در این شرایط ممکن است دچار مجموعهای از علائم از جمله خستگی عاطفی و کاهش حس موفقیت شخصی و بدبینی شوید که بر روابطتان با دیگران در محیط کار بگذارد.
این عارضه مربوط به محیط کار را «فرسودگی روانی» (burnout) مینامند، هر چند که هنوز عنوانی رسمی در «راهنمای تشخیصی برای روانپزشکان» نیست.
فرسودگی روانی در نتیجه عدم تطابق میان انتظارات فرد از شغلش و واقعیتهای آن به وجود میآید، مثلا در حالی که فرد در انتظار داشته است در شغلش به مراجعان کمک کند، در واقعیت مجبور میشود مقدار زیادی کارهای اداری و کاغذبازی انجام دهد.
نداشتن کنترل نیز یک علت دیگر است. یک محیط شغلی ناکارآمد به همراه رئیسی سختگیر که حتی امور جزئی را هم کنترل میکند یا درگیر بودن با زورگویی در محیط کار میتواند به فرسودگی روانی بینجامد. انتظارات نامعلوم شغلی و عدم تعادل میان کار و زندگی هم میتوانند از عوامل دیگر باشند.
برخی از افرادی که فرسودگی روانی مربوط به کار را تجربه میکنند، فقط ممکن است وقتی متوجه شوند چه اتفاقی دارد برایشان میافتد که دیگر قادر به ادامه کار نباشند.
از جمله علائمی که فرد در چنین شرایطی ممکن است، تجربه کند، میتوان به این موارد اشاره کرد:
- خستگی عاطفی که ممکن است مانند خستگی جسمی احساس شود
- نارضایی از کار
- افت کارکرد در محیط کار
- داشتن عواطف نامتناسب درباره وظایف شغلی.
- کنار گذاشتن چیزهایی که در خارج از محیط کار باعث لذت فرد میشد.
- تغییر در الگوهای خوردن و خوابیدن.
- انبوه، خشم و تحریکپذیری.
- تشدید بیماریهایی مانند بیماری قلبی، فشار خون بالا و دیابت نوع ۲
- سوءمصرف الکل یا مواد روانگردان.
فرسودگی روانی ممکن است مانند افسردگی به نظر برسد، اما بیشتر پاسخی به مشکلات محیط کار است و با بهبود آنها برطرف میشود.
چگونگی بهبود یافتن از فرسودگی روانی
شیوههای گوناگونی میتواند به شما کمک کند تا از فرسودگی روانی مربوط به کار رهایی یابید:
- حمایت همکاران: داشتن همکاری که بتواند با او صادق باشید به شما کمک میکند تا کمتر در محیط کار احساس تنهایی کنید. داشتن مدیری حمایتکننده هم کمک میکند. ممکن است بتوانید از این طریق به مصالحهای برسید یا انتظاراتان را تغییر دهید.
- تغییر دادن کنترل به جایی که ممکن است: شاید تحمل برخی از روزهای کاریتان برایتان مشکل باشد، اما شاید بتوانید با جابجایی بخشهایی از برنامه کاریتان هفته کاریتان را متعادل کنید.برای انجام این کار باید در این مورد که چه چیزهایی انرژی شما را میگیرد و چه چیزهایی به کارتان معنا میبخشد، فکر کنید. اگر بخشی از کارتان را دوست دارید و از بخش دیگر متنفر هستید، به دنبال راههایی بگردید که بتوانید تعادلی میان این دو بخش پیدا کنید.
- زمانهایی برای فراغت از کار پیدا کنید: برخی از افراد مناسکی برای خالی کردن ذهنشان از اشتغالات کاری دارند، مثلا پیادهروی پس از پایان کار. برخی دیگر پس از فعالیتی که دو بخش روزشان را جدا میکند، احساس بهتری دارند. به هر حال باید مراقب باشید که کار به همه جنبههای زندگیتان سرایت نکند و در نظر داشته باشید که «خود» کاری شما همه وجود شما را تشکیل نمیدهد و میتواند راههایی را پیدا کنید که در دیگر جنبههای زندگیتان خودتان را به خشنودی برسید.
- یافتن مهارتهای کنار آمدن: گزینههای متفاوتی از لحاظ مهارتهای کنار آمدن وجود دارد که بسته به علاقهتان میتوانید آنها را انتخاب کنید. برای برخی از افراد اختصاص زمانی به مراقبه یا ذهنآگاهی کمککننده است. ورزش ممکن است برای عدهای دیگر ممکن است استرس را کاهش دهد. نوشتن یادداشتهای روزانه یک گزینه خب دیگر است که به شما امکان تمرکز بر خودتان را در پایان روز میدهید.
- کمک گرفتن از مربی یا کوچ شغلی یا رواندرمانگر یا پزشک هم ممکن است برایتان سودمند باشد.