بعد از هیاهو و شلوغی میدان تجریش و خیابان پرترافیک مقصودبیک به خانه‌ای می‌رسیم که از معدود عمارت‌های باقیمانده تجریش است؛ خانه‌ای با دیوارهای کاهگلی و قناتی که از لابه‌لای درختان کهنسال جاری است.

همشهری آنلاین _ شهره کیانوش راد:   «مریم سالور» هنرمندی که به دلیل پرداختن به موضوع طبیعت در آثارش به هنرمند طبیعت‌گرا معروف شده، متولد تجریش است و هنوز در خانه‌ای با حال و هوای خانه باغ‌های قدیمی زندگی می‌کند. به بهانه برگزاری رونمایی از کتاب آثارش در فرهنگسرای نیاوران با او درباره فعالیت حرفه‌ای‌اش و زندگی در شمیران گفت‌وگو کرده‌ایم.

 این خانه از معدود عمارت‌های باقیمانده در تجریش است که هنوز می‌توان حال و هوای گذشته را در آن احساس کرد. زندگی در این فضای آرام چقدر در سوق دادن شما به سمت دنیای هنر و خلق آثاری با موضوع طبیعت مؤثر بوده است؟
خیلی زیاد! به نظر من هر جایی که رشد کنی می‌توانی همان را بارور و برداشت کنی. من در این خانه به دنیا آمدم و خاطرات زیادی از این خانه دارم. من یک هنرمند طبیعت‌گرا هستم. دلیلش این است که در طبیعت و زیر این درختان بزرگ و تنومند بزرگ شده‌ام. در این باغ‌ها دویده‌ام و با گل، خاک و آب بازی کرده‌ام. در خانه‌ای بزرگ شده‌ام که همه یا طراحی می‌کردند یا کتاب می‌خواندند یا با خیاطی مشغول بودند. مادربزرگ من سن خیلی بالایی داشت اما همچنان گلدوزی می‌کرد، کتاب می‌خواند یا کتاب‌های شعر را تصحیح می‌کرد. من در این فضا رشد کردم و به سمت این کارها متمایل شدم. سعی می‌کنم در آثارم به اهمیت حفظ خاک، زمین و درختان بپردازم و این موضوع را در کارهایم منعکس کنم. دغدغه و ناراحتی‌ام این است که چرا این‌قدر آگاهانه و ناآگاهانه به سیاره زمین، مادر اصلی‌مان صدمه می‌زنیم.


 به دلیل علاقه به طبیعت، این خانه را نگه داشته‌اید؟
اینجا، هم عرق و علاقه خانوادگی‌ام هست و هم بخشی از خاطرات زندگی‌ام. از طرفی مخالف شدید برج‌سازی در منطقه‌ای هستم که همیشه ییلاق و پر از باغ بود. تجریش ریه‌های تنفسی تهران بود اما الان بسیاری از باغ‌ها و درختان چنار و افرا و... در اثر ساخت‌وساز از بین رفته‌اند. برج‌ها اجازه جابه‌جایی هوا را نمی‌دهند. تجریش جایی شده که هوای بسیار آلوده‌ای دارد. خانواده‌ام همیشه اینجا زندگی می‌کردند و من هم اینجا را نگه داشته‌ام. یک خانه قدیمی داشتیم که پدربزرگم ساخته بود ولی در اثر بی‌احتیاطی از بین رفت.

تا ۱۶ سالگی آنجا بودم و هنوز در خواب‌هایم، خودم را در آن خانه می‌بینم. از ۱۶، ۱۷ سالگی در این خانه ساکن شدیم. آن زمان خبری از برج نبود ولی الان تراکم جمعیت و افزایش خودروها موجب شده که آنقدر ترافیک ایجاد شود که اگر برای کارهای ضروری بیرون برویم ۳۰ تا ۴۰ دقیقه فقط در ترافیک این کوچه باغ‌ها گیر می‌افتیم. چون بافت این محله مناسب برج‌سازی نبود ولی حالا وجود برج‌ها سبب ایجاد ترافیک می‌شود. در شهر تهران بوستان‌های سرسبز و زیبایی ساخته شده. کنار بزرگراه‌ها فضاهای سبز و گلکاری‌های زیبایی مشاهده می‌شود و مشخص است که از متخصصان و کارشناسان کاربلد استفاده شده. به نظر من کارشناسان شهری هم می‌توانند با نگاه تخصصی‌تر به شهر از ساخت‌وسازهای بی‌رویه جلوگیری کنند. درست است که برج‌سازی منفعت اقتصادی دارد اما باعث شده که بافت‌های تاریخی و باغ‌ها از بین بروند. به هر حال هر وقت جلو ضرر گرفته شود منفعت است.


 استفاده از نقاشی‌های دیواری و بهره‌گیری از هنر در فضاهای شهری چقدر می‌تواند به سرزندگی و شادابی شهر و شهروندان کمک کند؟
من فکر می‌کنم فضای شهر را می‌توان با طبیعت زیباتر کرد. کاشت درخت و گلکاری در حاشیه بزرگراه‌ها، هم باعث زیباتر شدن شهر می‌شود و هم به تصفیه هوا کمک می‌کند. اگر روی دیوارهای غم‌انگیز و دودی را با نقاشی‌های رنگی تزیین کنند بسیار خوب است. من این‌قدر فضای شهری را دوست دارم که از هر تغییر مثبتی در فضای شهر خوشحال می‌شوم. به‌خصوص اینکه تغییر فضا با کاشت گل و گیاه و درخت زیباتر خواهد شد. این تغییر می‌تواند بر سلیقه شهروندان تأثیر بگذارد و به همین دلیل الان می‌بینیم که شهروندان هم به کاشت گل و درخت گرایش پیدا کرده‌اند.


 خانم سالور! این تصور وجود دارد که همه شرایط باید مهیا باشد تا انسان بتواند رشد کند و به هدفش برسد. شما با توجه به تجربه‌هایتان آیا موافق این نظر هستید؟
شرایط زندگی همان‌طور که ابتدا گفتم در رشد انسان‌ها تأثیر دارد. اما این‌گونه نیست که انسان بتواند بدون دردسر به آنچه می‌خواهد برسد. چند سالی در پاریس بودم. زندگی دور از خانواده و در غربت با سختی‌هایی همراه بود. گاهی از این سختی‌ها به ستوه می‌آمدم و در نامه‌هایی که برای خاله‌ام به ایران می‌فرستادم از شرایطی که برایم پیش آمده بود گلایه می‌کردم. یادم است که خاله‌ام برایم نوشت: «مریم! زندگی هلو بپر توی گلو نیست. برای رسیدن به اهدافت باید زحمت بکشی.» این حرف همیشه آویزه گوشم بود. از خیلی چیزها چشمپوشیدم تا بتوانم به هدفم برسم. رشته انفورماتیک درس خوانده بودم و اگر می‌خواستم خیلی راحت و آسان می‌توانستم از این راه کسب درآمد کنم. اما به دنبال علاقه‌ام رفتم و برای رسیدن به هدفم تلاش کردم. وقتی عشق به کاری داشته‌باشی سختی‌ها را هم تحمل می‌کنی. زندگی سختی‌ها و شیرینی‌های زیادی دارد که در کنار هم زیباست. نمی‌شود گفت من فقط روز را دوست دارم و از شب بیزارم. همیشه به شاگردانم این ضرب‌المثل معروف را می‌گویم که از لای پنبه هیچی بیرون نیامده اما از فشار کربن، الماس بیرون می‌آید.


 شما به دنبال ثبت این عمارت در میراث فرهنگی هستید. این به آن معناست که شما به حفظ آثار قدیمی اهمیت می‌دهید؟
زندگی این نیست که در گذشته بمانیم و با قدیم زندگی کنیم. اگر این‌طوری باشد حتماً افسرده می‌شویم. در گذشته زندگی کردن کاملاً خطاست. چون زندگی در زمان حال را از دست می‌دهی. اگر هم بخواهی به آینده بروی دچار اضطراب می‌شوی. زندگی فقط در لحظه حال وجود دارد. این خانه را نگه داشته‌ام برای احترام به زحمات مادر و خاله‌ام که این خانه راحت و زیبا را ساختند و احترام به طبیعت و درختان که مرا و خانواده‌ام را بزرگ کردند. در تجریش آنقدر برج ساخته شده که دیگر هیچ نمادی از گذشته ندارد و بافتش کاملاً تغییر کرده است. به نظرم با حفظ یک خانه تاریخی می‌توان آرامش را به دیگران هدیه داد. در حال پیگیری هستم تا خانه را به ثبت میراث فرهنگی برسانم. دخترم هم که طرفدار محیط‌زیست است مرا تشویق کرده که حتماً این کار را به سرانجام برسانیم. با ثبت این خانه می‌توانیم امیدوار باشیم که از درختان کهنسال و قناتی که هنوز جاری است محافظت کنیم تا برای عموم به یادگار بماند.

  • معلم قدیمی شمیران

«نازتاب سالور» برای بسیاری از قدیمی‌های شمیران نامی آشناست. اغلب تجریشی‌ها هنگام مرور خاطراتشان از زمان تحصیل از او یاد می‌کنند. مریم سالور می‌گوید: «مادرم، نازتاب سالور و خاله‌ام، فرانک دوقلو و نخستین دخترانی بودند که در مدرسه شاپور تجریش، که اکنون به نام جلال آل احمد است، درس می‌خواندند. مادرم می‌گفت در دفتر فهرست شاگردان، شماره یک به نام نازتاب سالور و شماره ۲ به نام فرانک سالور نوشته شده بود. آنها تنها دخترانی بودند که به دلیل شرایط آن روزهای تجریش توانستند در مدرسه پسرانه درس بخوانند. آن زمان وسیله ایاب و ذهاب مثل الان نبود و تجریش هم منطقه‌ای سردسیر و پربارش بود. مادر و خاله‌ام نمی‌توانستند برای درس خواندن به تهران بروند؛ به همین دلیل شوهرعمه‌شان، آقای حسابی که رئیس آموزش و پرورش بود مجوز تحصیل آنها را از آموزش و پرورش می‌گیرد. البته بعد از آنها خانواده‌های دیگر که در تجریش ساکن بودند تشویق می‌شوند تا دختران خود را به مدرسه بفرستند. مادر و خاله من هردو معلم می‌شوند. البته خاله‌ام بعد تغییر رشته داد و طراحی خواند و در رشته طراحی پارچه فعالیت کرد. اما مادرم شغل معلمی را ادامه داد و سالیان سال مدیر مدارس شمیران بود.»

آبیاری درختان با قنات آبیاری درختان این عمارت قدیمی با آب قنات انجام می‌شود. این قنات شاخه‌ای از قناتی است که از کوچه عباس کیارستمی جاری می‌شود. آب پس از رسیدن به خانه مریم سالور و آبیاری درختان به سمت باغ‌های باقیمانده اطراف می‌رود. درختان باغ سفارت‌های ترکیه، آلمان و روسیه هم از این آب آبیاری می‌شوند. سالور می‌گوید: «باورتان می‌شود شب‌ها شغال و روباه به این خانه پناه می‌آورند؟ دلیلش این است که این محیط هنوز درخت و آب دارد و فضای امنی برای حیوانات به‌خصوص در فصل سرماست. آنها از شلوغی شهر و برای پیدا کردن غذا به اینجا پناه می‌آورند. امیدوارم که این قنات همیشه جاری باشد و درختان تا سال‌ها برای نسل‌های بعد به یادگار بمانند.»

رونمایی از کتاب مریم سالور در فرهنگسرای نیاوران آثار برگزیده مریم سالور طی سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۷ در قالب یک کتاب در فرهنگسرای نیاوران رونمایی شد. در مقدمه این کتاب آمده است: «با یاد و خاطره مادرم، نازتاب سالور که دستم بگرفت و پا به پا برد. خانواده ما بزرگ بود. پر از خاله‌ها و دایی‌ها و عموها و عمه‌ها و فرزندان و نوه‌هایشان که ما بودیم. همگی در یک محله و دیوار به دیوار هم زندگی می‌کردیم. » سالور زمانی که در فرانسه بود به‌عنوان خطاط و تصحیح‌کننده اشتباهات چاپی در انتشارات لبنانی فرانسوی به نام «انتشارات خیاط» مشغول به کار می‌شود. او می‌گوید: «در این انتشارات قرآن چاپ می‌شد. رفته رفته کارم گسترش پیدا کرد. سرپرست آتلیه شدم و مدتی بعد انتخاب خط و ساخت ماکت قرآن‌ها به من سپرده شد. این کار باعث شد جدی‌تر وارد جهان شوم...»

  • حفظ خانه‌های کلاه‌فرنگی شمیران

قدم زدن در کوچه باغ‌ها یکی از خاطره‌های دور از شمیرانی است که به داشتن خانه‌باغ‌ها شهرت داشت. در کوچه‌پسکوچه‌های محله‌های قدیمی هنوز هم می‌توان تک و توک خانه باغ‌های قدیمی را پیدا کرد. مریم سالور می‌گوید: «خانه‌های قدیم شمرون را کلاه‌فرنگی می‌گفتند. مادر و خاله‌ام اگر در قید حیات بودند بهتر می‌توانستند در این‌باره توضیح دهند. اما چیزی که یادم می‌آید اکثر خانه‌های شمرونی با آجر قرمز و روی سکوهای یک متری سنگی بنا می‌شد که به آن سنگ‌های شمرونی می‌گفتند. سنگ‌های شمرونی سبز رنگ بودند و از همین کوه‌های اطراف آورده می‌شدند. دلیل بنا شدن خانه‌ها روی سکو، رطوبت بالای تجریش به‌ویژه در زمستان بود. برخی خانه‌ها را آجری می‌ساختند و روی آن گچ سفید می‌کشیدند. داشتن ستون‌های بلند و سقف‌های شیروانی ویژگی اصلی خانه‌های شمیران بود.»

  • آواز پرندگان در سکوت کرونا

سالور درباره روزهایی که با کرونا و قرنطینه گذشت می‌گوید: «کرونا نشان داد که چقدر با آلودگی صوتی به طبیعت آسیب زده‌ایم. بسیاری از مردم به علت ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادند. اما در شرایط پیش آمده، ناگزیر از قرنطینه بودیم. زندگی همیشه پستی و بلندی دارد. من هم سعی کردم از این شرایط به‌عنوان یک فرصت برای اندیشیدن و پرداختن به کارهای عقب افتاده استفاده کنم. اوایل شروع کرونا، موتور صنعت و حرکت از کار افتاد. حرکت قطار، خودروها، هواپیما و... متوقف شد. به نظر می‌رسید سکوت بر زمین و آسمان حاکم شده است. در همین حیاط یک عالمه پرنده آمد. برایم باورنکردنی بود. به هر حال این روزها هم بخشی از زندگی رقم خورده اما مهم این است که با این درد و رنج چطور برخورد کنیم. در کنار رنج می‌توانیم رشد کنیم و لحظه‌های شاد بسازیم و زندگی را برای خود و دیگران لذت‌بخش‌تر کنیم.»