نگاه نافذی دارند، از آن نوع نگاهی‌هایی که جرئت نداری برای بار دوم توی صورتشان نگاه کنی. شوخی‌بردار هم نیست؛ کسانی روبه‌رویم نشسته‌اند که سال‌های سال در ارتش یا سکان فرماندهی را در دست داشته‌اند یا آنکه در حال تعلیم سرباز برای دفاع از کشور بوده‌اند.

همشهری آنلاین - سبا محسنی‌نژاد:  حالا حق بدهید که گفت‌وگو با این مردان کار آسانی نباشد. مردانی که حالا در دهه۷۰ زندگی‌شان به سر می‌برند، اما هنوز هم آرمان‌هایشان همان است که بود. این مردان که حالا گرد پیری بر چهره‌هایشان نشسته با خود خاطرات روزهایی از دوران انقلاب را همراه دارند؛ با وجود آنکه افسران جوان گارد سلطنتی بوده‌اند، در کنار مردم از همان نخستین روزهای انقلاب، مبارزات را به سبک و شیوه خودشان ادامه داده‌اند.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

روزهایی که مردم با دست خالی برای مبارزه با رژیم طاغوت به خیابان‌ها می‌آمدند، این افسران جوان با همراهی فرماندهان خود از خشک شدن شلعه‌های انقلاب جلوگیری می‌کردند و کسی را به گلوله نبستند. حالا ۳ تن از این افراد که در همسایگی ما در شهرک امید ساکن هستند روبه‌رویمان نشسته‌اند تا برایمان بگویند که آن روزها در ارتش چه خبر بود.

رگبار در پادگان لویزان

او هنوز هم مدرس است. با وجود آنکه این روزها ۶۳ سالگی را طی می‌کند و به تبع باید از روزهای بازنشستگی و استراحت لذت ببرد. با این حال به گفته خودش هنوز هم که هنوز است یک روز را برای فراغت و استراحت نگذاشته و در سمت مدیریت، فرماندهی شرکت‌های مختلف را بر عهده داشته است. آنقدر جدی و با صلابت حرف می‌زند که جای هیچ شک و شبهه‌ای در گفته‌هایش باقی نمی‌گذارد. امیر سرتیپ دوم «همایون رحمانی» این خصلت را از پدرش که نظامی و فردی مذهبی بوده به ارث برده. او پیش از انقلاب در گارد سابق رژیم شاهنشاهی در رسته مهندسی فعالیتش را آغاز می‌کند و بعد از انقلاب هم کارهای او و همکارانش برای پیشبرد جنگ در زمینه سازه‌های مهندسی برای تسهیل کار دیگر رزمندگان مثال‌زدنی است.

امیر رحمانی، فرماندهی که در انجام عملیات‌ خود پا در میانی می‌کرد تا جرئت و شجاعت بیشتری به سربازان زیردستش بدهد، خاطراتی هم از دوران انقلاب دارد که شنیدنی است؛ او سال ۱۳۵۷، ۲۶ سال بیشتر نداشت و در پادگان لویزان خدمت می‌کرد. یکی از مهم‌ترین حادثه‌های انقلاب در زمان خدمت او، روز تاسوعای ۱۳۵۷ در این پادگان رقم خورد: «آن روز یکی از همرزمانم به نام شهید سلامتبخش از واحد توپخانه به ناهارخوری پادگان رفت و با شعار «درود بر امام» ناهارخوری افسران را به رگبار بست. این کار که بازخورد آن در تمام رسانه‌های دنیا هم پیچید تأثیر زیادی بر افکار عمومی داشت.

این حرکت به گونه‌ای هجوم انقلابی و ندای امام خمینی(ره) بود و این شوک را ایجاد کرد که بدانید انقلابیون همه جا هستند، حتی در گارد جاویدان آن زمان. شاید این حرکت نخستین جرقه را در یگان‌های نظامی ما ایجاد کرد.» گفته می‌شود پس از این حادثه در یکی از اصلی‌ترین مراکز نیروی ارتش، خیلی از نظامیان، دیگر ماندن را جایز ندیدند: «ارتشی‌های زیادی در دوران انقلاب با مردم همدل بودند و خیلی‌ها به دلیل سرپیچی از دستورات توبیخ می‌شدند.»

همدلی ارتش و مردم 

یک نظامی تمام عیار است. از آن افرادی است که با یک نگاه احتمالاً کل گروهان حساب کار دستشان می‌آمد که باید چه کار کنند. امیر سرتیپ رحیم رحمانی که هیچ نسبتی هم به جز دوستی با امیر همایون رحمانی ندارد. داستان‌هایی که از کودکی درباره دفاع از آب و خاکش می‌شنید با علاقه‌ای که در وجودش برای خدمت به میهن نهفته بود در نهایت او را به سمت تحصیل در رشته‌های نظامی کشاند و او تبدیل شد به افسری نظامی در گارد رژیم سابق و در رسته پیاده فعالیتش را آغاز کرد. او بیش از هر چیزی برایمان از انقلاب اسلامی می‌گوید: «انقلاب یعنی برچیدن خانواده سلطنتی و استبداد. انقلاب یعنی به دست آوردن آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی. انقلاب ما، بحث تبعیت از رهبری بود که پیام انقلاب را آورد و ما هم تبعیت کردیم.» 

یکی از کارهایی که آنها در پادگان‌های شهر تهران در هنگام اعتراضات مردمی انجام می‌دادند این بود که قرآن را در فضای محوطه پادگان پخش می‌کردند. به گفته امیررحیم رحمانی با این کار قصد داشتند غیرمستقیم به سربازان بگویند که چه تفکراتی در سر دارند. او از جمله افرادی بود که هنگام ورود امام خمینی(ره) از پاریس به تهران مسئولیت برقراری امنیت در فرودگاه را برعهده داشته است. امیر سرتیپ می‌گوید: «جمع و جور کردن تک تک نیروها به گونه‌ای که همه آنها گوش به فرمان تو باشند و در زمان مناسب بتوانند با مردم به درستی برخورد کنند، کار سختی بود.» این کارفرماندهان ارتش آن زمان بود که در هنگام اعتراضات به گونه‌ای سرباز خود را تعلیم می‌دادند که وقتی آجری به سرش می‌خورد یا کوکتل‌مولوتف به سویشان پرتاب می‌شود این سربازان بتوانند در برابر این واکنش خوددار باشند و ماشه را نکشند. او این را نشانه عطوفت برخی از فرماندهان ارتش آن زمان می‌داند که در عین قاطعیت و استفاده از شیوه‌های نظامی با شیوه‌های مدیریتی صحیح سربازان خود را در دوران انقلاب هدایت می‌کردند تا کشتار کمتری رخ دهد.

امیر جانباز رحمانی می‌گوید: «نیروهای ارتشی دوست داشتند که انقلاب پیروز شود و روزهایی که اعتراض و راهپیمایی نبود، ما غمگین بودیم و می‌گفتیم آیا چراغ انقلاب خاموش شده که مردم اعتراضی نمی‌کنند.»

ارتشی‌ها از انقلاب تا جبهه 

بیشتر شبیه معلم‌هاست. هر خاطره‌ای را که تعریف می‌کند چه از دوران انقلاب و چه از دوران جنگ، احساسات خود را برخلاف چهره جدی نظامی‌ها نشان می‌دهد. متولد ۱۳۲۴ در شهر تبریز است. در سال ۱۳۴۵ وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۸ در رسته توپخانه در اصفهان فارغ‌التحصیل شد و پس از آن در گارد جاویدان سلطنتی به خدمت درآمد؛ همان نیرویی که بعدها نام لشکر ۲۱ حمزه را بر خود نهاد و رشادت‌های زیادی در جنگ انجام داد. حرف‌هایی که درباره دوران انقلاب می‌زند بیشتر درباره خلق و خوی افرادی است که در آن زمان در ارتش فعالیت می‌کردند. او هم دوره امیر سرتیپ رحیمی رحمانی است؛ حدود نیم قرن با هم در ارتش خدمت کرده‌اند. امیر سرتیپ حاج سلطانی می‌گوید که خیلی از افرادی که در آن زمان در نیروهای ارتش استخدام می‌شدند، از سالم‌ترین انسان‌ها از نظر روحی، جسمی و اعتقادی بودند. ویژگی‌هایی که به گفته وی کمتر در رسانه‌ها درباره نیروی ارتش بیان شده است.

سرتیپ حاج سلطانی درباره حال و هوای نیروی‌های ارتش می‌گوید: «در میان خیلی از نیروهای ارتشی چه در زمان انقلاب و چه پیش از آن جلسات قرآن برگزار می‌شد. اغلب ارتشی‌ها در آن زمان خوب خدمت می‌کردند و به دلیل آن روحیه سالمی که داشتند در زمان انقلاب هم جلوی مردم در نیامدند. بیشتر نیروهای ارتش به دلیل اعتقادات ملی، میهنی و دوست داشتن کشور و به دلیل متدین بودن و به‌ویژه انضباطی که در وجودشان نهادینه شده بود توانستند بدون کمک کشورهای دیگر در جنگ تحمیلی هم موفق باشند.» اما خدمات او و همرزمانش تنها به روزهای راهپیمایی انقلاب ختم نمی‌شود.

نخستین مأموریتی که نیروهای ارتش به امر امام(ره) در آن شرکت داشتند ماجرای پادگان سنندج بود که در آخرین روزهای اسفندماه ۵۷ بعد از وقوع انقلاب رخ داد و لشگر ۲۱ حمزه به‌صورت داوطلبانه برای مقابله با نیروهای ضدانقلاب به کردستان رفت. در آنجا آنها توانستند بر نیروهای ضد انقلاب طی ۴۸ ساعت مبارزه پیروز شوند، ۲۸ فروردین ماه سال ۵۸ جمعی از لشگریان ۲۱ حمزه که پادگان را آزاد کرده بودند به پاس این خدمات شایان خود به خدمت امام(ره) شرفیاب شدند.

----------------------------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه چهار به تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۱۵