رسم عید نوروز روستاهای غرب تهران رسم اخلاق و دید و بازدیدی بود که هنوز خاطره خوشش را قدیمی ها به یاد دارند. خاطراتی که طعم شیرینی های خانگی زنان روستا می دهد و پر از حال وهوای مهربانی و تازگی است. رسم و رسومی که در تاریخ شفاهی قدیمی های روستا جا مانده و هرکدام میراث ناملموس شنیدنی را روایت میکند.

همشهری آنلاین- سمیراباباجانپور: در ایام نوروز و برای دید و بازدید، اهالی هر محل به شکل طایفهای به دید و بازدید هم میرفتند و این کار را از دیدار بزرگتر طایفه و محل شروع میکردند. جالب اینکه دید و بازدیدها مختص اهالی همان محل میشد و به قول معروف «از محل به بیرون» رسم نبوده کسی به عید دیدنی برود، مگر برای احوالپرسی از بزرگ محلهای دیگر. این دید و بازدید از بزرگ محلههای دیگر هم خیلی حساس بود و اگر تقدم و تأخر در سن و سال بزرگترها رعایت نمیشد صاحبخانه و بزرگ محل به نشانه ناراحتی به پیشواز مهمان نمیآمد و میگفت: «سر ما را لگد کردید و رفتید خانه فلانی». از اینرو کوچکترین خطایی در محاسبه سن و سال موجب کدورت 2 طایفه با هم میشد.

 عیددیدنی زنانه و مردانه میشد

رسم دیگری که برای دید و بازدیدها مرسوم بود اینکه 3 روز اول عید مخصوص مردان بود. اصولاً رسم نبود زنان به همراه همسرانشان به عید دیدنی بروند. در این 3 روز مردها با قرارهای فامیلی به دید و بازدید میرفتند و پس از این 3 روز به قول یکی از اهالی عید دیدنی زنها تا بعد از فصل توت، که اواسط خرداد است، طول میکشید.

دستمال عیدی معروف بچهها

رسم عیدی دادن هم رسم جالبی بود. اینطور که اهالی میگویند قدیم هر بچهای یک دستمال دوخته شده داشت که برای رفتن به عید دیدنی داخل جیب میگذاشت. موقع خداحافظی رسم بود که دستمال را پهن میکردند تا صاحبخانه خوراکیهایی مثل شیرینی، آجیل و تخممرغ رنگ شده و... را داخل آن بریزد، البته کسانی که وسع مالی زیادتری داشتند یک قران هم بهعنوان عیدی به بچهها میدادند. اگر به دلایلی یک خانواده بساط شبعیدش فراهم نمیشد قبل از هرچیز بچهها را به عید دیدنی چند خانواده میفرستادند تا مقداری شیرینی و آجیل عیدی بگیرند تا سفرهشان خالی نماند.

شیرینی در پیت بنزین

آن دوران اصولاً میوه جایگاه خاصی برای پذیرایی نداشت. درسفره پذیرایی عید میوه نمیگذاشتند. اغلب خوراکیهای عید شامل آجیل(توت، کشمش، گردو، انجیل خشک، نخودچی و...) بود و شیرینی خشک را هم از چند هفته قبل از عید یکی از اهالی به شهر میرفت و برای همه تهیه میکرد. قدیم پیتهای بنزینی بود که وقتی شیرینی میخریدند آن را داخلش میچیدند و درش را هم قفل میکردند. بچههای شیطان هم با سوراخ کردن ته پیت و خوردن شیرینیها کفر پدر و مادرها را در میآوردند.

قاشقزنی متفاوت سنگانیها

رسم قاشقزنی درروستای سنگان جالب بود. شب چهارشنبهسوری بچهها یک کلاه بر میداشتند آن را جلو درخانه همسایهها میگذاشتند. بعد در را میزدند و فرار میکردند و جایی همان حوالی پنهان میشدند. صاحبخانه مقداری گندم، نان، خرما و آجیل داخل کلاه میریخت و داخل خانه میرفت. اهالی به این رسم میگفتند «کلاه بنگنه». بنگنه به زبان سنگانی، یعنی انداختن، قرار دادن یا پرت کردن.

سکه، عیدی پدرزن

تازهدامادها هم برای عروس و خانوادهاش عیدانه میبردند. جوانانی که در طول سال نامزد کرده بودند روز اول عید «عیدانه» خود را که شامل طلا، پارچه، شیرینی و... بود به عروس هدیه میدادند و در ساعات اولیه تحویل سال با رفتن به خانه پدرزن یک سکه طلا بهعنوان عیدی میگرفتند.

نون مغزی سولقانی

رسم و رسومات نوروز در بیشتر روستاهای غرب تهران به یک شکل بود، با این تفاوت که زنان هر روستا با سلیقه و مهارت خود در شیرینیپزی سفره متفاوتی میچیدند. درسولقان نان مخصوصی به نام «نون مغزی» میپختند که تنها از عهده زنهای باسلیقه این روستا بر میآمد و مورد مشابهی در روستاهای دیگر نداشت. «نون مغز» از آرد، شکر و گلاب و... مثل نان لواش پخته میشد و مغز گردو روی این نان محلی طعم آن را بیشتر میکرد.

گلابریزون

آن روزها حتماً در خانهها سفره عید پهن میکردند. سفره عید در بزرگترین اتاق خانه انداخته میشد و با چیدن میوه، آجیل و وسایل هفتسین و... از مهمانها پذیرایی میکردند. مهمانها برای عید دیدنی سر سفره مینشستند و یکی از اهالی خانه به همراه تعارف شیرینی و آجیل، گلاب هم روی دست مهمانها میریخت. خرج خرید وسایل سفره هم از طریق فروش انارهای انبار شده تأمین میشد.

روز عید درهای مسجد باز بود

در روستای سولقان خانوادههای داغدیده روز اول عید درمسجد مینشستند، یعنی اگر در طول سال کسی عزیزی از دست میداد با حضور در مسجد با شیرینی و خرما منتظر مینشست تا اهالی به دیدنش بروند. در سولقان نیز مثل روستای کن زنها و مردها با هم به عید دیدنی نمیرفتند. در حقیقت عید دیدنی خانوادگی رسم نبود.