همشهری آنلاین -یکتا فراهانی: بسیاری از ما بودن در روابط نامتوازن و ناهمگون را تجربه کردهایم یا چنین روابطی را در بین دوستان و اطرافیان خود مشاهده کردهایم. اگر در چنین روابطی اسیر شده و گیر افتادهاید آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا نمیتوانید در مورد شفاف شدن رابطه خود از طرف مقابل سوال کنید و تصمیم قاطعی برای آن بگیرید؟
شناسایی مشکل
دکتر تینا پارسامند، روانشناس بالینی از دانشگاه شهید بهشتی و وسترن سیدنی میگوید : «زمانی که شما برای شفافیت رابطه سوال نمیکنید، در واقع جایی از رابطه به نوعی خودتان را طردکردهاید. فراموش نکنید ناتوانی در برقرار کردن دیالوگهای قاطع راجع به آینده رابطه به این معنا نیست که شما زیاده خواه یا متوقع هستید.
اما قبول اینکه در رابطه ای قرار گرفته اید که قرار نیست کسی شرایط و نیازهای شما را درک کند گام بسیار تلخ؛ اما مهمی است که میتواند آغازی برای رهایی شما از این گونه روابط باشد.»
یکی از نکات مهم برای هر ارتباطی داشتن شفافیت، صداقت و صمیمیتی است که در آن افراد بتوانند احساس واقعی خود را بیان کنند و ترس از رها شدن نداشته باشند و نقطه ابهامی نیز برای هیچ دوطرف وجود نداشته باشد.
روابط نامتوازن
پارسامند میگوید گاهی هدف دونفر در رابطه یکسان نیست؛ یعنی یک نفر نیاز به صمیمیت دارد، در حالیکه دیگری از صمیمیت گریزان است و دنبال روابط سطحی و کوتاهمدت است. در چنین روابطی افراد دچار سردرگمی میشوند و نمیدانند چه باید کرد؛ بهویژه اگر از لحاظ عاطفی بهطرف مقابل علاقهمند نیز باشند.
در چنین مواقعی گاهی رابطه برای یک طرف آنقدر مبهم و سردرگم است که ترس او از رها شدن؛ رابطه را بهجایی خواهد کشاند که طرف مقابل سعی در گریز از چنین رابطهای پیدا میکند؛ چون او علاقهای به مسوولیتپذیری و ایجاد صمیمیت و ماندن در یک رابطه طولانی ندارد.در چنین مواقعی حتما باید تصمیم جدی گرفت چون این گونه افکار و تحمل چنین شرایطی که به نظر میرسد طرف مقابل هم مسوولیت و تعهدی به رابطه ندارد میتواند بسیار آسیبزا باشد.
گریز از مسئولیت
به گفته پارسامند، مهمترین چیز آن است که افراد متوجه مشکل خود شوند و بدانند مشکل آنها در داشتن چنین خصوصیاتی چیست. مشکل افرادی که دوست ندارند زیر بار تعهد بروند و همچنین افرادی که بیش از اندازه عطش وابستگی و ماندن در روابطی دارند که توجه لازم به آنها نمیشود هر دو ریشه در تجربیات کودکی آنها دارد.
این روانشناس میگوید در واقع در هفت سال اول زندگی، بخش عمده ای از شخصیت ما شکل میگیرد. یعنی مثلاً اگر افراد در کودکی مورد آزار یا بدرفتاری والدین خود قرار گرفته باشند به این نتیجه میرسند که این دنیا جای خطرناکی است. همچنین سختگیری والدین یا توجه نداشتن کافی و نابجا آنها باعث ایجاد تجربه طرد، رها شدگی یا اضطراب جدایی میشود.
البته مغز انسان بسیار پیچیده است و امکان دارد عوامل بسیار مختلفی باعث شود که بعضی افراد نتوانند در روابط طولانیمدت بمانند و ترجیح دهند قبل از آنکه طرف مقابل آنها را ترک کند آنها خودشان دیگری را ترک کنند.
ترس از رها شدن
پارسامند میگوید کسی که در روابط مبهم قرار دارد که تعهدی نیز در آن وجود ندارد، اغلب دچار سردرگمی و ناراحتی میشود. او باید بداند چرا وارد چنین روابطی میشود و اجازه میدهد ماندن در چنین روابطی به عزت نفس او آسیب بزند.
در این مواقع افراد معمولا از تکنیکی به نام «گسلایتینگ» (gaslighting) استفاده میکنند. این تکنیک، نوعی دستکاری روان شناختی به شمار میرود که در آن خود فرد به طور پنهانی، بذر شک و تردید را در طرف مقابل قرار میدهد. اما خودش هم او را زیر سوال میبرد که در واقع نوعی سوء استفاده روانی از شخص آسیبدیده است.
اما مهم آن است که فرد به هیچ بهانهای اجازه ندهد در معرض آسیب چنین روابطی قرار بگیرد. او باید علامت، نشانهها و چراغ قرمزی را که به او هشدار میدهد، جدی بگیرد.
پذیرش مشکل و نیاز به درمان
به گفته این روانشناس، وقتی شخص به چنین مشکلاتی برخورد میکند باید آن را بپذیرد و بداند در چنین مواقعی باید تجسس بیشتری کند و تمرکز خود را بر «رفتار» طرف مقابل بگذارد؛ نه «گفته» های او.
افرادیکه در چنین روابط مبهمی قرار میگیرند و بیرون آمدن از این روابط برای آنها سخت است؛ ضمن آنکه معمولاً قدرت جدایی ندارند و نمیتوانند رها کنند؛ دچار اضطراب جدایی میشوند؛ خودشان را در این رابطه فریب میدهند و توجیه می کنند که چاره ای جز ماندن ندارند.
اما در واقع آنها میترسند و تحمل رنج جدایی را ندارند، به ویژه آنکه قبلا هم چنین تجربهای داشته باشند. چون دیگر نمیخواهند بار دیگر رنج جدایی و تنهایی را تحمل کنند. آنها نمیتوانند درست تصمیم بگیرند، چون به لحاظ عاطفی عطش دلبستگی دارند.
پارسامند میگوید در واقع این افراد خودشان را بهاندازه کافی دوست ندارند. بنابراین نمیتوانند روش مناسبی برای مهرورزی به دیگران داشته باشند. بنابراین روابط اشتباهی را انتخاب میکنند، معمولاً خودشان را نادیده میگیرند و اجازه می دهند مورد بی اعتنایی و بیتوجهی طرف مقابل قرار بگیرند
درمان
به گفته این روانشناس، این افراد توجه داشته باشند برای برونرفت و رهایی خود از روابط اشتباه نمیتوانند به تنهایی از پس آن بر آیند چون برای انجام چنین کاری نیاز به رواندرمانگر و متخصصی دارند که با توجه به الگوهای رفتاری آنها در کودکی و بررسی دقیق رفتارشان آنها را کمک کنند تا بتوانند تصمیمگیری درستی کنند.
ما نمیتوانیم در این مرحله فقط خودمان به خودمان کمک کنیم. چون این درست مانند آن است که دچار بیماری جسمی شده باشیم و فکر کنیم بدون رفتن به پزشک و متخصص میتوانیم خودمان آن را درمان کنیم. البته خود این افراد هم باید به دنبال راههایی برای لذت بردن از تنهاییشان باشند تا بتوانند بهتر با آن کنار بیایند و با کم شدن از نیاز و عطش بودن در کنار دیگران، درست تصمیم بگیرند.
متخصص با استفاده از تکنیکهای مختلف درمانی میتواند ریشه اختلالات روانی و ذهنی ما را در کودکی شناسایی و حل کند. چون تنها با ریشه یابی و پی بردن به علل چنین مشکلاتی است که میتواند کارساز باشد.