همشهری آنلاین - پریسا نوری: «علی اصغر رحمتیفرد» ۷۵ ساله و از ساکنان قدیمی محله پونک است. او که میان اهالی به «مش اصغر» معروف است، از ۴۰ سال پیش که برای اولین بار پشت فرمان تاکسی نارنجی رنگ پیکان جوانان، نشست راه و رسم نانوشتهای برای شغلش تعیین کرد. او با خدایش عهد بست نه تنها بر سر کم و زیاد کرایه با مسافرها چانه نزند، بلکه گاهی به جای گرفتن پول، در ثواب صلوات مردم شریک شود.
خواندنیهای بیشتر را اینجا ببینید
عهدی که ۴۰ ساله برپاست
در این اوضاع بد اقتصادی و در روزگاری که همه گرهها با پول باز میشود، راننده تاکسی صلواتی پایتخت هنوز به عهدش با خدا پابند است. او نه تنها بر سر پول کرایه با مسافرها بحث نمیکند، بلکه در برخی مسیرها مسافران را صلواتی جا به جا میکند. او در جاهایی که اصطلاحا بد مسیر است و تاکسیها نگه نمیدارند، مسافران مانده در کنار خیابان را سوار میکند و به محلی میرساند که بتوانند به راحتی تاکسی یا اتوبوس سوار شوند و از مسافران میخواهد به جای کرایه صلوات بفرستند. پیرمرد معتقد است آدم که نباید همیشه برای پول کار کند، گاهی باید برای دل خودش و رضای خدا کار کند. وقتی مسافر موقع پیاده شدن از تاکسی میگوید: «خدا خیرت بده...خدا پدر و مادرت را بیامرزه ... خدا به زندگیت برکت بده و...» برایش بس است.
ذکر روز را بگو، کرایه میهمان من!
از آینه جلوی تاکسی چند برگه کاغذ آویزان است. کاغذهای کوچکی که رویشان با دست خط خودش ذکرها و دعای مخصوص روزهای هفته نوشته شده است. مش اصغر این ذکرها را برای مسافرهایی که پول خرد ندارند نگه داشته و میگوید: «اگر مسافری پول خرد برای کرایه نداشته باشد ولی بتواند ذکر و دعای آن روز را بخواند از پرداخت کرایه معاف است.»
با خنده ادامه میدهد: «گاهی مسافرها تقلب میکنند و ذکرها را از روی کاغذ میخوانند، من هم به روی خودم نمیآورم. خب چه اشکال دارد همین که ذکر و دعای روز را بخوانند کافی است شاید گوشهای از ثوابش به من برسد.»
یک صلوات تا جمکران
یکی دیگر از قرارهایی که پیرمرد از ۴۰ سال پیش با خود و خدایش گذاشته، خواندن نماز اول وقت است. همین قرار باعث شده حوالی ظهر و دم غروب گوشش به رادیوی تاکسی باشد تا همین که صدای اذان بلند شود به نزدیکترین مسجدی که سر راهش است برود و نماز بخواند. در مسیر اگر مسافری برای خواندن نماز تا مسجد همراهیاش کند را هم رایگان تا مقصد میرساند. او دراینباره میگوید: «به مسافر میگویم، وقت نماز است، باید به مسجد بروم اگر عجله نداری بیا با هم برویم نمازمان را بخوانیم، بعد هر جا خواستی میرسانمت کرایه هم نمیخواهم.»
مش اصغر به عادت ۴۰ ساله، عصر روز پنجشنبه برای رفتن به سر خاک پدر و مادرش و زیارت اهل قبور فرمان تاکسی را به طرف بهشت زهرا (س) میچرخاند و در مسیر برای خیرات درگذشتگانش مسافران را صلواتی به آنجا میرساند. او که ارادت خاصی به امام زمان(عج) دارد، اغلب سهشنبهها که دلش هوای جمکران میکند زایران را به نیت فرج آقا صلواتی به جمکران میرساند.
در مشهد مسافر صلواتی شدم
راننده صلواتی بازنشسته سازمان تاکسیرانی است و از دار دنیا یک خانه نقلی و همین تاکسی را دارد. وقتی از خرج و دخل زندگیاش میپرسیم، لبخند دلنشین میزند و ادامه میدهد: «خدا را شکر روزی ۲۰۰ هزار تومان برایم میماند و با حقوق بازنشستگی خرج و دخلمان جور میشود. مگر آدم از خدا چه میخواهد سلامتی، اولاد خوب و دل خوش. الحمدلله اینها را دارم و همین برایم کفایت میکند. اگر پس از مرگم نامی خوش و خدابیامرزی برایم بماند که دیگر عاقبت بخیر شدهام.»
پیرمرد نفسی تازه میکند و میافزاید: «مطمئنم در این دنیا از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری، این را به چشم خودم دیدهام. تا قبل از شیوع کرونا ماهی یک بار با قطار به مشهد میرفتم. بارها برایم پیش آمد که وقتی از بیرون به مقصد حرم تاکسی سوار میشدم قبل از اینکه کرایه را بدهم راننده پا را روی گاز میگذاشت و میرفت. من هم سرم را رو به آسمان میگرفتم و میگفتم خدایا شکرت من هزاران کیلومتر دورتر، مردم را صلواتی سوار کردهام، اینجا خودم میشوم، مسافر صلواتی و...»