تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۶

ترجمه - کیکاووس زیاری: جان تراولتا سال‌هاست که به کار بازیگری مشغول است.

او یک‌بار اواخر دهه 70 و یک‌بار اواسط دهه80 با موفقیت خیلی زیادی روبه‌رو شد. با این حال، در تمام این سال‌ها فعالیت سینمایی خود را ادامه داده است. فیلم‌های موفق و غیرموفق زیادی روی پرده سینماها داشته و هنوز انتخاب اول خیلی از فیلمسازان برای تولیدات سینمایی‌شان است. این بازیگر در طول این سال‌ها در فیلم‌هایی مثل «تغییر چهره»، «ببین کی حرف می‌زنه» 1و2، «کمان شکسته»، «اصلی» «پدیده»، «شهر دیوانه»، «مایکل»، «شورتی را بگیرید» و «اسپری مو» بازی داشته است و زمانی که کمپانی والت دیزنی از او دعوت کرد تا به جای کاراکتر اصلی انیمیشن «بولت» صحبت کند، او به یاد یک خاطره قدیمی افتاد. تراولتا در سال 1977 هم در یکی از برنامه‌های موفق تلویزیونی این کمپانی، یک بازی به یادماندنی ارائه داده بود.

این بار تراولتا به کمک جان‌لستر مدیر شرکت کامپیوتری پیکسار- شریک تولیدات انیمیشن‌های کامپیوتری کمپانی دیزنی- آمد تا صدایش را به سگ کوچک و مهربانی قرض دهد که می‌خواهد صاحب کوچولوی خود را از یک خطر بزرگ برهاند. در فیلم، او با نوستاره مشهور سینما یعنی میلی سایرس کار کرده است. سایرس در فیلم به جای کاراکتر پنی حرف می‌زند؛  دختر کوچولویی که صاحب بولت (سگ قهرمان فیلم) است و او را خیلی دوست دارد. تراولتا هنوز هم یک بازیگر درجه یک و گران‌قیمت است. به همین دلیل خیلی از جماعت سینمادوست می‌خواستند بدانند چه عاملی باعث شد تا وی بالاخره با یک انیمیشن سینمایی همکاری کند و صدایش را به یک شخصیت کارتونی قرض بدهد.

  • سال قبل هنگام نمایش عمومی درام موزیکال «اسپری‌ مو» گفتید که برای ایفای نقش کاراکترهای سینمایی‌تان تحقیق زیادی می‌کنید و تا  آماده شدن برای بازی در نقش‌ها یک پروسه طولانی را طی می‌کنید. حالا، همکاری با یک پروژه انیمیشنی چگونه بود؟ آیا برای آماده کردن صدایتان برای این نقش، مجبور بودید با سگ یا آن ابرقهرمان درون خودتان کنار بیایید؟!

همکاری با پروژه «بولت» برایم حکم یک فضای جدید را داشت و مسیر پیشرفت تازه‌ای را می‌طلبید. با حضور در این پروژه وارد دنیای جدیدی شدم که تا قبل از این تجربه‌اش نکرده بودم. البته قبل از این در فیلمی مثل «ببین کی حرف می‌زنه» به جای یک بچه صحبت کرده بودم که می‌توان گفت شباهت‌هایی به کار در یک فیلم انیمیشن داشت. تجربه حرف زدن در برنامه‌های رادیویی را هم داشتم. این کار خیلی راحت بود. من بودم و یک میکروفن اما اینها تجربه‌های اندکی بودند و من برای کشف اینکه چگونه باید در یک انیمیشن کار کرد و همه چیز را به شکلی درست در کنار هم قرار داد، باید کار و تلاش بیشتری می‌کردم و به یک سفر تازه می‌رفتم. صادقانه بگویم، در این راه جان لستر کارگردان فیلم کمک خیلی زیادی به من کرد. او یک همکار عالی بود. هدایت او در طول گذر از این مرحله و رسیدن به یک درک درست، برایم خیلی مهم بود.

می‌دانید، این کار خیلی راحت نبود و از برخی جهات حتی مشکل هم بود. هنگام کار در یک انیمیشن، شما در اتاق ضبط تنها هستید و بازیگران دیگر در کنارتان نیستند. برای همین، شما واقعا نمی‌دانید قرار است چه اتفاقی بیفتد و نتیجه ماجرا چه خواهد شد. به همین دلیل، شما در اتاق ضبط مجبورید به این نکته فکر کنید که چه کسی قرار است به من کمک کند. در تمام طول کار،  همراهی را می‌خواستم که مرا با خودش به درون جزئیات ببرد و به خودم می‌گفتم: «تو که راهنمای من هستی راه را به من نشان بده تا بتوانم آن کار درست را انجام دهم.» به صورت طبیعی، هنگام ضبط صدا هر جمله‌ای را به چندین شکل ممکن به زبان می‌آوردم و پس از آن انیماتورها می‌گفتند کدام لحن بیانی را دوست دارند و احساس می‌کنند به درد کار می‌خورد. نوع کار جوری است که تو خودت به تنهایی نمی‌توانی تصمیم بگیری که کدام لحن بهتر و مناسب‌تر است.

  • آیا در استودیوی صدا، صحنه‌های زیادی را که با میلی سایرس ضبط نکردید؟ درباره آوازها چطور؟

خیر. او و من در زمان جداگانه‌ای صداهای خود را برای بولت و پنی ضبط کردیم و بعدا این صداها در کنار هم قرار داده شد. اما برای ضبط آواز یک‌بار با هم به استودیو رفتیم. البته این آواز هم جداگانه ضبط شد، ولی برای ضبط ویدئویی آن در کنار هم قرار گرفتیم.

  •  او را چگونه بازیگری دیدید؟ در بین بچه‌ها محبوبیت خیلی زیادی دارد و مطمئن هستم بچه‌های خود شما هم او را خیلی دوست دارند؟

 وقتی پس از ضبط ویدئوی آواز به خانه برگشتم، متوجه شدم چقدر در بین اعضای خانواده به‌ویژه بچه‌هایم محبوب شده‌ام! همکاری با او در یک فیلم سینمایی، مثل یک خبر بزرگ و استثنایی بود که در خانه ما مثل بمب منفجر شد. نمی‌توانید تصور کنید پس از کار با او چقدر بیشتر در دل بچه‌هایم جای گرفتم  (می‌خندد).  خود میلی هم دختر خیلی مستعد و مهربانی است. مهم‌ترین نکته این است که کار و حرفه‌اش را خیلی جدی می‌گیرد.

  • در گذشته فیلم‌های اکشن متفاوتی بازی کرده‌اید، تجربیات خوبی در «تغییر چهره» و «کمان شکسته» داشتید. آیا این تجربیات هنگام کار در «بولت» به کمک‌تان آمد؟  بالاخره این انیمیشن هم یک‌جورهایی اکشن و ماجراجویانه است.

بله، دقیقا. هنگام کار در «بولت» کمک خیلی زیادی از کاراکترم در فیلم‌هایی که اسم بردید گرفتم. یک علت مهم این است که در اوایل کار نسبت به خودم اطمینان نداشتم و مطمئن نبودم بتوانم این کار را انجام دهم. کریس هنگام کارگردانی من خیلی با دقت عمل می‌کرد. در ابتدای کار، من نمی‌دانستم چقدر باید واقع‌گرا باشم و چه مقدار واقع‌گرایی در صدایم بریزم. آیا باید از برخی جهات چیزی شبیه کلینت ایستوود باشم؟ و به خودم می‌گفتم، آره، باید کمی شبیه او بشوم. آیا من جان تراولتا در «کمان شکسته» هستم؟ پاسخ مثبت بود. خب، «بولت» انیمیشنی است که برای کودکان و نوجوانان ساخته شده است و من می‌توانستم کارهای زیادی در آن انجام دهم. می‌توانستم با کاراکترهای معروف فیلم‌های اکشن بازی و شوخی کنم و یک چیز تازه از دل همه آنها درآورم.

  •  به جز اینها، چه چیز دیگری الهام‌بخش شما بود؟

یکی از چیزهایی که خیلی به من کمک کرد انیمیشن «تینکر بل» بود. من یک بچه نبودم، ولی یک روز بعدازظهر به تماشای این انیمیشن نشستم. عالی بود و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.  به خودم گفتم صدایم برای بولت باید همانی باشد که کاراکتر اصلی این فیلم دارد. در ذهنم صدایم را روی کاراکتر بولت گوش کردم. احساس کردم صدایم باید طوری باشد که خیلی سریع توجه بچه‌ها را به سمت خودش جلب کند و در همان حال مورد توجه و تایید بزرگترها هم قرار گیرد. بحث اصلی، بحث کیفیت بود و همه می‌خواستیم کاری با کیفیت ارائه دهیم. جان‌لستر می‌گفت: 3 سال از همکاری پرثمر دیزنی و پیکسار گذشته بود که او همکاری‌اش را با آنها شروع کرد. وقتی به او گفتم «تینکر بل» را تماشا کرده‌ام، متوجه شدم او هم این انیمیشن و کاراکتر اصلی آن را خیلی دوست داشت. خیلی‌ها هم مثل او این شخصیت انیمیشن کمپانی دیزنی را دوست دارند.

  •  می‌دانستید «بولت» به صورت سه‌بعدی هم پخش خواهد شد؟

 بله، به من گفته بودند و این مسئله خیلی هیجان‌زده‌ام کرد. عاشق فیلم‌های سه‌بعدی هستم و احساس می‌کردم خیلی خوب می‌شود که همه امکان تماشای سه‌بعدی این فیلم را پیدا کنند. «بولت» اولین انیمیشن سه‌بعدی کمپانی دیزنی است که از همان ابتدای کار قرار بود به این صورت ساخته شود. دیزنی دو انیمیشن سه بعدی دیگر هم دارد: «جوجه کوچولو» و «رابینسن‌ها را ملاقات کن». اما این دو تا اول به صورت معمولی تولید شدند و بعد قرار شد نسخه‌های سه‌بعدی آن را نیز روانه پرده سینما کنند. جان‌لستر قبل از این یک‌بار در سال 1989 یک انیمیشن کوتاه سه‌بعدی ساخت که هیچ وقت به روی پرده سینماها نرفت.

برای همین، همه ما خیلی شگفت‌زده و هیجان‌زده بودیم که قرار است «بولت» سه‌بعدی اکران عمومی شود. حتی شاید برای مردم عادی هم باور این قضیه کمی مشکل باشد، ولی کم‌کم این موضوع هم عادی خواهد شد. این خیلی خوب است که مولتی‌پلکس‌ها در سراسر جهان، امکان نمایش سه‌بعدی فیلم‌ها را دارند. تجربه تماشای فیلم‌ها به این شکل، خیلی لذت‌بخش و هیجان‌انگیز است. وقتی فیلم را سه بعدی تماشا می‌کنید، خیلی بیشتر به درون آن سفر کرده و جذب آن می‌شوید. بی‌دلیل نیست که دیزنی و پیکسار می‌خواهند از این به بعد تمام انیمیشن‌های کامپیوتری خودشان را به شیوه سه‌بعدی تولید کنند.

  • کمی برایمان درباره تفاوت کار در یک فیلم زنده و صداپیشگی برای یک کار انیمیشن صحبت می‌کنید؟ آن را چگونه مقایسه می‌کنید؟ آیا زمانی که بزرگ می‌شدید به هیچ کاراکتر انیمیشنی خاصی علاقه داشتید؟

خب، اول جواب بخش دوم سؤال‌تان را می‌دهم! یکی از انیمیشن‌هایی که خیلی دوست دارم «101 سگ خالدار» است. «پیترپن» را هم خیلی دوست دارم. این دو تا، انیمیشن‌هایی هستند که وقتی بزرگ می‌شدم خیلی تماشا می‌کردم. در مورد تفاوت‌های کار زنده با کار انیمیشن‌ هم باید بگویم، هنگام کار در یک پروژه انیمیشنی شما فقط به صدای خودتان نیاز دارید. انیماتورها از شما احساس می‌خواهند که بتوانید آن را در صدا و بیان خود ارائه دهید. در اتاق ضبط فقط صدای شماست که ضبط می‌شود و کسی کاری به چیز دیگری ندارد. شما می‌توانید از عناصر و لایه‌های مختلف و متفاوتی استفاده کنید تا صدا و احساس بهتری را ارائه دهید. در این حالت، تجربیات شخصی خیلی به کمک‌تان می‌آید. ولی این تجربیات فقط به واسطه صدای شماست که به روی پرده سینما منتقل می‌شود.

Thedeadbolt.com