قصه این جوانان از آنجا شروع می‌شود که به دلیل شرایط سنی، ناگهان مجبور می‌شوند بیرون از بهزیستی و در یک خانه اجاره‌ای در محله جوادیه ساکن شوند تا به درس و زندگی برسند، اما در این بین حال و هوای جنگ و دوران دفاع‌مقدس مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهد.

همشهری آنلاین ‌ـ مریم قاسمی: پیدا کردن محل زندگی ۴ شهید تحت پوشش بهزیستی پس از ۴۰ سال، به دلیل اینکه سال‌ها در کنار اهالی جوادیه زندگی کرده‌اند، کار آسانی است. بنابراین، به کمک اهالی رد و نشانی از خانواده‌ای پیدا کردیم که شهدای بهزیستی از جمله احمد حیدرپور، افشین غفوری، حمیدرضا صدیقی صدر و سعید جمالی‌خصال سال‌ها در کنارشان زندگی کرده‌اند.

علیرضا مردی، فرزند بزرگ مرحوم حاج محمد است که آن سال‌ها یکی از اتاق‌های طبقه بالای خانه‌اش را به این جوان‌ها اجاره می‌دهد تا از بی‌پناهی درآیند. علیرضا که در نوجوانی با این شهدا آشنا شده، درباره ماجرای ساکن شدن بچه‌های بهزیستی در خانه پدری می‌گوید: «زمانی که پدرم خانه قبلی را فروخت تا اینجا را بخرد، می‌دانست اینجا مستأجرهایی هم دارد که باید تا زمان قرارداد بمانند و بعد بروند. وقتی پدرم متوجه شد اینها تحت پوشش بهزیستی‌اند و خانواده‌ای ندارند، به هیچ‌وجه راضی نشد از این خانه بروند. تازه برایشان شرط گذاشته بود زمانی می‌توانند از اینجا بروند که ازدواج کنند و درس و دانشگاهشان تمام شده باشد. یادم است آن اوایل وضعیت مالی خوبی نداشتیم، اما به برکت وجود همین بچه‌ها، کسب و کار پدرم در مغازه رونق گرفت؛ او این نکته را همیشه به زبان می‌آورد.»

حس و رابطه صمیمانه‌ای بین پدرم و این بچه‌ها برقرار شده بود و ما به‌عنوان فرزندان خانواده و به چشم برادر خودمان به این جوان‌ها نگاه می‌کردیم و خیر و برکت حضورشان هم در خانه و زندگی ما مشهود بود.علیرضا مردی درباره تعداد نفراتی که به‌عنوان مستأجر بهزیستی در خانه‌شان زندگی کردند و اتفاق‌هایی که در دوران جنگ برایشان افتاد، اضافه می‌کند: «این جوان‌ها اول ۷ نفر با سن‌وسال‌های مختلف بودند. درس می‌خواندند و کنارش کار هم می‌کردند و در برنامه‌های مسجد امام زمان(عج) جوادیه پای ثابت بودند. آنها در دوران دفاع مقدس، مثل خیلی از جوانان، به فرمان امام(ره) به جبهه رفتند و ۴ نفرشان در سال‌های مختلف شهید شدند. بقیه بچه‌ها طبق سفارش پدرم تا زمانی که ازدواج کنند و سر و سامان بگیرند، مثل اعضای خانواده، درخانه‌مان ماندند. یادم می‌آید زمانی که خبر شهادت این بچه‌ها می‌رسید، پدر و مادرم جزو نخستین نفرهایی بودند که برایشان اشک می‌ریختند و احساس دلتنگی می‌کردند؛ آنها درست مثل فرزندانشان این بچه‌ها را دوست داشتند.»

بعد از شهادت شناخته شدند

خیلی از شهروندان قدیمی محله جوادیه تا قبل از شهادت این جوان‌ها از راز و رمز زندگی آنها باخبر نشدند و نمی‌دانستند که آنها تحت پوشش بهزیستی‌اند؛ تصور می‌کردند اینها دانشجویان شهرستانی‌اند که برای تحصیل به تهران آمده‌اند و به اصطلاح از این خانه اجاره‌ای به‌عنوان خوابگاه دانشجویی استفاده می‌کنند.

حاج مهدی هوشیار، متولی مسجد امام زمان(عج)، از نحوه آشنایی با ۴ شهید بهزیستی صحبت می‌کند و می‌گوید: «اوایل دهه شصت بود که برای نخستین‌بار به‌طور اتفاقی با این بچه‌ها روبه‌رو شدم. آن زمان مسئول کمیته بودم و همراه با اهالی در مسجد امام زمان(عج) فعالیت‌های انقلابی داشتیم. روزی ۴ نفر به کمیته آمدند؛ مودبانه حرف می‌زدند. مثلاً شهید احمد حیدرپور با چهره‌ای آرام گفت: "آقا ما می‌توانیم در کمیته کار کنیم؟ " در جواب گفتم: " چراکه نه، ما به جوان‌هایی مثل شما احتیاج داریم. " و از همان موقع در امور کمیته و مسجد امام زمان(عج) شرکت داشتند تا زمان شهادت.»

۴ رفیق به آرزویشان رسیدند

هوشیار در مورد اعزام ۴ شهید بهزیستی محله جوادیه توضیح می‌دهد: «آن زمان اجباری برای رفتن به جبهه نبود و این جوان‌ها که ۱۸ تا ۲۰ساله بودند، می‌توانستند درس بخوانند و ادامه تحصیل دهند، اما خودشان راه دیگری را انتخاب کردند. آنها به‌عنوان داوطلب بسیجی از پایگاه بسیج مسجد امام زمان(عج) چند مرتبه به جبهه رفتند و در نهایت به شهادت رسیدند. سال ۶۴ بود که خبر شهادت افشین غفوری و سعید جمالی‌خصال، تقریباً همزمان و در فاصله کوتاهی، به محله رسید. به دلیل اینکه دیگر دوستانشان در جبهه بودند، مراسم تشییع و خاکسپاری‌شان غریبانه و با حضور اهالی جوادیه برگزار شد.»

او از خواسته و وصیت عجیب یکی از شهدا هم می‌گوید: «احمد حیدرپور زخمی شده بود و چند روزی در بیمارستان بستری بود و بعد به خانه آمد. وقتی او را دیدم، حرف عجیبی به من زد؛ گفت: "حاجی! این بار که بروم جبهه، حتماً شهید می‌شوم. فقط یک خواهش دارم؛ برای من مراسم ختم بگیرید و مؤذن‌زاده را هم دعوت کنید."»

 شاید باورش سخت باشد؛ این آخرین‌بار بود که با احمد صحبت کردم. هنوز چند روزی نگذشته بود که خبر شهادتش را آوردند و مراسم درست همان‌طور پیش رفت که شهید وصیت کرده بود؛ جمعیت زیادی برای تشییع جنازه او آمدند و جالب اینکه مؤذن‌زاده اردبیلی هم در این مراسم مداحی کرد.»

اطلاعات خصوصی و خانوادگی

فاطمه مردی، سال‌هاست در حوزه داستان‌نویسی فعالیت می‌کند و برای نگارش داستان کوتاه در مورد سبک زندگی شهدا از جمله شهدای بهزیستی جوادیه تحقیق کرده است. به گفته او، شهید احمد حیدرپور خانواده‌اش را در دوران کودکی، در زلزله طبس، از دست داده بود. شهید سعید جمالی‌خصال، معلولیت مادرزادی داشت و خانواده‌اش در بیمارستان رهایش کرده بودند، شهید حمیدرضا صدیقی صدر، از دوران کودکی خانواده‌اش را گم کرده بود و از شهید افشین غفوری به‌جز یک عکس چیزی دیگری در دست نیست.

او درباره زمان شهادت ۴ شهید بهزیستی محله جوادیه می‌گوید: «افشین غفوری و سعید جمالی‌خصال همان سال‌های اولیه جنگ، سال ۱۳۶۲، احمد حیدرپور در سال ۱۳۶۴ در عمیات والفجر ۸ و حمیدرضا صدیقی نیز در ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسیدند.»