همشهری محله _ سارا جعفرزاده: در همین روزهای انقلاب، مردم در شرق تهران پرجوش و خروش بودند، از پا نمینشستند و هرکدام دینشان را به امام(ره) و انقلاب ادا میکردند. در شرق تهران و بهویژه نارمک اصلیترین حوادث انقلابی بهمن ۱۳۵۷ در ۴ روز به وقوع پیوست. با اعلام پیوند همافران با امام خمینی(ره) در روز ۱۹ بهمن، گاردیها در روزهای ۲۰ و ۲۱ بهمن به همافران نیروی هوایی یورش بردند. در نهایت مردم در شب ۲۲ بهمن مسلح شدند و کنترل کلانتری نارمک را به دست گرفتند. در این گزارش، به بازخوانی بخشی از حرکتهای انقلابی در شرق تهران پرداختهایم که در واقع از سال ۱۳۴۲ و ساخت مسجد احمدیه شروع شده بود.
- انتخاب امام جماعت مسجد احمدیه توسط امام(ره)
حدود سال ۱۳۴۲ بود که مسجد احمدیه توسط مردم ساخته شد. به دنبال ساخت مسجد، جمعی از اهالی سرشناس نارمک با تهیه طوماری به ملاقات امام خمینی(ره) در قم رفتند و از ایشان تقاضا کردند که برای مسجد احمدیه نارمک یک امام جماعت معرفی کند.
امام(ره) هم دستور دادند آیتالله «حیدرعلی جلالی خمینی» از قم راهی تهران شود تا با پذیرفتن جایگاه امام جماعت در مسجد احمدیه فعالیتهای علمی، فرهنگی، تبلیغی و انقلابی خود را در نارمک آغاز کند. او بهعنوان چهرهای انقلابی مورد وثوق امام خمینی(ره) بود و از سال ۱۳۴۰ فعالیتهای انقلابی و دینی خود را آغاز کرده بود. امام(ره)، آیتالله جلالی خمینی را مأمور سازماندهی مبارزات انقلاب شرق تهران کردند. او هم با ساخت مساجد بسیاری در تربیت نیروهای زبده انقلابی به بهترین شکل ممکن فعالیتهای انقلابی این منطقه تهران را هدایت میکرد. او در راه مبارزه با رژیم طاغوت بارها توسط مأموران ساواک دستگیر و بازداشت شد، اما لحظهای از ادامه فعالیتهای مبارزاتیاش دست نکشید.
- تبدیل سینما «مونت کارلو» به مسجدالنبی(ص)
سینما در رژیم پهلوی از جمله مراکز نشر فساد اخلاقی و تهاجم فرهنگی علیه اعتقادات مردم بود. یکی از راههای مقابله با این تهاجم فرهنگی تبدیل این مراکز به مسجد و حسینیه بود؛ پدیدهای که نگرانی و خشم ساواک و شهربانی و دیگر منابع امنیتی رژیم پهلوی را برانگیخته بود. خرید سینما «مونت کارلو» توسط افراد خیر در منطقه هفتحوض نارمک و تبدیل آن به مسجدالنبی(ص) دومین فعالیت مهم آیتالله جلالی خمینی بود که توسط آیتالله «خوانساری» افتتاح شد و مورد مخالفت شدید ساواک و روزنامههای رژیم منفور پهلوی قرار گرفت. حجتالاسلام «رضا خمینی» فرزند آیتالله جلالی خمینی در اینباره میگوید: «ساواک از تبدیل سینما به مسجد بسیار خشمگین شد و حتی پدرم را ممنوعالخروج کردند. ما این ممنوعیت را وقتی متوجه شدیم که یکی از دوستان پدرم خانواده ما را به حج عمره دعوت کرد. بعد از آمادگی و رفتن به فرودگاه متوجه شدیم پدرم ممنوعالخروج است و وقتی علت را جویا شدیم گفتند: شما به فرهنگ کشور لطمه زده و سینما را تبدیل به مسجد کردهاید. آنها معتقد بودند که پدرم قصد دارد پایگاهی برای امام(ره) ایجاد کند.»
- پایگاه مبارزات در نارمک
طی روزهای پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی منزل فعلی آیتالله جلالی خمینی پایگاه مبارزات بود. فرزندش حاج رضا، با افتخار در اینباره میگوید: «منزل ما پایگاه انقلاب بود و با توجه به اینکه پدرم وابسته به حضرت امام(ره) بودند، اعلامیههای ایشان را میان ائمه جماعات، دانشجویان دانشگاه علم وصنعت و جوانان انقلابی توزیع میکرد. در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۶ بعد از دستگیری چند تن از انقلابیون، پدرم در مسجد احمدیه علیه آمریکا و اسرائیل سخنرانی کرد و توسط ساواک دستگیر شد و ۳ ماه بهصورت انفرادی در زندان کمیته مشترک بود. در غیاب پدرم همچنان جوانان برای گرفتن اعلامیهها و اطلاع از برنامه راه پیماییها به منزل ما میآمدند و حتی مادرم هم در این زمینه فعال بود و شعارها را به جوانان میرساند و از حرکتهای منطقه پشتیبانی میکرد.»
- نخستین نماز جمعه در سمنگان
زمان پیروزی انقلاب نوجوانی ۱۵، ۱۶ ساله بود. اما روزهای مبارزه مردم نارمک را موبهمو در ذهن دارد و معتقد است که یکی از بزرگترین ستادهای مبارزاتی با رژیم پهلوی در منطقه ۸ فعال بود. «اقبال واحدی»، مجری و هنرمند پیشکسوت، در اینباره میگوید: «فعالیت مردم محله نارمک به سالها قبل از انقلاب برمیگردد؛ روزهایی که در کل تهران فقط یک نماز جمعه دولتی با حمایت دربار برگزار میشد و مذهبیها به هیچوجه آن را قبول نداشتند. با این حال، کسی جرئت نمیکرد نماز جمعه دیگری را در تهران راه بیندازد، اما در محله ما این کار انجام شد و مسجدجامع نارمک نخستین جایی بود که در تهران نماز جمعه برگزار کرد. کل خیابان سمنگان فرش میشد و نمازگزاران شانهبهشانه مینشستند. چهرههای زیادی در این مکتب تربیت شدند که خیلی از آنها به شهادت رسیدند، مانند شهید دانش و سید کاظم موسوی.»
این مجری قدیمی که از ۳ تا ۴۳ سالگی در محله نارمک زندگی کرده است، درباره روزهای مبارزه میگوید: «مسجدجامع سمنگان، دبیرستان کمال و هنرستان کارآموز ۳ پایگاه فعال محله نارمک بودند که هدایت مردم را برعهده داشتند و نیروها را سازماندهی میکردند. بسیاری از انقلابیون فعال مانند شهید رجایی و شهید باهنر هم در این پایگاهها حضور داشتند.»
واحدی میگوید: «همه آن روزها پر از خاطره است و هیچوقت فراموش نمیشود. زمانی که نفت جیرهبندی شده بود، یک شب متوجه شدیم مأموران شبها از فرصت حکومت نظامی استفاده میکنند و تمام نفت مغازههای محله را به خانهشان میبرند. همین موضوع باعث شد که مردم به خیابان بیایند و اجازه ندهند شبانه نفت فروخته شود.»
- تصرف کلانتری ۱۲۷ نارمک
سرانجام همافران نیروی دریایی ارتش ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در یک اقدام انقلابی پیوند خود را با امام خمینی(ره) و مردم اعلام کردند. همین موضوع خشم گاردیها را برانگیخت و یک روز بعد، ۲۰ بهمن، همافران مورد حمله و هجوم نیروهای گاردی قرار گرفتند. این حمله در روزهای ۲۰ و ۲۱ بهمن به اوج رسید و همافران شروع به توزیع اسلحه میان کسانی کردند که کارت پایان خدمت داشتند.
مردم مسلح در نهایت به کلانتری نارمک در خیابان بهمن رفتند و کلانتری را تصرف کردند. حاج رضا که آن زمان نوجوانی ۱۲ ساله بود میگوید: «مردم از اینکه همافران مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند، بسیار ناراحت شدند. عدهای به خیابان نیروی هوایی رفتند و عدهای هم در خیابانهای دیگر پراکنده شدند. از طرفی، انقلابیون تصمیم گرفتند کلانتری نارمک را تصرف کنند؛ چون نیروهای آن کلانتری مانع حرکات انقلابی میشدند، به افراد تیراندازی میکردند و آنها را به شهادت میرساندند. در نتیجه انقلابیها، این مرکز را تصرف کردند.»
- روایت یک عضو شهربانی
کلانتری ۱۲۷ نارمک یکی از نخستین کلانتریهایی بود که شب بیست و یکم بهمن به تصرف نیروهای مردمی درآمد. سراغ یکی از کارکنان کلانتری رفتیم که آن روزها در قالب نیروهای مردمی در این واقعه شرکت داشت. او که تمایل ندارد نامی از او در این گزارش آورده شود، میگوید: «شب ۲۱ بهمنماه بود. آن زمان در خیابان نظامآباد سکونت داشتم. با اینکه ساعت منع عبور و مرور بود، اما وضعیت غیرعادی به نظر میرسید. مردم در کوچهها و خیابانها مانند سیلی خروشان در حرکت بودند. جوانها هم با موتور حرکت میکردند و از مردم کمک میخواستند. مردم به سمت کلانتری حرکت کردند. آن زمان کلانتری ابتدای خیابان بهمن واقع شده بود. با اینکه هوا سرد بود، اما مردم شعار میدادند و به تذکرهای مأموران کلانتری توجه نمیکردند. بعد از دقایقی خودروهای گارد سر رسیدند. عدهای از مردم به کوچههای اطراف پناه بردند.
بعضیها هم جلو کلانتری مقاومت میکردند. چند نفری دستگیر شدیم. مردم روحیه خوبی داشتند. زمان نامنویسی برای بازجویی از هم پیشی میگرفتند. بعد از هر بازجویی، متهم را به اتاقکی در حیاط میبردند و دوباره بازجویی میکردند. به اتاق بازجویی دوم که رفتیم با مشت، لگد و باتوم حسابی کتک خوردیم، اما برای ما اصلاً اهمیت نداشت. در اطراف اتاق هم چند سرباز بودند که با خشم آنها را نگاه میکردند. بعد از اینکه همه در اتاق دوم بازجویی شدند تا صبح در حیاط ماندیم. دستمان از شدت سرما کرخت شده بود. فقط به درخواست روحانیای که با ما بود، برای چند دقیقه، یک اتاق ۴۰مترمربعی در اختیار ما قرار دادند تا نماز بخوانیم. چند ساعتی از این ماجرا نمیگذشت که متوجه شدیم بیرون از کلانتری مردم با گاردیها درگیر شدهاند. ساعت ۱۱ صبح بود که مردم وارد شدند و کلانتری ۱۲۷ نارمک را تصرف کردند.»
- حمله چماقداران به منزل رهبران انقلابی
روزبهروز بر تعداد جوانان انقلابی و دلبسته به امام خمینی(ره) بیشتر میشد و رژیم پهلوی هر لحظه در تدارک دسیسهای برای سرکوب این جوانان و حرکات انقلابی بود. حاج رضا اضافه میکند: «سال ۱۳۵۶ گروهی با عنوان چماقداران توسط رژیم پهلوی ایجاد شد که شبانه به منزل رهبران انقلابی حمله و رهبران و خانوادههایشان را میزدند و تهدید میکردند تا دست از فعالیت انقلابیشان بردارند. بحث حمله بسیار جدی بود. به پیشنهاد دوستان، پدرم از منزلمان به منزل یکی از دوستانش که از کاسبان و تاجران شیشه بود، نقل مکان کردیم. پدرم شبها که از مسجد بازمیگشت، پنهانی به آن خانهای میآمد که در آن اقامت داشتیم.
سایر انقلابیها هم متوجه شده بودند که حاج آقا دیگر در منزل اصلیاش نیست. منزل جدید ما را پیدا کرده بودند و با توجه به اینکه آن خانه ۵ اتاق داشت، جوانان انقلابی در چند اتاق مشغول فعالیتهای انقلابی و چاپ اعلامیه بودند؛ حتی فرزندان افرادی که دستگیر میشدند، به خانه ما میآمدند و فعالیت خود را ادامه میدادند و همین موضوع باعث ایجاد همبستگی و اتحاد شده بود.»