همشهری آنلاین _ مژگان مهرابی : کافی است فرد شکل و شمایل محزون و نامرتب به خود بگیرد و گوشه دنجی برای تکدیگری پیدا کند. آن وقت کسب درآمد چشمگیر است. طبق آمار به دست آمده درآمد روزانه متکدیان 400 تا 500 هزار تومان تخمین زده شده. البته این مبلغ برای بعضی که تبحر بیشتری برای جلب توجه دیگران دارند به یک میلیون تومان هم میرسد. تحقیقات صورت گرفته از سوی سازمان رفاه و خدمات اجتماعی خبر میدهد که قریب به 5 هزار متکدی هر روز در تهران جولان میدهند و در جای جای شهر حضور دارند. البته از نظر فراوانی جمعیت باید متذکر شد که محله سعادتآباد رتبه نخست را به خود اختصاص داده است. بعد از آن منطقه یک، سپس بازار و در آخر کورهپزخانههای محله دولتخواه در منطقه 19 مقام دوم تا چهارم را به خود اختصاص دادهاند.
- پاتوق نخست، سعادتآباد
چهارراه قدس مثل همیشه شلوغ و پر رفت و آمد است. اطراف چهارراه تا فاصله 100 قدمی کودکانی با لباسهای مندرس و ظاهر ژولیده در حال تکدیگری دیده میشوند البته به روش خودشان. اینکه مثل گدایان 2، 3 دهه پیش دستشان را جلو رهگذران بگیرند و تقاضای پول کنند، خیر. راه بهتری را در پیش گرفتهاند. یکی دو نفرشان مشغول فروش آدامس هستند. یک نفرشان هم فال میفروشد. به نظر میآید همدیگر را میشناسند. این را با نظاره از دور میتوان خوب متوجه شد. پسرک فال فروش جلو میآید. دیدن دستهای سیاه و پینه بستهاش دردناک است. با چشمان سیاهش زل میزند و میگوید: «خاله! فال میخری؟ یک فال بخر خاله! جون بچهات یک فال بخر! » جملاتش را قطاری پشت سر هم میگوید و با این کار قصد قلقلک دادن حس انساندوستیام را دارد. در ادامه سکوت من ادامه میدهد: «اگر پول خرد نداری دستگاهپوز هم دارم.» باید اعتمادش جلب شود. اسکناس 10 هزار تومانی را به دست او میدهم. وقتی بقیه پول را پس میدهد به خودش برمیگردانم. برقراری باب دوستی با او کار راحتی نیست. این بچهها انگار تربیت شدهاند که رازدار باشند.
به همین دلیل کسی نمیداند از کجا میآیند و در کدام خانواده بزرگ شدهاند. میپرسم: «سردت نیست؟» جوابش مثبت است. نامش «حامد» است. لقمه داخل کیفم را به او میدهم و میگویم: «حتماً الان گرسنهای. نان و پنیر است. جلو ضعفت را میگیرد.» با اکراه لقمه را میگیرد. باز هم لب به سخن باز نمیکند. راهش را کج میکند که دوباره سر چهارراه برود. میگویم: «چند سال داری؟» 9ساله است. میپرسم: «مدرسه میروی؟» میگوید: ـ «نه! » میگویم: «چرا؟» پاسخ میدهد: «دوست ندارم.» میگویم: «بهتر است که درس بخوانی و در آینده برای خودت کسی بشوی. بزرگ هم که شدی میخواهی از این راه پول دربیاوری؟» حرفی نمیزند. میپرسم: «روزی چند فال میفروشی؟» میگوید: «نمی دانم. شاید 100 تا.»
- پول نمیخواهیم، ارزاق بدهید
مرد مغازهداری شاهد ماجراست. میگوید: «کار هر روز اینهاست. صبحها یک نفر آنها را با ماشین میآورد و اینجا پیاده میکند. بعضی سر چهارراه هستند و برخی هم به خانهها میروند وطلب برنج و روغن و دیگر مایحتاجشان را میکنند.» بانویی مشغول خرید است. گفته او را تأیید میکند و ادامه میدهد: «چند روز پیش خانمی با بچه خردسالش به خانه ما آمد. گفت شوهرش بیمار است و بچههایش گرسنه. پول میخواست. گفتم که پول ندارم اما غذا آماده است. میخواهی بدهم؟ 2 ظرف غذا کشیدم و مقداری هم میوه داخل کیسه گذاشتم و به دست او دادم. جالب اینکه غذاها را خوردند اما کیسه میوه را دستنخورده گذاشته بودند. روزی نیست زنگ ما را نزنند.» مغازهدار گفته او را تکمیل میکند: «مواد خوراکی مثل رب، ماکارونی، برنج، چای و هرچه را که به دستشان میرسد به مغازههای دیگر میبرند و میفروشند.» خانههای لوکس محله سعادتآباد و تعداد زیاد آپارتمانهای آن این امر را بر متکدیان مشتبه کرده که از اینجا درآمد خوبی به جیب خواهند زد؛ شغلی بیدردسر که با هیچ سرمایهای میتوان آن را رونق داد. کافی است که زبان چربی برای گول زدن دیگران داشته باشی.
- کورهپزخانهها
آخرین مقصد، منطقه 19 است. وجود کورهپزخانهها و آرامستان بهشت زهرا(س) 2 کانون مهم برای تجمع متکدیان است. غذاهای نذری و کمکهای مردمی که به دست نیازمندان کوزه پزخانهها میرسد عاملی شده تا متکدیان در این محدوده روز به روز بیشتر شوند. «منور محمودی» مدیر محله دولتخواه در اینباره میگوید: «بیشتر متکدیان اطراف کورهپزخانه از محلههای دیگر میآیند و وضع مالی بدی هم ندارند. با این حال خیرات و نذریها را میگیرند و در مغازههای اطراف میفروشند. در خیابان ماهان و بلوار شقایق هم کودکان اسپند دود کن زیاد هستند.»
- حامد پسر شماست؟
در این حین پسرکی به حامد نزدیک میشود. گویا برادرش است. با اشاره چشم به او میفهماند که دور شود. او هم یک بسته آدامس به دست دارد. دست حامد را میکشد و میبرد. سر چهارراه که میرسند زنی بچه به بغل نزدیکشان میشود و گوشه لباس حامد را میکشد. خیلی خوب میتوان فهمید که دارد او را توبیخ میکند. خودم را به زن میرسانم. سیاه چرده است و به رغم لباسهای کهنهای که به تن دارد، ظاهرش نشان میدهد توجه خاصی به آراستگی صورتش دارد. حداقل ابروان تتو کرده و موهای بلوند بیرون ریخته از زیر روسریاش، این را نشان میدهد. میگویم: «حامد پسر شماست؟» نه کشیدهای میگوید و دور میشود.
- پدیده تلخ فرزندفروشی
حضور طفل شیرخوار یا کودک خردسال در کنار متکدیان این شبهه را ایجاد میکند که چطور مادری قبول میکند فرزندش را ساعتها در سرما و گرما روی زمین بگذارد؟ چرا این بچهها همیشه خوابآلود هستند؟ و دهها سؤال دیگر که ذهن را درگیر میکند. دکتر «سارا نوروزی» مددکار اجتماعی میگوید: «این بچهها اغلب اجاره میشوند یا مربوط به همان مافیایی هستند که متکدیان را در شهر پخش میکنند. بسیاری از زنان معتاد هنگام زایمان، نوزاد خود را میفروشند. قطعاً کسی که قصد فرزندخواندگی دارد از این راه اقدام نمیکند؛ بچهای که مشروع بودن یا نبودن آن مشخص نیست. این نوزادان معمولاً توسط باندهای تکدیگری، خریداری و در همین راه از آنها استفاده میشود.» او در ادامه روش دیگری از تکدیگری را بازگو میکند: «در بیمارستانی که بهعنوان مددکار اجتماعی فعالیت میکنم دختر جوانی با ظاهری نامناسب وارد میشد و شروع به شوخی و زدن حرفهای رکیک میکرد. کارکنان بیمارستان هم برای اینکه زودتر آنجا را ترک کند به او پول میدادند. یک روز پی او رفتم و حساب کردم، نزدیک به 900 هزار تومان گرفت. بعضی از متکدیان حرفهای زشت و قبیح میزنند و مردم از ترس آبرو به آنها پول میدهند.»
- مردم به متکدیان کمک نکنند!
تکدیگری معضلی است که از دیرباز در تهران شایع بوده و حالا به دلیل مشکلات اقتصادی روند رو به رشدی گرفته است. «علی شریفی» کارشناس آمار اداره آسیبهای اجتماعی شهر تهران در اینباره میگوید: «شهرداری تهران سالانه 50 میلیارد تومان برای شناسایی متکدیان هزینه میپردازد. بعد از جمعآوری به آنها خدمات ارائه و سعی میکند از آنها حمایت کند. اما متأسفانه چون تکدگری بهصورت یک فرهنگ جای خود را در جامعه ما باز کرده در کاهش تکدیگری موفق نبوده است.» به گفته شریفی، متکدیان، هم از شهرداری خدمات میگیرند و هم با گدایی کسب درآمد میکنند. او معتقد است که مردم با کمک نکردن به آنها باید شهرداری و بهزیستی را یاری کنند تا این معضل ریشهکن شود. شریفی ادامه میدهد: «سال 1398، 3هزار و 200 متکدی مرد و 600 متکدی زن شناسایی کردهایم.
آنها در حال حاضر گدایی را در قالب شیشه پاک کردن خودروها، فالفروشی و... انجام میدهند. سال 1393 میانگین درآمدشان 500 هزار تومان بود و حالا خیلی بیشتر از این حرفهاست. تعدادی از این افراد که بهعنوان سرگروه فعالیت میکنند مکانهایی را که در قرقشان است اجاره میدهند.» به باور شریفی جمعآوری متکدیان تنها راهحل نیست و باید فرهنگ حمایت نکردن از آنها اشاعه داده شود. او ادامه میدهد: «متکدیان از عاطفه و اعتقادات دینی مردم سوءاستفاده میکنند و سعی در جلب توجه دارند. کم شدن اعتماد شهروندان به نهادهایی مانند کمیته امداد و بهزیستی باعث فعالیت تعدادی کمپین و خیّرانی شده که گاهی کمکهای مردمی را در مسیر نادرستی خرج میکنند. اغلب این متکدیان، هم از شهرداری خدمات میگیرند و هم از خیران.»
- متکدیان در کمین مشتریان رستورانها
دومین پاتوق شلوغ متکدیان میدان تجریش و حرم امامزاده صالح(ع) است. تا مدتی پیش اینجا در قرق متکدیان بود اما حالا خبری از آنها نیست. یک خودرو ون نیروی انتظامی در خیابان مشرف به حرم پارک کرده و مسئول جمعآوری متکدیان است. یکی از کاسبان میگوید: «تعداد متکدیان این محدوده زیادند. متولیان امامزاده شکایت داشتند و خودشان کمر همت بستند تا این معضل را برطرف کنند. گداها از اینجا جمعآوری شدهاند اما اگر به سمت میدان قدس بروید میبینید آنجا را پاتوق کردهاند.» حق با مرد کاسب است. از میدان تجریش تا میدان قدس اثری از متکدیان نیست. اما در نزدیکی خیابان شریعتی و کمی آن طرفتر سر و کلهشان پیدا میشود. یکیشان مردی است با بدنی فلج و پاهایی که روی زمین میکشد. ناله سر میدهد و رهگذرها را به اهلبیت(ع) قسم میدهد که کمکش کنند.
وضعیتش رقتبار است و نمیتوان بیتفاوت از کنارش رد شد. رهگذران به حد وسع مالی پولی را در کاسه جلو او میاندازد. اینکه فلج بودنش تصنعی است یا واقعاً نمیتواند حرکت کند، خدا میداند. اما هرچه هستند حضور او و دیگر متکدیان چهره شهر را نازیبا کردهاند. «علیرضا جبار حمیدی» معتمد محله تجریش میگوید: «تکدیگری مختص جا و مکان خاصی نیست. البته بیشتر در مکانهای زیارتی و سیاحتی حضور دارند. بیشتر بچه و مهاجر هستند. سرعت عملکرد آنها بالاست. سر میدان باهنر چند مغازه اغذیهفروشی است که بسیاری از جوانها برای تفریح سری به اینجا میزنند. بچهها در کمین و منتظرند تا مشتریها از راه برسند.
به محض اینکه سفارش غذا میدهند سر و کلهشان پیدا میشود و التماسکنان درخواست غذا میکنند. بعد میگویند که به جای غذا پولش را بدهند. خلاصه به هرترفندی شده وجهی را میگیرند که از میز دور شوند.» به گفته جبار حمیدی متکدیان بیشتر پسرند و سر پل رومی و شریعتی حضور دارند. دخترها هم سر خیابان اندرزگو هستند. بعضی از پسرها لباس دخترانه پوشیدهاند و سعی در تکدی دارند. البته بینشان کم نیست کسانی که دست به سرقت میزنند.