همشهری آنلاین - مریم قاسمی: در منطقه ۱۶ محلههای کوچکی هم وجود دارد که نام برخی از آنها حتی برای اهالی این دور و اطراف نیز آشنا به نظر نمیرسد. اسدآباد یکی از همین محلههاست؛ محلهای در حاشیه خزانه و در همسایگی دیوار مترو که بیشتر آن را با فلکههای معروف عباسی میشناسند. این اما همه ماجرا نیست. اگر روزی گذرتان به آن حوالی افتاد و سری به داخل خیابانها و کوچههای این محله زدید، به چشم خود میبینید که چه بافت فرسودهای دارد. پسکوچههای تنگ و باریکی که مدام پیچ میخورند و جلو میروند و شما را به عمق یک محدوده مسکونی میبرند؛ خانههایی قدیمی که غبار زمان بر در و دیوارشان نشسته و فرسودگیشان از دور پیداست. یکی از این پسکوچههای تودرتو که پر است از همان خانههای فرسوده، کوچه شهید الهیاری در خیابان شهید پرستویی است که با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم میکند؛ مهمترینشان متصل نبودن لولهکشی خانهها به شبکه فاضلاب شهری است.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
هنگام ورود به کوچههای الهیاری و محمدیان متوجه میشوید که سطح زمین کمی پایینتر از دیگر کوچههاست. آن روبهرو تیر برق را ملاحظه میکنید که قسمتی از پیادهرو را اشغال کرده است. اندکی جلوتر که بروید، مقابل یک دوراهی قرار میگیرید. سمت راست شما تنگتر و باریکتر به نظر میرسد و چیزی نگذشته، یکبار به چپ و بار دیگر به راست میپیچد تا به انتهای کوچه برسید. چند تا آپارتمان نوساز هم در میان آن همه خانه قدیمی به چشم میآید.
اینها تصاویری هستند که در همان بدو ورود به کوچه محمدیان و الهیاری پیش رویتان نقش میبندد. برای اینکه تصویر دقیقتری از زندگی در این محدوده داشته باشید، حتماً باید پای صحبتهای اهالی بنشینید. آن وقت، متوجه میشوید این کوچهها و کوچههای اطراف آن همیشه رطوبت دارد و دیوار خانهها نم. اهالی و مردمان این محله کافی است که بدانند یکی آمده تا پای حرفهایشان بنشیند و مشکلاتشان را از نزدیک ببیند؛ دستش را میگیرند و به خانههایشان میبرند و همهچیز را از نزدیک نشانش میدهند.
مسئله فقط این نیست که انشعاب خانههایشان به شبکه فاضلاب شهری متصل نشده، بلکه این موضوع به قدری روی زندگی روزمرهشان تأثیر گذاشته که معضل اصلی ساکنان کوچههای الهیاری و محمدیان به حساب میآید. «محرمعلی جلالی» ۵۷ساله و متولد همین محله است. عضو هیئت امنای مسجد صاحبالزمان(عج) در نزدیکی خیابان الهیاری است و سالهاست که در این محله و در خانه پدریاش زندگی میکند. او بارها تصمیم گرفته این خانه را که خریداری هم ندارد، بگذارد و برای زندگی بروند خانه دیگری در محلهای دیگر اجاره کنند. دلیل هم دارد: «این خانهها روی خاک دستی بنا شده و همه نم دارد. دیوارهایشان ترک خورده و نزدیک است که نشست کنند. تعمیر و ترمیم آنها فایدهای ندارد. امروز درست کنیم، فردا دوباره ترک برمیدارد.»
ترکهای دیوار خانههای این محله بیدلیل نیست: «خانههایمان به شبکه فاضلاب وصل نیست. پساب آنها را با پمپ به جوی سر کوچه هدایت میکنیم. همین آبها میزند بالا و نم میدهد.» همسایه آقای جلالی که سالها وقت گذاشته و دنبال حل این معضل از این اداره به آن اداره رفته، در این باره بیشتر توضیح میدهد: «تشریف بیاورید داخل را نگاه کنید. چاه توالت را بارهاتخلیه کردهایم. دیدیم چارهای نیست. مثل مابقی همسایهها یک چاه ۲ـ ۳ متری حفر کردیم و پمپ را داخل این چاه کار گذاشتیم.»
یکی دیگر از همسایهها وارد این بحث میشود: «بیایید خانه ما را ببینید. دور و اطراف پمپ را لجن گرفته. اول و آخرش مریض میشویم. همین چند وقت پیش بود که خودم بیماری پوستی گرفتم.»
بعد نوبت به خانمهای محله میرسد که هرکدام سر درددلشان را پیش ما میگشایند: «هر سال گوشهای از خانهمان فرو میریزد، مجبور میشویم از این و آن پول قرض کنیم و درستش کنیم. همهاش میترسیم یک روز خانه خراب شود و زیر آوار بمانیم.» یکی دیگر از اهالی که تازه همین یک سال پیش، دستی به سر و روی خانهاش کشیده، پرده را کنار میزند و دیوار اتاقها را نشان میدهد که ترک خوردهاند: «باور کنید اگر پول داشتیم، از اینجا میرفتیم. خودتان قضاوت کنید؛ دیگر وقتی بعد از یک سال دیوارها ترک میخورد، چه حرف دیگری برای گفتن باقی میماند؟»
هر چقدر هم که معضل دفع فاضلاب برای ساکنان کوچه محمدیان و الهیاری دردساز شده، دستکم آنها را به هم نزدیکتر کرده است. خیلی پیش آمده که دست به دست یکدیگر دادهاند تا مشکلی مشترک را برطرف کنند و گره از کار خودشان بگشایند. ساکنان این کوچهها که بیش از ۲۷۰ خانوار هستند خیلی دلشان میخواهد یک روز انشعاب خانههای آنها نیز مثل انشعاب خانههای دیگر به شبکه فاضلاب شهری وصل شود: «شما محله باغآذری را در نظر بگیرید. آنجا هم خانهها فرسودهاند و سطح زمین نسبت به کوچههای ما پایینتر است. آنجا فاضلاب دارد و اینجا ندارد.»
اهالی از مسئولان شرکت فاضلاب انتظار دارند هرچه سریعتر این مشکل را برطرف کنند و بهرغم اینکه معتقدند تاکنون چندان به معضل اساسی این محدوده رسیدگی نشده، اما همچنان امید خود را از دست ندادهاند. بوی نامطبوع فاضلاب همهجا را برداشته است. تا بقیه شهروندانی که با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند از حضور ما در محله با خبر میشوند، دورمان پر میشود از مردمانی که دل پری دارند از دست فاضلاب کوچهشان.
یکی میگوید: «خانهمان شده جهنم. فاضلاب برگشته به خانهمان و همهجا را پر کرده.» دیگری حرف همسایهاش را میبرد: «روزها میرویم پارک و شبها از روی ناچاری برای خواب بر میگردیم.» نفر سوم هم پاک کلافه شده است: «یک ساعت پیش بود برای چندمین بار به سازمان فاضلاب زنگ زدم، تا گفتم از کوچه محمدیان تماس میگیرم، گوشی را قطع کردند.»
حرفها، گلایهها و درددلها تمامی ندارد. خیلی سخت میشود که صداها را از یکدیگر بازشناخت و فرصتی برای پرسیدن اسمها یافت. خانم حسینی از بوی فاضلابی که در محله به مشام میرسد، شکایت دارد: «تو را به خدا به داد ما برسید. همه زندگی ما را آب برداشته. به هرکجا که زنگ میزنیم اثری ندارد. در زمان بارندگی در حال آب خالی کردن هستیم. کاش فقط آب بود، اما فاضلاب هم هست. ما نمیتوانیم از خانه جنب بخوریم. یک بار رفتم خانه فامیل. وقتی برگشتم، دیدم خانهام پر از آب فاضلاب شده. مجبور شدم ۲ کیسه برنج را آن هم در این گرانی، بریزم دور. فرشهایم را ۲ بار دادهام شستهاند. ما چندسال پیش چند میلیون تومان برای انشعاب فاضلاب پول دادیم. اما وقتی با دستگاه لودر به کوچه آمدند و شروع به کار کردند گفتند که اگر بخواهیم لولهکشی انجام دهیم خانههایتان از فرسودگی بیش از حد میریزد.»
حرف زیاد است. اهالی کوچه محمدیان از اینکه مسئولان شرکت فاضلاب به این حرفها پاسخ درخور نمیدهند، سخت گلایهمندند. یکی از اهالی گلایههایش را چنین ادامه میدهد: «ماموران اداره آب و فاضلاب همین که رسیدند وسط کوچه، کار را ول کردند و رفتند و گفتند خانههای اینجا بسیار فرسوده است و نمیشود در اینجا کارهای عمرانی انجام داد، چون با هر اقدامی ممکن است خانهها بر سر اهالی آوار شود. هرچه هم نامه بردیم و آوردیم، کاری پیش نرفت.»
باران رحمت خداست. در سالهای خشکسالی، سالهایی که باران کمتری میبارد، کوچک و بزرگ دست به آسمان میبرند و دعا میکنند تا درهای رحمت خدا گشوده شود و آسمان باریدن بگیرد. اما اهالی کوچه محمدیان دل خوشی از بارش باران ندارند. نه اینکه آدمهای ناشکری باشند، نه. اما دست خودشان نیست. باران که میآید، همه سوراخسنبههای کوچه تو در توشان غرق آب میشود؛ طوری که هریک از آنها وقتی در مواقع بارانی میخواهد از خانه بیرون بیاید، ناچار است پاچه شلوارش را تا زانو بالا بزند که خیس نشود. اینها تعابیر اغراقآمیزی نیستند. کافی است یک روز بارانی سری به اینجا بزنید تا ببینید چه اتفاقی میافتد. سطح زمین به گونهای است که آب روی آن روان نمیشود و به حرکت درنمیآید. در روزهای عادی هم که به آنجا بروید، حلقههای کوچک و بزرگ آب را میبینید که این طرف و آن طرف شکل گرفتهاند.
یکی از اهالی که آرام و قرار ندارد، ادامه میدهد: «می پرسید چرا مردم در اینجا دست به دعا میشوند که باران نبارد؟ چون باید یک دستشان خاکانداز و یک دستشان سطل باشد. اوضاع زندگی همه در اینجا به هم ریخته؛ مخصوصاً زندگی مایی که چندمتر پایینتر از سطح زمین زندگی میکنیم. فاضلاب از لولهها میزند بالا و خانه را برمیدارد. باران هم که بیاید دیگر بدتر از همیشه.»
به اهالی کوچه محمدیان چه میتوان گفت جز اینکه صبر کنند و دندان روی جگر بگذارند. این روزها هم میگذرد. معضل بافتهای فرسوده، معضل نامآشنایی در منطقه ماست و کمابیش، محلههای این حوالی با آن دست و پنجه نرم میکنند. اسدآباد هم یکی از محلههایی است که بهشدت با این معضل دست به گریبان است و گشتوگذاری کوتاه در کوچهها و پسکوچههای آن هر کسی را به این نتیجه میرساند که دیر و یا زود باید نوسازی گستردهای در آن اتفاق بیفتد. کوچههای محمدیان و الهیاری نیز از این قاعده مستثنی نیست و یکی از مصادیق بارز فرسودگی به حساب میآید. هم ملکهایشان غالباً ریزدانه و قدیمیاند و هم عرض معبر کم است. با همه اینها، چیزی هست که به این فرسودگی دامن میزند و بدان شدت میبخشد، و آن رطوبتی است که تا عمق خانهها نفوذ کرده و آرام آرام چارچوب آنها را درهممیشکند. این رطوبت که روز به روز به شدت آن افزوده میشود، ناشی از سیستم نابسامان دفع پسابها در این محدوده است. این موضوعی نیست که ساکنان به آسودگی از کنارش بگذرند. آنها که چشم به سیاستهای شهرداری برای نوسازی بافتهای فرسوده دوختهاند، امیدوارند در آینده گشایشی در اینباره اتفاق بیفتد.