عراق با هواپیماهای پیشرفته‌ای که قدرت‌های شرق و غرب دراختیارش گذاشته بودند، ۹۲ بار مناطق مختلف پایتخت را بمباران کرد، اما بیشتر اوقات هواپیماهای عراقی موفق نشدند از تیررس ضدهوایی و پدافند کشورمان خارج شوند و موشک‌های خود را بی‌هدف شلیک کردند.

همشهری آنلاین - ابوذر چهل امیرانی:‌ جنوب شمیران در آخرین روزهای سال۱۳۶۳ مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت. در این حادثه، ۳موشک در اطراف میدان تجریش به زمین برخورد کرد.

یکی از موشک‌ها نزدیک سفارت آلمان در الهیه اصابت کرد و دیگری در میدان تجریش منفجر شد. راکت سوم نیز در خیابان فرشته موجب ایجاد خسارت به ۷واحد مسکونی شد.

در برخورد موشک نزدیک سفارت آلمان، یک منزل مسکونی تخریب و ۴نفر شهید و یک‌نفر مجروح شدند.

«وحید حبیبی» یکی از ساکنان خیابان فرشته می‌گوید: «موج انفجار به‌قدری بالا بود که شیشه خانه‌ها را تا فاصله صدمتری شکست. جست‌وجو برای پیدا کردن اجساد هم تا ۸صبح طول کشید، ولی خوشبختانه، در خانه‌هایی که موشک به آن برخورد کرده بود، کسی حضور نداشت. یادم می‌آید نیروها به سختی کارشان را انجام دادند چون افراد زیادی از مناطق مختلف به اینجا آمده بودند تا وضعیت را از نزدیک ببینند.»

هواپیماهای عراقی، بار دیگر اطراف میدان تجریش را بمباران کردند. «محمدرضا وکیلی» که آن زمان به تازگی وارد سازمان آتش‌نشانی شده و کارش را شروع کرده بود، می‌گوید: «آن روزها یک گوشم به آژیر خطر برای حمله عراقی‌ها بود و یک گوشم به آژیر ایستگاه آتش‌نشانی که مبادا حادثه‌ای رخ دهد.»

او ادامه می‌دهد: «من را فرستاده بودند ایستگاه آتش‌نشانی شمیران و ٣١فروردین بود که موشکباران «مقصود بیک» در نزدیکی تجریش، صدای آژیر ایستگاه را به صدا درآورد.»

وکیلی با یادآوری خاطره آن روز تعریف می‌کند: «من با اینکه تجربه کافی نداشتم، بلافاصله با همکارانم راهی محل حادثه شدیم. چند دقیقه بعد به محلی که بمب به آنجا اصابت کرده بود، رسیدم.»

سپس با اشاره به امکانات نیروهای آتش‌نشانی در دوران دفاع مقدس می‌گوید: «آن زمان و در دوره جنگ تحمیلی، هنوز امکانات آتش‌نشان‌ها پیشرفته نبود و ما با تجهیزات کم وارد عمل شدیم. فرمانده تیم‌ از من خواست تا مردم را از اطراف زمینی که موشک به آنجا برخورد کرده بود، دور و به آرامش دعوت کنم تا همکارانم بتوانند محل حادثه را پاکسازی کنند.»

او درباره وضعیت روحی مردم می‌گوید: «هنوز نگاه‌های مردم در آن لحظه‌های اولیه حادثه را به یاد دارم؛ خانه‌هایشان ویران شده بود و وحشت در چشمان آنها ‌موج می‌زد، اما با دیدن ماشین آتش‌نشانی و آغاز عملیات، دل‌هایشان آرام‌تر شد. من هم درحالی ‌که آنها را به آرامش دعوت می‌کردم، بادقت به عملیات همکارانم چشم دوخته بودم تا بتوانم در این فرصت به‌دست‌آمده کاری یاد بگیرم.»

برچسب‌ها