به گزارش همشهری آنلاین، برای کسی که به تاریخ علاقهمند است و دلش برای تهران قدیم پر میکشد، کوچهبهکوچه و خانهبهخانه این منطقه بهظاهر معمولی، پر از رمز و راز و نشانههای تاریخی روی درختان، دیوارهای آجری و کوچههای پهن و باریک این محدوده است. «نصرالله حدادی»، پژوهشگر تهران قدیم و نویسنده کتاب «با من به طهران بیایید»، ما را به روزگار قدیم محله جلالیه برد؛ زمانی که جلالیه در شمال تهران واقع شده بود، کوشکی داشت، نهر آبی از میان آن رد میشد، میدان سان و رژه ارتشیها بود و یک تفرجگاه تمامعیار برای تهرانیها به حساب میآمد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
باغ نصرتآباد
سال ۱۲۲۵ هجری شمسی، وقتی حکومت قاجار در ایران حکمفرمایی میکرد، محله جلالیه یا «کشاورز» امروزی، باغ و عمارتی در شمال غربی تهران بود که به «فیروزمیرزا نصرتالدوله فرمانفرما» پسر نهم فتحعلیشاه قاجار تعلق داشت. به همین دلیل، قدیمیترها این محله را به نام «نصرتآباد» میشناسند. اما این راکه چطور شد نصرتآباد به «جلالیه» تغییر نام پیدا کرد، حدادی اینگونه روایت میکند: «این قلعه قاجاری دستبهدست چرخید تا به «سلطان حسینمیرزا جلالالدوله، پسر بزرگ مسعودمیرزا ظلالسلطان، رسید و به همین دلیل اسمش از نصرتآباد به جلالیه تغییر پیدا کرد. اعتمادالسلطنه در شرح خاطرات خود از باغ جلالیه مینویسد: «این عمارت در وسط باغی است، بعد از خندق شهر (خیابان انقلاب فعلی) و سمت شمال غربی طهران. البته شاهزاده پنجاه هزار تومان خرج آن کرده است.»
تصفیه خانه جلالیه
یادگار صدساله
بلوار کشاورز که امروزه یک تفرجگاه فرامنطقهای است، سالها قبل به آبکرج معروف بود. آب نهر کرج هم مازاد آب رودخانه کرج است که در دوران قاجار، تنها رودخانه تهران به حساب میآمد. در آن سالها که باغ جلالیه همین نزدیکیها واقع شده بود، نهتنها رودخانه کرج از این محدوده عبور میکرد، بلکه قنوات زیادی در محله جلالیه مظهر پیدا کرده یا از اینجا عبور میکرد. به این محدوده آبکرج هم گفته میشد. حدادی با اشاره به روزگاری که جلالیه در حاشیه تهران واقع شده و کسی اینجا را برای سکونت انتخاب نمیکرد، میگوید: «با اینکه جلالیه آب خیلی خوبی داشت، تهرانیها این محله را برای زندگی انتخاب نمیکردند. دلیل آن هم شنی بودن خاک این محدوده بود که باعث میشد کار ساختوساز خانه با مشکل مواجه شود. زیرا با شن نمیتوانستند خشت و آجر تهیه کنند.»
او ادامهمیدهد: «آب فراوان محله جلالیه دستکم تا سال ۱۳۴۰ آبادانی به همراه نداشت، اما وجود باغ و گذر رودخانه از این محدوده باعث شده بود تا تهرانیها تفرجگاهی تمامعیار داشته باشند. بسیاری از تهرانیها در روزهای گرم سال برای هواخوری و گردش به این محل میآمدند و فروشندگان دورهگرد در این محدوده بستنی، گوجهسبز، چغالهبادام، بلال و... میفروختند.»
گذر مازاد آب کرج از محله جلالیه باعث شد تا در فاصله سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۳۴ که آب تهران لولهکشی شد، نخستین تصفیهخانه آب تهران در این محله ساخته شود. سازمان آبی که در ابتدای خیابان فاطمی قرار دارد، همین تصفیهخانهای است که حالا به یادگاری از محله جلالیه یک قرن پیش تبدیل شده است.
میدان سان و رژه
با روی کارآمدن حکومت پهلوی اول، اراضی جلالیه تبدیل به میدان بزرگی برای سان و رژه پادگانهای نزدیک به آن شد و به همین دلیل برخی از قدیمیهای محله، به این محدوده اسبدوانی هم میگویند. حدادی میگوید: «پادگان باغ شاه به اراضی جلالیه نزدیک بود، برای همین میدان سان و رژه یا همان میدان جلالیه، جایی برای اسبدوانی مخصوص ارتش به حساب میآمد. اگرچه این میدان در دوره پهلوی اول برای ارتش در نظر گرفته شد، اما در دوره پهلوی دوم نیز تا سالها به محلی برای جولان اسبهای ارتشیها اختصاص داشت. دلیلش نزدیکی پادگانهای نظامی به باغهای جلالیه بود.»
بیمارستان هزار تختخوابی
در اوایل سال ۱۳۰۰ هجری شمسی، به جز باغ جلالیه و میدان سان و رژه، محله جلالیه بیابانی پر از گون و کنگر بود. حتی با وجودی که بیمارستان ۵۰۰تختخوابی پهلوی ساخته شد، کمتر ساختمانی در آن حوالی بنا میکردند. حدادی میگوید: «در دوره پهلوی اول، بیمارستان ۵۰۰تختخوابی که بعدها به هزارتختخوابی تغییر نام داد، ساخته شد و بعدها به آن بیمارستان «پهلوی» میگفتند؛ بیمارستانی که بعد از انقلاب اسلامی به بیمارستان امام خمینی(ره) تغییر نام داد.»
بیمارستان امام خمینی(ره) که نخستین بیمارستان جامع آن دوران و یکی از اصولیترین بیمارستانهای فعلی پایتخت است، به دست آلمانیها ساخته شده و در ابتدای سال ۱۳۰۷ هجری شمسی، تنها بنای موجود در محله جلالیه بوده است. حدادی میگوید: «در آن زمان پرستاران خانم تازه در بیمارستان احمدی (سینا فعلی) فعالیت خود را آغاز کردند و بعدها در بیمارستان «وزیری» نیز مشغول به کار شدند، اما حضور آنها در بیمارستان امام خمینی(ره) باعث شد تا رفتهرفته مردم حضور آنها را در عرصه پزشکی بپذیرند. از آنجا که در دوره قاجار، استفاده از لغات و زبان فرانسه باب بود، به پرستاران «اَنفرمیه» گفته میشد و بعدها فرهنگستان زبان فارسی معادل «پرستار» را برای آنها انتخاب کرد.»
پارک لاله در دهه ۵۰
دانشگاه تهران در باغ جلالیه
ساخته شدن بیمارستان در محله جلالیه، شروع ساختوسازهای این محله بود. چند سال بعد از ساخته شدن این بیمارستان، ۲۰۰ هزارمترمربع باغ جلالیه از قرار متری ۵ ریال از مالک آن حاج «رحیمآقا اتحادیه تبریزی» خریده شد تا مقدمات ساخت دانشگاه تهران فراهم شود. به گفته حدادی با ساخته شدن دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ و آغاز ساختوسازهای مسکونی در دهه ۴۰، محله جلالیه شکل امروزیاش را پیدا کرد. با شکلگیری خیابانها و تبدیل جلالیه به یک محله مسکونی، پهلوی دوم به فکر ساخت دومین پارک تهران افتاد. پارک لاله (فرح) بعد از پارکشهر بهعنوان دومین پارک پایتخت در سال ۱۳۵۰ ساخته شد و خیلی زود موزه هنرهای معاصر و موزه فرش ایران نیز از دل آن بیرون آمد.
به گفته پژوهشگر تهران قدیم، بخشی از پارک لاله که به سبک باغ ایرانی ساخته شده که آب در آن بهصورت پلهپله جاری میشود تا به حوضچهای بزرگ بریزد. پارک لاله در زمان انقلاب و به واسطه نزدیکیاش به دانشگاه تهران، یکی از محلهای اصلی تجمع دانشجویان و روشنفکران بود.
موزه هنرهای معاصر _ ۱۳۴۵
روزی که شاه سیاه شد
از پارک لاله بیرون میآییم و به سمت «موزه هنرهای معاصر» میرویم؛ موزهای که در سال ۱۳۵۶ ساخته شده و معماری آن در عین مدرن بودن، برگرفته از معماری ایرانی و بادگیرهای یزد است. بعد از بازدید از گنجینه و گذر از راهرو دورانی، به حوض معروف موزه هنرهای معاصر میرسیم؛ حوضی فولادی که با روغن سوخته پر شده و کار دست یک هنرمند ژاپنی است. حدادی یکی از تاریخیترین روزهای موزه هنرهای معاصر را بازگو میکند: «در روز افتتاح موزه، وقتی پهلوی دوم به این حوض میرسد، از روی کنجکاوی و از آنجا که نمیخواست از کسی بپرسد، با تصور اینکه روی این حوض را شیشه یا سنگی صیقلخورده پوشانده، دستش را بیمحابا به آن میزند، غافل از اینکه راز براقی حوض، پر شدن آن با روغن سوخته موتور اتومبیل است. روغنی شدن پنجههای شاه خاطرهای است که از آخرین روزهای سلطنتش در ایران به جا مانده و همیشه در موزه هنرهای معاصر نقل میشود.»
نام اینجا لسآنجلس بود
شاید کمتر کسی بداند نام سابق خیابان حجاب «لسآنجلس» بوده است. نویسنده کتاب «با من به طهران بیایید» با اشاره به این نام متفاوت در تهران میگوید: «در دوره پهلوی دوم، عهدنامهای وجود داشت که کشورها در نامگذاری خیابانها و میدانهای تازهتأسیس خود از اسامی افراد اثرگذار دنیا و پایتخت کشورها و شهرهای مهم استفاده کنند. ضمن اینکه در آن دوران، گذاشتن نامهای انگلیسی و فرنگی بر خیابانها و حتی مغازهها و استفاده از اسمهای دهانپرکن، به اصطلاح کلاس داشت! برای همین وقتی خیابان حجاب شکل گرفت، نامش را لسآنجلس گذاشتند. دقیقاً به همین دلیل هم بود که نام هتل لاله در دوران پهلوی، به سبک اسامی آمریکایی، هتل اینترکنتیننتال بود.»
بحث نامگذاری جالب خیابانهای پایتخت، به بلوار الیزابت دوم یا همان بلوار کشاورز امروزی رسید. حدادی درباره اینکه چطور شد نام این بلوار، الیزابت دوم شد و بعدها به کشاورز تغییر یافت میگوید: «بر اساس همان عهدنامهای که گفته شد، روزی که ملکه انگلستان به تهران سفر میکند، قرار میشود نام این بلوار تازهتأسیس در محله جلالیه به نام «الیزابت دوم»، ملکه فعلی انگلستان، نامگذاری شود. همین هم میشود و این بلوار تا قبل از پیروزی انقلاب به نام بلوار الیزابت شناخته میشد تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی و از آنجایی که ساختمان وزارت کشاورزی در این بلوار قرار داشت، بلوار الیزابت جای خودش را به بلوار کشاورز داد.»
وزرایی که کاخنشین نشدند
برای تکمیل محله جلالیه امروزی، یک ساختمان دیگر باقی مانده بود؛ ساختمانی ۲۴طبقه که توسط «منصور روحانی»، وزیر کشاورزی آن دوران، طراحی شد و یکی از نخستین ساختمانهای بلندمرتبه شهر تهران لقب گرفت. حدادی با اشاره به ساختمان وزارت کشاورزی، که به آن کاخ کشاورزی هم میگفتند، میگوید: «این ساختمان ۳ سال قبل از فروپاشی رژیم پهلوی در بلوار الیزابت ساخته شد و بعد از پیروزی انقلاب، ۲ وزیر کشاورزی به نامهای «رضا اصفهانی» و «عباس شیبانی» از رفتن به داخل طبقات آن خودداری کردند. آنها معتقد بودند کار کشاورز با کاخنشینی حل نمیشود و برای همین فرشی در طبقه اول ساختمان پهن کرده بودند و همانجا به امور کشاورزان رسیدگی میشد.»
سکونت امیرکبیر در امیرآباد
پژوهشگر تهران قدیم با بیان این مطلب که امیرآباد را امیرکبیر آباد کرد، درباره این خیابان قدیمی و مهم منطقه میگوید: «میرزا تقیخان امیرکبیر برای استراحت به دنبال اراضی مطلوبی در خارج از محدوده شهر تهران میگشت که به محله کوی دانشگاه فعلی رسید. البته آن زمان این اراضی نام بهخصوصی نداشت و جزء محله جلالیه تقسیمبندی میشد. امیرکبیر یک باغ بزرگ در این محدوده خرید و برای نخستین بار در زمینش پنبه آمریکایی کاشت؛ پنبهای که گفته میشد به رنگ آبی بود و توجه همه را به خودش جلب میکرد. حضور امیرکبیر در این محدوده باعث شد تا رفته رفته ساختوسازهای دیگری در آن حوالی شکل بگیرد و کمکم این محله نیزآباد شود. به همین دلیل به این محله، امیرآباد میگویند.»
از ۲۱ آذر تا ۱۶ آذر
خیابان ۱۶ آذر هم یکی از مکانهای مهم و تاریخی حوالی جلالیه است که تاریخ پر فراز و نشیبی دارد. خیابانی که در ابتدا نامش ۲۱ آذر بود و بعدها به دلیل شهادت ۳ دانشجو، به ۱۶ آذر تغییر نام داد. : «۲۱ آذر ۱۳۲۴، حکومت خودمختار آذربایجان با حمایت شوروی و ژوزف استالین روس با پایتختی شهر تبریز به وجود آمد. همان سال «احمد قوامالسلطنه» که آن زمان صدر اعظم ایران بود، با استالین وارد مذاکره شد تا در قبال دریافت نفت شمال و سمنان، تبریز را به ما برگردانند. استالین موافقت میکند و سرانجام ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵، یگانهای ارتش ایران در میان شور و هیجان و شادی مردم وارد تبریز شده و استانهای شمالی ایران را آزاد میکنند. نکته مهم در این میان، زرنگی قوامالسلطنه است. زمانی که پای قوامالسلطنه به تهران میرسد به استالین پیغام میرساند که بر اساس قوانین ایران، هر تصمیمی باید به تصویب مجلس برسد و بلافاصله هم استعفا میدهد تا وعده نفت شمال و سمنان به دست فراموشی سپرده شود.»
تاریخ روز نجات آذربایجان تا مدتها بر خیابان ۱۶ آذر میماند تا اینکه بعد از اتفاق ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ و شهادت ۳ دانشجو «مهدی (آذر) شریعترضوی»، «احمد قندچی» و «مصطفی بزرگنیا» و نامگذاری این روز به نام روز دانشجو، سرانجام نام خیابان منتهی به دانشگاه تهران ۱۶ آذر میشود.