سنگ برای پدرم باقیات الصالحات شده، چون رهگذران وقتی خستگی‌شان در می‌رود، خدا بیامرزی می‌گویند و می‌روند.»