تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۰

بیراه نگفته‌اند که ‌گاهی کاستی، ناراحتی و دلخوری می‌تواند منشأ اتفاق‌های خوب شود؛ همان چیزی که سال‌ها پیش در گوشه‌ای از این مرز و بوم رخ داد و دلیل و سبب تأسیس زورخانه‌ای به نام «نیروشادی» شد که ۳ نسل از مردمان این سرزمین در آن به پرورش جسم و جان‌شان پرداخته‌اند.

همشهری آنلاین - نصیبه سجادی: این زورخانه همچنان با قوت به کار خود ادامه می‌دهد البته با تنی خسته و رنجور از بی‌مهری مسئولان فرهنگی و ورزشی کشور که به این ورزش آیینی و زورخانه‌ها که روزگاری مهد پهلوان‌پروری و تربیت مردمانی بامرام و بااخلاق بود، بی‌توجه هستند.

قصه‌های خواندنی‌ تهران را اینجا دنبال کنید

ورزشکاران قوی با روح و روان‌ شاد

«رضا کاشفی برجسته» معروف به «رضا یوسف‌خان» ورزشکاری است که حول و حوش سال‌های ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۳ برای ورزش به یکی از زورخانه‌های کرمانشاه می‌رود تا تن و جانش را صفا دهد، ولی زورخانه‌دار تحویلش نمی‌گیرد و این می‌شود که مرشدرضا وقتی می‌آید تهران، زورخانه‌ای را در قنات‌آباد کنار بانک کارگشایی تأسیس می‌کند که البته الان اثری از آن باقی نمانده و جای آن اداره برق آمده است. اینها را «وحیدرضا برجسته» درباره پدربزرگش می‌گوید و ماجرا را این‌گونه ادامه می‌دهد: «چند سال بعد، سال ۱۳۰۵ پدربزرگم اینجا را به مبلغ ۲ هزار تومان می‌خرد و نامش را زورخانه «نیروشادی» می‌گذارد، اما چرا این اسم، شاید به این دلیل که ورزشکاران با ورزش باستانی، هم تنی قوی کنند و هم روح و روان‌شان شاد شود.» زورخانه، باقیات صالحات پدربزرگ می‌شود و بعد از فوتش در سال ۱۳۴۹ به پسرش اکبر می‌رسد و هم‌اکنون وحیدرضا زورخانه را اداره می‌کند و همچنان آن را با هزینه شخصی، سرپا نگه داشته است.

پهلوانان و میانداران

زورخانه نیروشادی سالها انتخاب اول و آخر پهلوانان، داشمشدیهــا و لـــوطیها برای ورزش کردن و گره از کار نیازمندان گشودن، بود؛ پهلوانانی مانند «مهدی قصاب» ، «حسین اسماعیلپور» معروف به «رمضان یخی»، برادران «حاج عباسی» (۷ برادران) که همه رستوراندار هستند، «طیب حاجرضایی»، پهلوان «دلاور»، حاج «امیر شیشهبر»، حاج «سلیمان» و خیلیهای دیگر. «غلامرضا تختی» هم به این زورخانه میآمد. این را پهلوان «مسعود آیینهچی» قهرمان سنگ و کباده و میانداری کشور میگوید. او که از خدا ۷۱ سال عمر گرفته و صاحب عناوین مختلف کشوری است، میگوید: «من آن سالها زورخانه کوچه «غریبون» میرفتم. خودم ندیدم، ولی شنیدهام سالهای ۱۳۴۳ یا ۱۳۴۴ تختی به این زورخانه آمده است. مهدی قصاب هم بچه «سرپولک» بود. گردنگشی بود برای خودش. پیرمرد شده بود که او را دیدم. میآمد اینجا ورزش میکرد.» الان بازار پارچه مولوی زورخانه را احاطه کرده و بازاریان که روزگاری ساکنان اصلی همین محله بودند، مشتریان پروپاقرص آن شدهاند که بیشتر از خیابان دولت، تهرانپارس و غرب تهران میآیند، ورزش میکنند و میروند.

«برادران کردبچه» اینجا ورزش میکنند. حاج «محمد منصوری» رئیس صنف لوازم یدکی، حاج «اسماعیل کاظمی» رئیس صنف مصالحفروشان و دیگر رؤسای اصناف، تیمی تشکیل دادهاند و اینجا میآیند.» برجسته میگوید: «۳ شب در هفته، در زورخانه باز است. شبهای ماه رمضان هر شب اینجا باز بود و جمعیت زیادی میآمد.»

ورزش مهجور مانده

در گذشته وجهه محله‌ای بازار مولوی، پاچنار و محله‌های قدیمی دیگر پررنگ‌ بود. سال ۱۳۴۰ در خود بازار مولوی ۷‌ تا ۸ زورخانه فعال بود. محله‌ها که از نفس می‌افتند، زورخانه‌ها یکی یکی تعطیل، تخریب و بی‌رونق می‌شوند. زورخانه نیروشادی هم از این امر مستثنا نیست و از این آسیب در امان نمانده است.

برجسته، از داستان لوطیگری پهلوانان آن روزگار مانند «مهدی قصاب» یاد میکند و میافزاید: «لوطیگری و با مردم بودن و رفع گرفتاری آنها در زورخانهها رواج داشت و همه از آن الگوبرداری میکردند. سیلی خوردن مهدی قصاب را کم و بیش همه شنیدهاند. خودم هم از بزرگان این ورزش شنیدهام. گویا یکی از جوانان میخواسته با دختر مورد علاقهاش ازدواج کند، ولی دختر شرط گذاشته بود که باید یک سیلی به مهدی قصاب بزنی. جوان همین را به مهدی قصاب میگوید و او برای اینکه این وصلت صورت بگیرد، میگوید بیا و پیش همه یک سیلی به من بزن.» برجسته با بیان اینکه، این ضعف نیست و آموزش رسم پهلوانی و سجایای اخلاقی است، ادامه میدهد: «الان جوانان کمتر جذب زورخانه و ورزشهای باستانی میشوند. آنها بیشتر به بدنسازی علاقه دارند و در این باشگاهها فقط به پرورش اندام توجه دارند که چیز خوبی است، ولی کافی نیست.»

حقوق زورخانهدارها

او که دست تنها و گاهی با کمک دوستان دلسوز، زورخانه را اداره می‌کند، درباره حال و هوای روزگاران قدیم می‌گوید: «قدیم به زورخانه‌دار ۴ هزار تومان و به مرشد ۳ هزار تومان حقوق می‌دادند و با حقوق ۳ ماه، زورخانه‌دار می‌توانست یک خانه بخرد. الان متأسفانه زورخانه‌ها از سوی هیچ نهاد و وزارتخانه‌ای حمایت نمی‌شوند. در یک دوره‌ای تلاش بسیاری کردیم تا وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی را موظف کنیم که از این ورزش باستانی حمایت کند که متأسفانه موفق نشدیم.» او ادامه می‌دهد: «اینجا چند ورثه دارد. بالاخره آنها هم حق دارند سهم‌شان را مطالبه کنند. من و پسر عمویم و یکی از عموها تلاش می‌کنیم چراغ اینجا را روشن نگه‌داریم، ولی تا کی، معلوم نیست. از ۳ سال پیش که پدرم مرحوم شد، اداره زورخانه را برعهده گرفتم و هر ماه درآمدم را اینجا هزینه کرده‌ام. علاقه‌مندان این ورزش هم کمک می‌کنند. اینجا که درآمد ندارد، دوستان جمع می‌شوند و پول گاز اینجا را همه به عشق این ورزش پرداخت می‌کنند. ولی تا کجا می‌توان با چنین شرایطی ادامه داد؟ امیدوارم نهادهای مسئول به فکر بیفتند و تا دیر نشده برای حفظ این ورزش باستانی که با هویت و تاریخ مردم ما گره خورده است، ‌کاری انجام بدهند.»

چـکـیــده

سال تأسیس: ۱۳۰۵

وسعت: ۱۸۰مترمربع

نشانی: مولوی، بازارچه سعادت، جنب مسجد امامحسین(ع)

ویژگی: یک قرن سابقه فعالیت، بسترساز رشد پهلوانان متعدد و...

پهلوان شاخص: مهدی قصاب، رمضان یخی، برادران حاج عباسی، طیب، دلاور، شیشهبر و...