همشهری آنلاین _ رابعه تیموری: این اتفاق افتاد و ساخت کاخ گلستان و مدرسه آقا بزرگ ودارالفنون و دوشان تپه، قریه تهران را به پایتختی درخور ادعای قبله عالم تبدیل کرد. اما این پایان ماجرا نبود و فعالیت در کورههای جنوب تهران تا امروز ادامه پیدا کرده است.
وقتی ناصرالدین شاه از سفر فرنگ برگشت، دلش پی بناهای شیک و مدرن اروپایی مانده بود و دیگر برج و باروهای کوتاه قامت عصر صفوی را نمیپسندید. «میرزا یوسف مستوفیالممالک» صدراعظم سلطان صاحبقران که از مدتها پیش دل نگران ناامنی پایتخت بود، فرصت را غنیمت شمرد و به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد به تقلید از استحکامات اطراف پاریس و برای حفاظت بهتر از پایتخت، دیواری روی دیوارهای قدیمی باقیمانده از دوران صفوی بنا کند. یک مهندس فرانسوی طراح این دیوار بود. طرح پیشنهادی او را نمیتوانستند از خشت و گل بسازند. تعریف و تمجید مهندس فرانسوی از استحکام و زیبایی آجرهای پخته سبب شد شاه قاجار دستور دهد معماران تعداد زیادی کوره آجرپزی بنا کنند.
این کورهها در محلی که امروز به نام «خزانه بخارایی» میشناسیم، سبز شدند و معماران و کارگران خشت مال دسته دسته به این محله آمدند. کمکم تعداد بناهای آجری زیبایی مانند کاخ فرحآباد و تیمچه امینالدوله زیاد و زیادتر شد و نه تنها شاهزادگان و صاحبمنصبان، بلکه مردم هم مشتاق بودند سقفی آجری بالای سرشان باشد. روستانشینان هم که از عایدی کشت و کارشان دل خوشی نداشتند، دسته دسته دهات را ترک میکردند و به تهران میآمدند. آنها هم دوست داشتند خانههای آجری داشته باشند تا به هر نم زمستان تکهای از سقف گلی خانه روی سرشان نریزد.
- آتشی که از جلا افتاد
فراوان شدن مشتری بارهای آجر گاریچیهای کورهپزخانه باعث شد هر روز کوره تازهای در جنوب شهر سبز شود و از محله خزانه بخارایی و گود حسن نفتی تا دولتآباد و هاشمآباد و محمودآباد و قاسمآباد را این برجهای بالابلند قرق کنند. بهار و تابستان دودکش کورهها لحظهای خاموش نمیشدند و پاییز و زمستان که آسمان گریان تهران فرصتی نمیداد که خشتها خشک شوند، کورهها نفسی میکشیدند و کارگران کورهپزخانه هم جایی دیگر به دنبال رزق و روزیشان میگشتند. پیش از آنکه سوخت ابداعی استاد «علیرضا حیدری» به بازار بیاید، کسانی که برای سوخت کورهها ضایعات پنبه و خاک اره و نفت کوره انبار میکردند، در فصل گرما هم بیکار نمیماندند. سوختی که استاد حیدری آجرپز اواخر دهه 60 تولید کرد از گاز صنعتی، نفت مازوت و آب تشکیل میشد.
آن زمان گاریها چندان به کار نمیآمدند و بسیاری از گاریچیها بارچین و کارگر تخلیه بار ماشینهایی شدند که نفت و آب به کورهها میآوردند. به بازار آمدن مصالح امروزی مانند سنگ و بتن و تیرچه و آجر نسوز، آتش کورههای آجرپزی را از جلا انداخت و از اواسط دهه 50 کورههای آجرپزی جنوب تهران یکی یکی و برای همیشه خاموش شدند. اما این گوشه شهر را رها نکردند؛ هم کورهها باقی ماندند و هم کارگران ایرانی و افغانستانی که از گوشه و کنار آمده بودند تا عمری را با کار در کورهها سر کنند. پابرجا ماندن این کورههای سرد و خاموش برای قرقگاههای خود دردسرهای زیادی به همراه داشت. محمودآباد که از قرقگاههای مهم کورههای آجرپزی است و در همسایگی پالایشگاه نفت تهران قرار گرفته در اوایل جنگ تحمیلی بارها مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت و کورهها سپر بلای پالایشگاه نفت تهران شدند. در محلههای دیگر هم کورهها خانه بیخانمانهایی شدند که همسایگی با آنها برای مردم جنوب تهران خیر و برکتی نداشت.
- حجرههای آجرپزی
اغلب کورههای قدیمی از تعدادی حجره یا اتاق به هم پیوسته و مخروط گلی بلندی تشکیل میشدند. پهنای دیوارهای این اتاقها به 2متر میرسید. کف کورهها با آجر فرش بود و روی آجرهای دیوارها را با کاهگل اندود میکردند تا گرما هدر نرود و دیوارها در برابر گرما بیشتر تاب بیاورند. هر قسمت از حجرههای کورهها دری جداگانه داشت و موقع پر کردن کورهها بهترتیب از نخستین در شروع به گذاشتن خشت میکردند و آنها را با گل میپوشاندند تا حرارت از بین نرود. حرارت این کوره از بالا و به وسیله مشعل به خشتها میرسید. روی سقف کوره لولههای گاز وجود داشت که در ابتدای روشن شدن کوره با وسایل اشتعالزا آن را آتش میزدند تا آتش اصطلاحاً «بگیرد». بعد آتش از بالا جابهجا میشد تا خشتهایی که در ردیفهای مختلف بودند بپزند.
داخل دیوارها و کف کورهها تونلهایی به هم پیوسته حفر میکردند که حکم هواکش را داشتند و هوا را به گردش درمی آوردند تا حرارت بهتر به خشتها برسد و زودتر بپزند. هواکشی بزرگ و مخروطی شکل هم برای تخلیه هوا وجود داشت. خشتها را پس از پختن و سردشدن از کوره بیرون میآوردند. هنوز هم در بعضی از مناطق کشور این کورههای قدیمی سنتی فعالیت دارند.