به گزارش همشهری آنلاین، اگر متوسط عمر آدمیزاد به جای ۷۰-۸۰ سال، ۲۰۰-۳۰۰ سال بود، این روزها ژول ورن، نویسنده فرانسوی، باید شمع ۱۹۴مین سالروز تولدش را فوت میکرد.
این شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس که با عنوان «پدر داستانهای علمی-تخیلی» شناخته میشود (البته این عنوان گاهی به اچ.جی. ولز و هوگو گرنسبگ نیز اطلاق شده میشود)، در داستانهایش پیشگوییهایی عجیب داشته است. او در رمان ۲۰هزار فرسنگ زیر دریا، اختراع زیردریایی با جزئیات بسیار را به دقت پیشبینی کرده بود. آن داستان او که در سال ۲۸۸۹ میگذرد، اخبار تلویزیون را پیشبینی کرده و اینطور تخیل میکند که به جای نسخه چاپی، خبرهای جهان، در قالب گفتگوهای جالبی با خبرنگاران، سیاستمداران و دانشمندان از طریق یک ابزار سخنگو به سمع و نظر مشترکان میرسد.
ورن به عنوان نویسندهای مهم در فرانسه و اروپا شناخته میشود، جایی که او تاثیر قابل ملاحظهای بر آوانگارد ادبی و سوررئالیسم داشته است. شهرت او به طور قابل توجهی در میان انگلیسیزبانها متفاوت و اغلب به عنوان نویسنده داستانهای تخیلی کودکان شناخته شده بود؛ عمدتا به دلیل ترجمههای بسیار خلاصهشده و تغییریافته از آثارش به زبان انگلیسی. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، شهرت ادبی او میان انگلیسیزبانها نیز بهبود پیدا کرد.
ژول ورن از سال ۱۹۷۹، دومین نویسنده پرترجمه در جهان، بین آگاتا کریستی و ویلیام شکسپیر بوده است. در دهه ۲۰۱۰، او پرترجمهترین نویسنده فرانسوی در جهان بود. در فرانسه، سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سالگرد درگذشت این نویسنده، «سال ژول ورن» اعلام شد. از جمله آثار مشهور او میتوان به دور دنیا در ۸۰ روز، سفر به مرکز زمین، جزیره اسرارآمیز، اشعه سبز و میشل استروگف اشاره کرد.
شاید هیچیک از آثار ورن، به اندازه کتاب «پاریس در قرن بیستم» در زمینه پیشگویی آینده، دقیق و جالب توجه نباشد. این رمان، درباره یک دانشجوی ادبیات است که هنوز به فرانسه مدرن عادت نکرده و میکوشد جایگاه خود را در جهان پیدا کند. تصویری که ورن از پاریسِ دهه ۱۹۶۰ ارائه میدهد، شامل چیزهایی از این قبیل است: ماشینهایی با سوخت گازوئیل که در خیابانهای شلوغ تردد میکنند، ماشینهای فکس و سیستمهای ارتباطی اینترنتی، سلاحهای کشتار جمعی، موسیقی الکترونیک و صنعت ضبط متناسب با آن، تمرکز آموزش روی علوم مربوط به فناوری به جای علوم انسانی (وقتی قهرمان داستان، مدرک دیپلم ادبیات خود را دریافت میکند، همه حضار به او میخندند)، کالایی شدن هنر تئاتر و نمایش در خدمت دولت، صندلی برقی اعدام، مشکلات ناشی از تغییرات آب و هوایی و زنانی در جایگاه حرفهای و جدی. (ژول ورنِ حیرتانگیز!)
ورن رمان پاریس در قرن بیستم را در سال ۱۸۶۳ نوشت، اما ویراستار او، پیر ژول اتزل، از این مدل پیشگویی بدبینانه چندان استقبالی نکرد. او نوشت:
«من انتظار یک کار کامل نداشتم- تکرار میکنم، میدانستم که تو در حال تلاش برای انجام کار ناممکن هستی - اما امیدوار بودم با کار بهتری مواجه شوم... این اثر تاریک و خالی از زندگی است... متاسفم که باید این را به تو بگویم، اما معتقدم انتشار این رمان برای شهرت و آبروی تو فاجعهبار خواهد بود...تو آماده نوشتن کتابی مثل این نیستی. ۲۰ سال دیگر صبر کن، و دوباره سعی کن آن را بنویسی.»
این پایان ماجرا بود. دستنویس این رمان منتشرنشده باقی ماند، تا اینکه نوه ورن آن را در سال ۱۹۸۹ در یک گاوصندوق کشف کرد، و کتاب در سال ۱۹۹۴ منتشر و با تحسین منتقدان مواجه شد. پول ورن باید این را هم پیشبینی میکرد که در قرن بیستم، مردم واقعا «ژول ورن» را دوست دارند.
منبع: ترجمه از لیتهاب و اوپنکالچر.