همشهری آنلاین - مریم باقرپور: خیابان «پرچم» از معابر اصلی و طولانی محدوده جنوب محله توحید منطقه ۲ است که به ۳ بخش تقسیم میشود؛ تقاطع خیابان شکاری تا خیابان خوش که محدوده مسکونی و آرام است و تا همین چند سال پیش هم معابرش خاکی و زمین فوتبال بچهها بود. دیگری، تقاطع خیابان خوش تا خیابان رودکی که با وجود فعالیت چند سوپرمارکت و مغازه، هنوز هم کم تردد است و بخش سوم تقاطع خیابان رودکی تا میدان توحید است که به دلیل قرارگیری چند شرکت مرغداری، خانههای مسکونی کمتری دارد اما حسابی شلوغ است. «حسن مسافر» یکی از قدیمیترین ساکنان محله که سال ۱۳۴۵ نخستین آرایشگاه مردانه را اینجا راهانداخته و در خیابان پرچم ساکن شده، میگوید: «آن زمان خانههای آجری ۲ طبقه که بیشترشان به اندازههای ۱۶۰ تا ۱۷۰متر تقسیم شده بود را میتوانستیم با ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان بخریم، آن هم از دم قسط. برای همین خیلی از قدیمیها از همان موقع مالک شدند و حالا در این خیابان مستأجر کم پیدا میشود.»
او که ۷۸ سال سن دارد، اطلاعات زیادی درباره نام خیابان در خاطرش هست و میافزاید: «نام خیابان پرچم را از مردی به همین نام گرفتهاند. «سرهنگ پرچم» نخستین فردی بود که در این خیابان ساکن شد. آدم خوبی بود و بارها برای سلمانی به مغازهام میآمد. گرچه سرش آنقدرها هم مو نداشت. سرهنگ ۲ پسر داشت که آنها برای تحصیل از کشور رفتند. خودش هم چند سال پیش فوت کرد.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
کمپ هندیها
به گفته «مسافر» بیشتر صحبتهای سرهنگ با اهالی درباره کولیها و مشکلاتشان بود. ماجرای کولیها در خیابان پرچم هم به اوایل سال ۴۰ برمیگردد. «رضا ماهی» قصاب قدیمی محل با یادآوری آن سالها میگوید: «زمین فعلی سازمان حج و زیارت بعد از جنگ جهانی دوم، کمپ هندیها بود. زمین بایری که بعدها «ثابت پاسال» آن را خرید و بعد از کاشت چنار تفکیک کرد. آن سالها در زمستان چندمتر برف میبارید و شهرداری با لودر برف را در آن زمین خالی میکرد. مدتی نگذشت که کولیها با دیدن زمین خالی، بخش زیادی از آن را تصرف کردند. در واقع حلبیآباد را اینجا آوردند. بهویژه که قسمتهای زیادی هم بیابان بود. در بخشهایی هم مزرعهدارها صیفیکاشتند. یادم هست کاهوهایشان را کمی پایینتر که به پیچ اکبرآباد معروف بود میفروختند.»
چک سفید امضا
مسافر هم از کولیها خاطرات زیادی به یاد دارد و صحبتهای هممحلهایاش را اینطور ادامه میدهد: «بعضیها به کولیها «غربتی» هم میگفتند. چون روش زندگیشان ما را اذیت میکرد. آنها آب آشامیدنی نداشتند و ظهرها زنگ خانهها را یکییکی میزدند و آب میخواستند. مدتی گذشت تا اینکه سرهنگ پرچم و صاحبان زمین از جمله «حبیب ثابت» معروف به «ثابت پاسال» (از تاجرهای معروف آن زمان) از کولیها خواستند تا زمین را تحویلشان دهند. اما راضی کردن کدخدای کولیها کار هر کسی نبود تا اینکه با دادن پول، خانه و کاغذهایی که به چک سفید امضا معروف بود آنها را راضی کردند. تعداد آنها خیلی زیاد بود. همه محله را گرفته و خیابان نیایش را که کاملاً قرق کرده بودند. بعد از آن هم، چند سالی زمین خالی ماند تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در اینجا ساختمان سازمان حج و زیارت را ساختند. تقاطع خیابانهای پرچم و رودکی را هم به بانک تبدیل کردند تا خاطره کولیها از ذهن اهالی پاک شود.»
مسجدی در گودال یک ونیم متری
«کانون توحید» در خیابان پرچم مهمترین پایگاه مردمی محله است که همه قدیمیها داستان کلنگزنی و ساخت آن را به یاد دارند. «محمد دریانی» یکی دیگر از کاسبان این محدوده دراینباره میگوید: «آن زمان به جای کانون توحید، گودالی وجود داشت که حدود یکمتر و نیم از سطح خیابان پایینتر بود. دوره پهلوی اجازه ساخت مسجد را نمیدادند. برای همین بانیهای آن، کانون فرهنگی توحید را ساختند بعدها هم شبستانی برایش در نظر گرفتند تا محله هم صاحب مسجد شود.»
همچنین رضا ماهی با یادآوری اینکه کانون توحید توسط معماران یزدی به طوری ساخته شده تا چهارفصل به وسایل گرمایش و سرمایش نیاز نداشته باشد، ادامه میدهد: «آن زمان مرحوم «موسوی اردبیلی» از اهالی برای کمک به ساخت مسجد پول جمع کرد و هر یک از ما هم برای سهیم شدن مبلغی دادیم.»
مقر حزب جمهوری اینجا بود
این روزها کانون و مسجد توحید با نمای آجری یکی از شلوغترین مراکز خیابان پرچم است. مسافر، کلنگ ساخت کانون توحید را مربوط به سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۸ میداند و میگوید: «ابتدا میخواستند سر کوچه صاحب در رودکی شمالی کانون را بسازند اما پس از مشورت، زمین فعلی انتخاب شد. پیشکار کانون، فردی به نام «ملایری» بود که در مسکن بهار روبهروی سلمانی کار میکرد. مردم او را قبول داشتند و هر درخواستی برای ساخت کانون مطرح میکرد میپذیرفتند.»
همچنین «فرقان مصدری» از فعالان گروه اجرایی کانون توحید هم دراینباره میافزاید: «خیلی از اهالی برای برگزاری مراسم ختم، مناسبتهای مذهبی، خواندن نماز به کانون و مسجد توحید میآمدند. بسیاری پای سخنرانی شهید باهنر و رجایی نشستهاند و سادگی آنها را خودشان دیدهاند. آن زمان کانون، مقر حزب جمهوری بود و بهعنوان پایگاه انقلابی هم استفاده میشد.»
یادگار سرهنگ پرچم
خانه سرهنگ پرچم هنوز در خیابان پرچم بعد از تقاطع خیابان رودکی پابرجاست. البته یک آپارتمان ۶ طبقه جای آن خانه قدیمی ۲ طبقه را گرفته و گفته میشود گاه یکی از پسران سرهنگ در اینجا زندگی میکند.
خیابان پرچم با توجه به دسترسی راحت به خیابانهای آزادی، ستارخان و میدان توحید در برخی از ساعتهای روز شلوغ است و مسافر میگوید: «آن زمان میدان توحید مثل امروز نبود. ماشینها گاز میدادند و با سرعت بالا یک دایره کوچک را دور میزدند. در کل روز شاید به تعداد انگشتان دست ماشین از خیابان پرچم عبور میکرد. اما حالا خیابان پرچم بروبیا زیاد دارد.»