به گزارش همشهری آنلاین، به مناسبت هشتاد و چهارمین سالگرد انتشار «هابیت»، به مرور سی. اس. لوئیس، نویسنده کتاب ماجراهای نارنیا، بر اولین اثر ماندگار دوست صمیمیش، جی. آر. آر. تالکین در سال ۱۹۳۷ که بخشهایی از آن در سایت لیتهاب آورده شده، نگاهی میاندزیم:
«ناشران مدعیاند که گرچه هابیت، بسیار با آلیس متفاوت است، اما از آن رو که دست گرمی یک استاد دانشگاه است، آن را به یادها میآورد. واقعیت مهمتر این است که هر دوی آنها (آلیس در سرزمین عجایب و هابیت) به دسته کوچکی از کتابها تعلق دارند که تنها در یک چیز مشترکند و آن هم این است که ما را وارد دنیای منحصر به فرد خود میکنند؛ دنیایی که به نظر میرسد مدتها پیش از آن که ما پا به قلمرو آن بگذاریم وجود داشته است، اما درست به محض اینکه توسط یک خواننده مناسب کشف شود، دیگر برای او واجب و ضروری خواهد بود. جای آن کنار آلیس، پختستان (اثر ادوین ابوت)، خارقالعاده (اثر جرج مکدونالد) و باد در درختان بید (اثر کنت گراهام) است.
البته تعریف دنیای هابیت ممکن نیست، چون کاملا جدید است. قبل از ورود به آن نمیتوانید پیشبینیش کنید، همانطور که وقتی وارد آن شوید، هرگز فراموشش نخواهید کرد. تصاویر و نقشههای تحسینبرانگیز نویسنده از میرکوود، گوبلینگیت و اسکاروث روشنیبخش است و نام دورفها و کوتولهها همچنان که چشممان به صفحات کتاب دوخته میشود، توجه ما را جلب میکند. و دورفها (کوتولهها) از دستورالعملهای داستانهای کودکان تبعیت نمیکنند، بلکه ریشه در خاک و تاریخ خود دارند که پرفسور تالکین خلق کرده است؛ کسی که بیشتر از نیازش برای گفتن این داستانها، درباره آنها میداند. داستانهای متداول، در ابتدای امر چندان کنجکاوی ما را درباره حقیقت این موجودات برطرف نمیکنند. (هابیتها مردمان کوچکی هستند، کوچکتر از دورفها، ریش ندارند و در عین حال بسیار بزرگتر از لیلیپوتیها هستند.) همینطور آن داستانها راهی به لحن حماسهمانند فصلهای بعدی هم ندارند.
باید خودتان بخوانید تا دریابید که تغییر (تغییر شخصیت در داستان) تا چه اندازه در آن اجتنابناپذیر است و چگونه داستان با (الگوی) سفر قهرمان هماهنگ میشود. گرچه همهچیز شگفتانگیز است، اما هیچ چیز در آن بر اساس انتخاب تصادفی و خارج از ساختار نیست: به نظر میرسد همه ساکنان وایلدرلند همانقدر حق حیات دارند که ساکنان جهان ما، گرچه کودک خوشاقبالی که با آنها مواجه میشود - و البته بزرگترهای ناآگاه او هم نه چندان بیش از او - از ریشههای عمیق آن جهان و موجودات در نژاد و سنت ما، درکی ندارد.
باید در نظر داشت که این یک کتاب کودک است، تنها از آن جهت که اولین بارها اغلب در کودکستان خوانده میشود. آلیس را بچهها با جدیت میخوانند و بزرگترها با خنده، از طرف دیگر هابیت برای خوانندگان کمسال بامزهتر است، اما وقتی آن را در دهه دوم یا سوم زندگی خود بخوانند، مهارت استادانه و تفکر ژرف درون آن را درخواهند یافت و متوجه میشوند که همه چیز در آن کاملا پخته، بسیار خودمانی و به روش خودش بسیار درست است. پیشبینی خطیری است، اما هابیت احتمالا به اثری کلاسیک تبدیل شود.»
جی. آر. آر. تالکین، نویسنده، شاعر و استاد زبانشناسی تاریخی دانشگاه آکسفورد به خاطر آثار خیالی حماسیش، هابیت، ارباب حلقهها و سیلماریلیون مشهور است و آنها که کتابها را نخواندهاند، بعید است سهگانه اقتباسی پیتر جکسون از ارباب حلقهها و هابیت را ندیده باشند. تالکین و لوئیس دوستان صمیمی بودند، هر دو تجربه شرکت در جنگ جهانی اول را داشتند و هر دو دانشآموخته و استاد آکسفورد بودند. ظاهرا تالکین زمانی که در در نبردی خونین در جنگ مجروح و در بیمارستان بستری شد، ایده اولیه ارباب حلقهها به ذهنش رسید و نقشه سرزمین میانی را ترسیم کرد، اما سالها بعد کتاب را نوشت. تالکین و لوئیس دوست مشترکی به نام اون بارفیلد داشتند که در آکسفورد با هم آشنا شده بودند. آنها عضو گروه ادبی اینکلینگز بودند که بارفیلد تاسیس کرده بود و در زندگی و آثار هم تاثیرات مهمی گذاشتند. تا جایی که لوئیس که خداناباور بود، تحت تاثیر تالکین به یک مسیحی تمامعیار بدل شد. لوئیس جایی گفته است آنچه آدمها را ترغیب میکند که دوست کسی شوند، این است که حقیقت مشابهی را در دیگری میبینند و آن را به اشتراک میگذارند.