نمی‌شود اهل تهران و علی‌الخصوص منطقه یک باشی، اما سری به منطقه تفریحی و گردشگری دربند نزده باشی! منطقه‌ای که نه تنها اهالی تهران بلکه از جای جای ایران و حتی از کشورهای دور و نزدیک را به سمت خود می‌کشاند.

همشهری آنلاین - نجمه تاجیک: در میان گردشگرانی که هرچند وقت یک بار به دربند می‌آیند، یک نفر هست که نه برای گردش و تفریح بلکه برای انجام کارهای هنری هر روز به دربند می‌آید. صحبت از خوشنویسی است به نام‌ «سعید خلخالی» که در کوهپایه‌ای از شمال تهران کنار دو درخت تنومند در گلوگاهی که عده زیادی برای رفتن به پای قله از آن عبور می‌کنند، جا خوش کرده است و هنر خطاطیش را به رخ می‌کشد. در یک بعدازظهر خنک بهاری مهمان او که مصداق واقعی شعر «اگر بر سر هر مویت دوصد هنر باشد، هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد» است، شده‌ایم.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

خوشنویسی را از اجدادم به ارث بردم

خلخالی متولد سال ۱۳۴۵ صاحب دو فرزند یک دختر و یک پسر پنج و دو ساله است که وجود آنها را برکت بزرگی برای زندگی خود می‌داند. می‌گوید: ‌ «هنر خوشنویسی را به ارث برده‌ام. از یکی از اجدادم که کاتب قرآن بود. ‌»
درسال ۱۳۵۷ وارد انجمن خوشنویسان و در سال ۱۳۶۷ موفق به دریافت مدرک ممتازی می‌شود. او درباره مراحل تمرین هنر خوشنویسی می‌گوید: ‌ «برای یادگیری این هنر خیلی با خودم کلنجار می‌رفتم. یک شب در میان تا صبح کار می‌کردم و دفترهای ۲۰۰ برگی که داشتم پر می‌کردم، اوایل کاغذهای کمرنگ را روی کتاب‌ها می‌گذاشتم و از روی آنها می‌نوشتم. هنگامی که به یادگیری حرف خ رسیدم، انگار یک کشف بزرگ کرده بودم. بعد از آن بود که انرژی گرفتم و اشتیاقم برای ادامه کار زیاد شد. ‌»

هنر در تکامل و حرکت 

 او که نستعلیق و شکسته نستعلیق کار می‌کند، معتقد است: «کسی که مدرک ممتازی می‌گیرد، تازه اول راه است. اگرچه سالانه سه تا چهار هزار نفر مدرک ممتازی می‌گیرند، اما اینکه در میان اینها چند نفر مشغول به کار می‌شوند، مهم است! متأسفانه عده‌ای مدرک را می‌گیرند و گوشه‌ای از خانه می‌گذارند و به دنبال کار نمی‌روند، به نظر من به کار بستن هنر و تشخیص ذوق و هنر جامعه مهم است. ‌»
خلخالی در ادامه می‌گوید: «به زعم من هنر در تکامل و حرکت نسبت به وضعیت‌های سیاسی، اجتماعی، جنگی و فرهنگی است. یعنی هنرمند در زمان جنگ یک جور می‌نویسد و در زمان صلح جوری دیگر. خط بسیاری از استادان نسبت به ده سال قبل تغییر کرده و این برمی‌گردد به اینکه هنر در تکامل است. به قول یکی از استادهای خدا بیامرزم، ‌ «هرگاه حرکت جغرافیایی قاره‌های روی زمین تغییر نکرد و ثابت بود، هنر هم ثابت می‌ماند. ‌»

خط‌مشی زندگی را از رودخانه بگیرید

این خوشنویس خلاق درباره اینکه چرا کوه را جایگاه این فعالیت خود برگزیده است می‌گوید: «کوه جاذبه دارد و خیلی از افراد جذب آن می‌شوند، من در این ۲۰ سالی که اینجا فعالیت دارم، به این نتیجه رسیدم که انسان خوشحالی را در کوه پیدا می‌کند و یک قسمت از خط‌مشی زندگی‌اش را از رودخانه می‌جوید. اگر به رودخانه دقت کنید می‌بینید اگر سنگی در مسیر رودخانه قرار بگیرد، مسیرش را عوض می‌کند. ما باید این این موضوع را الگو و سرمشق خود در زندگی قرار بدیم. ‌»

اینجا طبیعت دنج خداست

 وی با بیان اینکه هنرمند در طبیعت عالم دیگری دارد، ادامه می‌دهد: «من در جاهای دیگر هم فعالیت داشته‌ام، اما حسی که کوه به من می‌دهد، هیچ جای دیگر نمی‌دهد. در اینجا انسان با ماورای طبیعت ارتباط پیدا می‌کند. من هر لحظه که به کوه نگاه می‌کنم پی به عظمت خدا می‌برم، هر موقع که به ابر نگاه می‌کنم حس نوشتن به من دست می‌دهد. ‌»
 او در مورد اینکه چطور در فضای نسبتاً شلوغ اینجا به کار مشغول است به یاد می‌آورد دورانی را که با وجود صدای زیاد بمب و خمپاره زیر نظر استاد خود در دوران سربازی خط می‌نوشته و تمرین می‌کرده. طبیعت کوه را به دور از آلودگی‌های رایج شهری می‌داند و معتقد است: «اینجا طبیعت دنج خداست، صدای آب آرامش‌بخش است؛ موسیقی‌ای که در هیچ‌سازی در دنیا به گوش نمی‌خورد. ‌»

چگونه مرکب بسازیم

وی با بیان اینکه گاهی مرکب را خودم درست می‌کنم، درباره نحوه ساخت آن می‌گوید: «ابتدا برنج را در یک دیگ بزرگ دم می‌کنیم و می‌گذاریم آنقدر بسوزد که دیگر چیزی از آن باقی نماند و به جزغاله تبدیل شود. سپس آن را با گلاب جوشیده شده حل و چند مرحله از صافی رد و در مرحله آخر به آن صمغ اضافه می‌کنیم. بدین‌ترتیب تبدیل می‌شود به مرکب. ‌»

قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری

دقایقی که آنجا بودیم در میان عابرانی که از کنار ما می‌گذشتند، تنها عده‌ای چند لحظه می‌ایستادند و غرق تماشای کارها می‌شدند، خلخالی در این‌باره می‌گوید: «هرکسی اینجا نمی‌ایستد، تنها افرادی که اهل عشق  می‌مانند و تماشا می‌کنند. حتی عده‌ای هم من و کارهایم را مسخره می‌کنند، اما روزگاری نیازشان به همین هنر می‌افتد. مطالبی که اینجا نصب کرده‌ام، برای همه قشری به درد می‌خورد، از بی‌سواد گرفته تا استاد دانشگاه. همه و همه. ‌»

پرفروش‌ترین اشعار

در اشعار نصب شده روی دیوار همه نوع شعری دیده می‌شود. اشعار فریدون مشیری، اخوان ثالث، نیما یوشیج و لسان الغیب حافظ. این نیروی کارآفرین درباره پرفروش‌ترین کارهای خود می‌گوید: ‌ «در میان اشعار عارفانه پرفروش‌ترین کار مربوط است به ابوالسعید ابوالخیر و در میان اشعار عاشقانه که طرفداران بیشتری دارد، می‌توانم بگویم شعرهای حافظ از همه پرفروش‌تر است.

البته هرکسی اینجا می‌آید سلیقه‌ای دارد، شعرهای فریدون مشیری، اخوان ثالث و دیگران هم طرفداران خود را دارد و عده‌ای هم از فی البداهه‌های من خوششان می‌آید. ‌»

شاه بیت یکی از غزل‌های وی که بر روی کاغذی به زیبایی خوش نشسته بود، چنین است: ‌ «در من انگار کسی در پی انکار من است / یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است / یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی‌ام / می‌شود پی برد ز دلداگی‌ام...‌». 

سال‌ها تجربه برای چیدمان اثرهای هنری

خلخالی که بیشتر شش ماه از سال یعنی تابستان و بهار را به‌طور مداوم به دربند می‌آید و در فصل زمستان به دلیل برف‌های سنگین تنها به پنج‌شنبه‌ـ جمعه‌ها و روزهای تعطیل اکتفا می‌کند، درباره ساعت‌کاری خود می‌گوید: ‌ «من ساعت ۷ از منزل راه می‌افتم و ۸صبح به این محل می‌رسم. فقط سه ساعت را صرف چیدمان کارهایم می‌کنم. تمام کاغذها را با چسب می‌چسبانم که شدیدترین بادها هم نمی‌تواند آسیبی به آن بزند. من لای کاغذها را باز گذاشته‌ام که هوا به راحتی عبور کند و اگر باران هم ببارد، لیز می‌خورد و پایین می‌آید. من همه اینها را طی ۲۰ سال تجربه به دست آوردم.

شب‌ها هم تا ساعت ۱۰ می‌مانم و یک ساعت را صرف جمع‌آوری می‌کنم تا ساعت ۱۱. وقتی می‌روم خانه ساعت دیگر ۱۲ است. به‌طور کلی فقط ۶ ساعت کار هنری انجام نمی‌دهم. خیلی وقت‌ها هم شده که حتی بچه‌هایم را هم ندیده‌ام، در تاریکی آمده‌ام و در تاریکی رفته‌ام خانه. اما خدا رو شکر از زندگی‌ام خیلی راضی هستم. زندگی‌ام را عنایت خداوند می‌دانم و همسرم را بهترین هدیه‌ای که خداوند نصیبم کرده است. پا به پای من می‌آید. سختی‌ها و دوری‌ها را تحمل می‌کند و من همیشه مدیونش هستم و امیدوارم بتوانم روزی از شرمندگی‌اش در آیم. ‌»

--------------------------------------------------------------------

 *منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۷