همشهری آنلاین - سارا جعفرزاده: «مجید بهرهور» استاد ادبیات در دانشگاه یاسوج و ساکن محله مجیدیه است. او از کودکی به گربهها علاقه دارد و مدتی هم از آنها نگهداری کردهاست. بهرهور که دستی در سرودن اشعار طنز و کودکانه نیز دارد، سرودههای طنزش در روزنامههای مختلف با تخلص «میم. بیب. ترافیکیان» به چاپ رسیده است. او به فضای شهری علاقه و تأکید دارد: «فضای شهر باید انسانی باشد یعنی توام با رحم و شفقت برای تمام موجودات خالق.»
او معتقد است در شهر تهران با توجه به مشکلات موجود از جمله آلودگی هوا و ترافیک، حیوانات محیط مناسبی ندارند و اگر در جای مناسبی قرار بگیرند، میتوانند برای انسانها مزایای زیادی داشته باشند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
همدلی با گربهها به کمک واژهها
بهرهور شعر درباره گربههای مجیدیه با الهام از رفتار این حیوانات در اوج شیوع ویروس کرونا سروده است. او میگوید: «نزدیک سه راه ارامنه زندگی میکنم و در اوج کرونا گربههای مجیدیه به دنبال غذا، شبها سر و صدا به پا میکردند و روزها میجنگیدند. دوست داشتم حس همدلی با این گربههای بی زبان داشته باشم که واقعا در شرایط سختی زندگی میکنند. و با توجه به علاقهای که به ارامنه داشتم تصمیم گرفتم در بخشی از شعر لغت ارمنی به کار ببرم. سعی کردم در شعر فضای مجیدیه و ارامنه را هم نشان بدهم.»
او میافزاید: «سر کوچهای که در آن زندگی میکنم قصابی قرار دارد که گربهها مقابل آن به خاطر یک تکه گوشت یا پوست مدام در حال جنگ هستند. در واقع این تصویر شفاف و روشن برای سرودن شعر به من ایده میداد و در نهایت باعث شد شعر «گربههای مجیدیه» را با مایه طنز بسرایم. البته پسرم هم در این زمینه با من همکاری کرد و بخشی از این شعر را به تصویر کشید.»
بخشی از شعر گربههای مجیدیه
گربههای مجیدیه هر یک
عینهو جدشان پلنگانا
کارشان از میو میو بگذشت
غرشی، نعرهای، بترکانا
غرشی مثل رستم دستان
بین دیو سپید و اکوانا
نعرهای مثل یک سامورایی
ساعت خواب جمله انسانا
شاید از آن هوای پردود است
یا که از دست این کرونانا
صبحها با وقار و خمیازه
در هر خانهاند مهمانا
یکی به ارمنی: بارو، مرسی
یکی به فارسی: سلام جانا
همه چی میخورند و میگردند
خان، کوچه، گلاب افشانان
شب همان آش و باز همان کاسه
جنگ و جنجال تا خروسخوانا
خواب بودم، پدربزرگم آمد
بردمان لالهزار تهرانا
به همان لالهزار عهد قدیم
آن خیابان پرجوانانا
سینمایی است توی این کوچه
هالی وودی است در خیابانا
بالاخص دور سطل قصابی
صحنههایی است بس درخشانا
گربههای گرسنه در این جشن
چرب کرده سبیل و دستانا
گربههای زرنگ در رزم اند
آن بروسلی و این جکی چانا
زُرو از سقف میپرد روی
شکم گارسیا، گروبانا