همشهری آنلاین - بهاره خسروی : برای مثال در ایران باستان براساس روایتهای زرتشتی، «آناهیتا»، ایزد بانوی باروری، نمادی از کمال زن است. گلهداری و کمک به آسان شدن زایمان از وظایف این بانو بود. قدیمها باور عامه بر این بود که اگر بچهای راحت و با کمترین درد و رنج به دنیا بیاید، این نشان از دست سبک و دل پاک قابله دارد. برای همین انتخاب یک قابله با تجربه و ماهر برای تولد فرزندان در هر خانوادهای امری بسیار مهم و ضروری بود. معمولاً قابلهها در طبابت و پزشکی هم دستی بر آتش داشتند و تقریباً از همان آغاز بارداری تا مدتها پس از تولد نیز به بانوان مشاوره پزشکی میدادند.
صفویان و رونق کار قابلگی
دوره «صفویان» در ایران، دوران شکوفایی حرفه قابلهگری بود. قابلهها در میان مردم ارج و قرب فراوانی داشتند. در این دوره با توجه به شرایط فرهنگی و بعضی نگاههای اعتقادی، اغلب زنها از مراجعه به طبیبان و پزشکان مرد سر باز میزدند که بار آن بر دوش قابلهها میافتاد. برای درمان و معالجه بیماریهای زنانه و زایمان، زنان به قابلهها مراجعه میکردند. دستمزد این قابلهها در این دوران تقریباً برابر پزشکان مرد بود و آنها همه کارها حتی جراحی مربوط به زنان را در موارد جزئی انجام میدادند. البته اگر ماجرا بیخ پیدا میکرد و بیماری و زایمان از حالت طبیعیاش خارج میشد یا مرگ جنین در شکم مادر اتفاق میافتاد، از پزشک مرد برای جراحی کمک میگرفتند. بیشتر قابلههای این دوره زنان «یهودی» یا پیرزنان سالخوردهای بودند که کار طبابت انجام میدادند.
طلسم شکستن چشم زخم
از زمانی که زن باردار پا به ۴ماهگی میگذاشت، کارهای خدماتی قابلهها برای رسیدگی به امور زائو آغاز میشد. نخستین اقدام، قفل کردن کمر زن باردار بود. این قفل، طلسمی برای دوری چشم زخم بود که بر کمر همه زنان باردار میبستند. برای قابلهها یک نگاه به زن باردار کافی بود تا از حالت چشم او زمان دقیق تولد را اعلام کنند. با ظاهر شدن نخستین درد زایمان، قابله در کوتاهترین زمان ممکن بر بالین زائو حاضر میشد. پیش از زایمان، قابله با استفاده از روغن «بادام»، شکم زن زائو را چرب میکرد و برای زیاد شدن درد، «گل بومادران» را جوشانده و به او میخوراند. مرحله بعدی فراهم کردن اسباب زایمان بود. داخل سینی یا سفره چرمی کمی خاکستر میریخت و روی آن را پارچه سفید میپوشاند. چند خشت «آجر» هم در کنار این لوازم بود. گاهی اوقات برای افزایش فشار زایمان یک «تنگ روحی» یا «قلیان» برای دمیدن به فرد باردار داده میشد. البته در بعضی مواقع هم که کار گره میخورد و تلاشها بیثمر میماند، روی پشتبام اذان میگفتند تا بچه سالم به دنیا بیاید.
ایجاد رعب و وحشت با ضربه زدن به بشکههای بزرگ از دیگر روشها برای کمک به زایمان در گذشته بود. باور داشتند زن باردار با شنیدن این صدا میترسد و زودتر وضع حمل میکند. مرحله آخر زایمان، «ناف» بریدن بود. در این بخش، قابله ناف بچه را با نخ سفید و آبی میبست، نوزاد را میشست و دهان او را با خاک یا عسلی که به انگشت مالیده بود، باز میکرد.
نخستین مدرسه قابلگی
تقریباً تا سالهای پایانی حکومت «قاجار»، حرفه قابلگی به همان سبک و سیاق سنتی خود ادامه داشت. فرزندان با دست مبارک قابلهها در خانهها متولد میشدند. اما با توجه به پیشرفتهای دنیای پزشکی، افزایش میزان مرگ ومیر مادران و جنین در هنگام زایمان، افزایش بیماریهای زنان که اغلب عامل آن تجویز نسخههای سنتی اشتباه بود، دولت را به تکاپو و ساماندهی وضعیت مسائل زایمان و مامایی واداشت. تشویق دختران و زنان به یادگیری علوم مربوط به حوزه زنان و زایمان یکی از این راهکارها محسوب میشد.
بر اساس اطلاعیه وزارت «معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» در روزنامه «ایران» به تاریخ ۲۷ مرداد سال ۱۳۰۳، دولت به قابلههای سنتی اخطار داد: «کسانی که اجازه قابلگی دارند، حق دخالت در عملیات جراحی نداشته و در مواقع لزوم بایستی به اطبا و جراحان متخصص رجوع کنند.» البته کمی پیشتر از پای کارآمدن جدی دولت نفس بریده قاجار برای ساماندهی اوضاع زاد و ولد، به همت «میرزا احمدخان نصیرالدوله»، وزیر معارف، در سال ۱۲۹۸ شمسی، مدرسه متوسطه «دختران فرانسوی» به «دارالمعلومات» تبدیل شد. ۱۰ نفر از دانشآموزان این مدرسه، هفتهای ۳ روز، راهی مریضخانه نسوان میشدند و درباره قابلگی و امراض و بیماری مربوط به زنان تحصیل میکردند که مدیریت مدرسه هم برعهده خانم دکتر «ماتیلد درمپس» از پزشکان زنان بود. در واقع این مدرسه نخستین مدرسه قابلگی در ایران محسوب میشد که با راهاندازی آن قابلههای سنتی برای کار، موظف به گذراندن امتحان شدند.