کمری برآمده دارد، اما گاه اهالی او را روی تیر برق می‌بینند و گاه روی درخت در حال برش شاخه خشکیده. برخی مواقع هم به جوشکاری یا نقاشی وسایل بازی و... مشغول است. در این میان اگر مشکلی توسط شهروندی با او در میان گذاشته شود، بدون چشمداشت و بی‌درنگ برای رفع آن اقدام می‌کند.

همشهری آنلاین- مریم باقرپور: هر روزساعت ۶:۳۰ صبح از خانه‌اش در محدوده نسیم‌شهر اکبرآباد بیرون می‌زند تا یک روز جدید را در محله‌های شریف، طرشت، دریان نو، صادقیه و توحید بین مردم سپری کند. این شیوه زندگی «احمد قاسمی»  از ۲۶ سال پیش تا به حالاست. او یکی از کارگران خدمات شهری و فضای سبز شهرداری منطقه ۲ است که با همه مشکلات زندگی، کارش را بی‌بهانه و خستگی‌ناپذیر ادامه می‌دهد.

مرد خستگی‌ناپذیر محله

ساعت ۷ صبح، وقتی کارت حضورش را در شهرداری می‌زند، ابتدا منتظر می‌ماند تا تماس‌های مردمی با سامانه ۱۳۷ در زمینه جوشکاری، رنگ‌آمیزی، هرس درخت و... را به او اعلام کنند. البته پیمانکاران شهرداری تلاش می‌کنند هر کاری را به او واگذار نکنند، چون قاسمی وضع جسمی متفاوتی دارد. با این حال، او سخت‌ترین کارها را هم قبول می‌کند و فقط کافی است بداند که‌ کاری روی زمین مانده. «محمدیوسفی» از کارکنان شهرداری ناحیه ۶ منطقه ۲ می‌گوید: «هر وقت احمدآقا را می‌بینیم به کاری مشغول است. گویا این مرد خستگی‌ناپذیر است. چنان با علاقه به کارش مشغول است که بسیاری از کارکنان شهرداری از او انرژی می‌گیرند.»

احمد قاسمی، کارگر فضای سبز شهرداری منطقه۲

بدون ترس روی درخت چند متری

احمد قاسمی، دهه ۷۰ و در دوره سربازی‌اش مهره‌های کمرش جابه‌جا شد و صدمه دید و در آن دوران به دلیل نداشتن توانایی مالی نتوانست آن را درمان کند. بنابراین در گذر زمان قامتی خمیده و کمری برآمده پیدا کرده است، اما با همین وضع کارهای نشدنی را انجام می‌دهد. «زهرا کامیاری» از ساکنان خیابان شهید اکبری می‌گوید: «نزدیک آپارتمان‌مان درخت بلندی بود که سرشاخه‌هایش خشک شده بودند. در یکی از روزها دیدم فردی بالای درخت رفته و شاخه‌های خشک را می‌برد. با وجود اینکه او را با طناب بسته بودند اما من ترسیده بودم. آن لحظه عکسش را گرفتم. وقتی هم که پایین آمد به او گفتم: در آن ارتفاع نمی‌ترسیدی؟، در جواب گفت: اوستا کریم خودش نگه می‌دارد.»

«عزیزه محمدی» بانوی سالخورده و ورزشکار بوستان جاوید  قبل از هر سخنی احمدآقا را وظیفه‌شناس توصیف می‌کند: «در یکی از روزهای سرد هفته گذشته او را دیدم که در حال تعمیر آبخوری بوستان است. از او پرسیدم: تو این سرما چه نیازی به آبخوری هست؟ و او گفت: مردم پیام داده‌اند، نباید درخواست مردم روی زمین بماند. برای همین این حس وظیفه شناسی‌اش برایم دلنشین بود.»

او فقط کارگر نیست

 برای بسیاری از شهروندان و به‌ویژه افرادی که هر روز در بوستان‌های خوش، بازیافت، انقلاب جاوید، طرشت، ارکیده و... حضور دارند، احمد قاسمی چهره‌ای شناخته شده است؛ چرا که همیشه او را در حال کار در محله می‌بینند؛ از جوشکاری تیرروشنایی برق، نیمکت، آبنما، آبخوری گرفته تا رنگ‌آمیزی تجهیزات بوستان. در اصل مسئولیت پیگیری و رفع برخی از پیام‌های حوزه خدمات شهری و فضای سبز به عهده قاسمی است و به دلیل حضور طولانی‌مدتش در محله بسیاری از شهروندان او را می‌شناسند. «مهدی تیموری» می‌گوید: «احمدآقا برای ما، کارگر شهرداری نیست، یک شهروند وظیفه‌شناس است که دلش برای زیبایی محله می‌تپد. یادم نمی‌رود، یکی از روزها سراغش رفتم و گفتم که در نگهدار تیر چراغ‌برق را کنده‌اند و با توجه به بازی بچه‌ها در اطرافش، احتمال دارد که خطری تهدیدشان کند. او بدون اینکه توقع تماس من با ۱۳۷ یا شهرداری را داشته باشد، گفت: نشانم بده و بعد دیدم که با تجهیزاتش سراغش رفت و ورقی را روی تیر جوش داد.»

احمدآقا دلیل کمکش به مردم را  علاقه و وجدان آسوده می داند و معتقد است اگر نرده‌ای در بوستانی باشد که خراب شده و باعث شود که پیرمرد یا بچه‌ای زخمی بردارند، نمی تواندخودش را ببخشد. برای همین تلاش می‌کند که مشکل را بدون تماس مردمی حل کند.

کاری با وجدان راحت

برای «احمد قاسمی» کارگر فضای سبز نواحی ۵ و ۶ شهرداری منطقه ۲ گرمای تابستان یا سرمای زمستان فرقی ندارد. گرچه کارهایش در فصل بارندگی بیشتر می شود و در اوج بارش ها مجبور می شود شبانه روزی در محل کار و گاه در کوچه و خیابان ها باشد. چون اگر شاخه درختی شکسته باشد یا پمپ آبی خراب شود، نیاز به همراهی‌اش هست و او بدون اعتراضی قبول می کند چون معتقد است که این کار را انتخاب کرده و باید مردم را راضی نگه دارد و می گوید: «پس هر کاری که بتوانم را انجام می‌دهم. حالا فرقی نمی‌کند بالا رفتن از تیر چراغ‌برق برای تعویض لامپ‌ها باشد یا هرس شاخه خشکیده درخت. هر روز صبح که از خانه بیرون می‌زنم می‌گویم الهی به امید تو، بعد کارم را شروع می‌کنم.»

با رسیدن عقربه های ساعت به ۴، ساعت کاری قاسمی هم به پایان می رسد اما کمتر زمانی او در این ساعت رخت کار از تن خارج کرده و کارت خروج زده است. او چون‌ گاه تماسی برقرار و اعلام می‌شود  پمب آبی خراب شده یا تیر برقی در بوستانی خاموش شده است. برای همین اهالی بری مواقع او را می بینند که در گوشه آرام و بی صدا مشغول کار است. وقتی صحبت حقوق و درآمد هم می‌شود، خدا را شکر می‌کند و می‌گوید: «راضی‌ام. کارفرمای خوبی دارم و نمی‌گذارد ناراضی باشم. همین که شرمنده مردم نیستم خوشحالم.»