همشهری آنلاین - حسن حسنزاده: ماجراهای شگفتانگیز سفرهای او با پیام صلح و دوستی را در ادامه بخوانید.
سفر به دور دنیا با دوچرخه با وجود همه لحظات هیجانانگیزی که دارد، حتما با سختیها و چالشهای فراوانی همراه است. برای شروع چنین سفری، هدفها و انگیزه بالایی لازم است. ایده این سفر و انگیزههای لازم برای عملی کردن آن از کجا آمد؟
برای توضیح دلایل انجام این سفر باید از دوران کودکیام بگویم. وقتی یک دختر دبستانی بودم، ۲ آرزوی بزرگ داشتم. اول اینکه دلم میخواست یک روز جهانگرد شوم و حتی در رویاهایم میدیدم که با یک کولهپشتی راهی سفر شدهام. آرزوی دیگرم این بود که وقتی بزرگ شدم یک خانه دو طبقه داشته باشم که در یک طبقه خودم زندگی کنیم و در طبقه دیگر یک پرورشگاه برای حمایت از کودکان یتیم داشته باشم. در ۱۷ سالگی وقتی با خیریه «رحمت للعالمین» آشنا شدم یکی از آرزوهایم عملی شاد و تا امروز حدود ۳۲ سال است که به عنوان مددکار داوطلب در حوزه حمایت از تحصیل کودکان یتیم فعالیت میکنم. به همین دلیل بود که بعد از سالهای فعالیت داوطلبانه در این موسسه، در مقطع کارشناسی ارشد رشته روانشناسی تربیتی خواندم تا بهتر به این کودکان کمک کنم.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
برای تحقق آرزوی دومتان یعنی سفر به دور دنیا چه کردید؟
وقتی ۲۳ ساله بودم اولین قدمها را برای تحقق این آرزو برداشتم. آن روزها هنوز «بک پکرز» یا سفر با کولهپشتی برای مردم ما واژه آشنایی نبود، اما من تصمیم گرفتم با یک کولهپشتی و پای پیاده به نقاط مختلف کشور سفر کنم. به عنوان مثال از تهران تا اصفهان را با قطار سفر کردم اما بعد از رسیدن به اصفهان، تا شهرهای اطرافش مثل سمیرم و... پای پیاده و با یک کولهپشتی سفرم را ادامه دادم. با این روش به بیشتر استانهای کشور سفر کردم و در این ماجراجوییها به روستاهای مختلفی سر زدم. حتی مدتی با عشایر هم زندگی کردم و همسفر با آنها با فرهنگ و آداب و رسوم متنوع مناطق مختلف ایران آشنا شدم.
پس سفر با یک کولهپشتی به دور ایران نقطه آغاز آن سفر بزرگ بود؟
بله. آن سفر آنقدر در روحیات من تاثیر گذاشته بود که برای ثبت لحظات تلخ، شیرین و هیجانانگیز آن دست به قلم بردم. آن سالها مرحوم «محمدعلی اینانلو» مجله زمان را که یک مجله تخصصی ایرانگردی و جهانگردی بود منتشر میکرد. مجلهای که من شیفته مطالب آن بودم. هر وقت به روستایی میرفتم و چیز شگفتی از فرهنگ و نحوه زیست مردم آنجا میفهمیدم یادداشتبرداری میکردم. نتیجه آن یادداشتها میشد خاطرات من از سفر با کولهپشتی که در این مجله چاپ میشد. حتی عکس من روی یکی از شمارههای این مجله با تیتر «دختری که پیاه سفر میکند» رفت. این سفر حدود ۴ سال طول کشید. از آنجایی که مشغول فعالیت داوطلبانه در موسسه خیریه هم بودم، هر وقت فرصتی دست میداد کولهپشتیام را برمیداشتم و به سفر میرفتم. یعنی در آن مدت هر دو آرزویم را در کنار عملی میکردم.
سفر با پای پیاده به نقاط مختلف ایران حتما مشکلات، چالشها و حتی خطراتی هم میتواند داشته باشد. آیا خانواده شما با این سفرها مشکلی نداشتند؟
از ۱۷ سالگی زندگیام را وقف فعالیت داوطلبانه در آن موسسه خیریه کرده بودم. بنابراین خیلی پیش میآمد که تا دیروقت مشغول رسیدگی به امورات کودکان باشم و در نتیجه دیر به خانه برسم. فعالیتهای اجتماعی من آنهم در آن سن و سال باعث شده بود پدر و مادرم به توانمندیهای من اعتماد کامل داشته باشند. در نتیجه وقتی موضوع سفر را مطرح کردم و آنها انگیزه من برای آن سفر را فهمیدند، مشوق اصلی من برای آن سفرها شدند.
بنابراین پیش از سفر با دوچرخه به دور دنیا، تجربه زیادی از سفر و چالشهای آن داشتید. چه زمانی تصمیم گرفتید با دوچرخه به دور دنیا سفر کنید؟
همانطور که گفتم من همیشه دو رویای بزرگ داشتم. اول، حمایت از کودکان یتیم؛ و دوم سفر. بین کارهایم همیشه برای سفر برنامهریزی میکردم و از آن سفرها برای حمایت بیشتر از کودکان روحیه میگرفتم. در ۲۸ سالگی موضوع سفر با دوچرخه به دور دنیا را با مسئول موسسه خیریه که به راهنماییهای بسیاری از او میگرفتم در میان گذاشتم. پاسخ او باعث شد تصمیمم را بگیرم و به دل جاده بزنم. او گفته بود سفر با دوچرخه از آن رویاهایی است که تا جوانی میتوانی به آن برسی. اگر تصور میکنی بعدها حسرتش را میخوری پس انجامش بده. همان شب که به خانه آمدم موضوع را با خانوادهام در میان گذاشتم. شعار سفرم را انتخاب کردم و همان شب هم جستجو و تحقیق برای مسیر سفر را آغاز کردم.
این شعار چه بود؟
علاقه من به سفر، صرفا برای تماشای مناظر زیبای جهان نیست. من از سفر با دوچرخه صرفا به دنبال رکاب زدن و آشنایی با نقاط مختلف ایران و جهان نیستم. برای هر کدام از سفرها هدف، شعار و برنامهای دارم. آن زمان، سفر با دوچرخه را هم با شعار عشق، دوستی و صلح جهانی شروع کردم. از این سفر هم ۳ هدف داشتم. نخست اینکه برای کودکان یتیم، کمک مالی جمعآوری کنم و دوم اینکه با جوانان کشورهای مختلف گفتوگو و تبادل فرهنگ کنم. و سومین هدفم اما دیدن نشانههای خداوند در جهان هستی بود. من این شعار و هدف را برای سفرم به دور دنیا انتخاب کردم و به دل جادهها زدم.
حتما چنین سفری پول زیادی نیاز دارد. با چه هزینهای سفر را شروع کردید؟
در اولین قدم مانع بزرگی وجود داشت. شروع چنین سفری بدون اسپانسر و کمک مالی سخت بود. ۸ ماه برای پیدا کردن اسپانسر وقت گذاشتم و به نهادهای مختلف سر زدم اما در نهایت همه تلاشهای من بینتیجه ماند. روزهای پایانی سال ۱۳۸۱ بود و دنیا درگیر حمله آمریکا به عراق. وقتی تمام دنیا از جنگ حرف میزدند، بیشتر برای شروع سفرم انگیزه پیدا کردم. میخواستم از صلح بگویم و ملتهای دنیا را به دوستی و آشتی دعوت کنم. همین شد که ۱ فروردین ۱۳۸۲ سوار دوچرخهام شدم و با ۳۵۰ دلار پول قرضی، چند ساعت بعد از تحویل سال، سفرم را از محله سعادتآباد تهران شروع کردم.
سفر با دوچرخه توانایی بدنی بالایی لازم دارد، پیش از آغاز سفر تمرینات خاصی داشتید؟
کوهنوردی، صعود به توچال و ارتفاعات اطراف تهران یکی از ورزشهای مورد علاقه من بود. ۶ سال هم سابقه ورزش رزمی داشتم. بنابراین به لحاظ توانایی بدنی در شرایط مطلوبی بودم. اما مشکلی دیگری وجود داشت؛ من برای آغاز این سفر، دوچرخه مناسب نداشتم. به سختی و با پول قرضی یک دوچرخه هایبرید مناسب برای بانوان پیدا کردم و سفرم با دوچرخه آغاز شد.
با وجود همه فراز و نشیبها و چالشها، سفر بزرگتان را در نخستین روز فروردین ۱۳۸۲ شروع کردید. از جزئیات این سفر بگویید.
یک خط فرضی به دوره کره زمین روی نقشه رسم کردم و تحقیقات کاملی درباره مسیرهایی که باید از آنجا بگذرم انجام دادم. در این سفر بیش از ۸ هزارکیلومتر با دوچرخه رکاب زدم و در طی ۱۶ ماه و ۴ روز از ۵ قاره جهان و ۱۰ کشور ایتالیا، فرانسه، انگلیس، آمریکا، عربستان، هند، نپال، تبت، چین و کرهجنوبی عبور کردم؛ یعنی یک دور کامل به دور کره زمین.
با توجه به علاقه شما به سفر با کولهپشتی، در فواصل بین این کشورها از این شیوه سفر هم استفاده کردید؟
بله. در این مسیر، سفر به ۴ کشور را به صورت بک پکرز یا همان سفر با کولهپشتی انجام دادم تا مناطق تماشایی و فرهنگ غنی آن کشورها را بیشتر درک کنم. به عنوان مثال وقتی به نپال رسیدم، با همین شیوه سفر، یکی دیگر از آرزوهایم برآورده شد. در این سفر توانستم یک صعود ۱۰ روزه به ارتفاعات هیمالیا داشته باشم و در نهایت قله کالاپاتار از این رشتهکوه را با ارتفاع ۵۵۹۱ متر فتح کنم. به عربستان هم که رسیدم، باز هم با همین شیوه به سفر رفتم و جالب است بدانید مراسم بزرگ حج را هم در این سفر تجربه کردم.
حتما سفر با دوچرخه آنهم با شعار صلح و دوستی در بحبوحه جنگ، خاطرات فراوانی برای شما رقم زده است. کمی از خاطرات متفاوتتان بگویید.
قبل از سفر با دوچرخه به شهر واشنگتن آمریکا، به منطقه بالتیمور رسیدم. در ورودی شهر که منطقهای سیاهپوست نشین بود، اتفاقی برای من افتاد که تمام خستگی سفر از تنم بیرون رفت. وارد شهر که شدم، دوچرخهام را به یک میله بستم و برای وعده ناهار وارد یک رستوران شدم. وقتی از رستوران خارج شدم، جمعیت زیادی از اهالی آن محدوده دور دوچرخه من جمع شده بودند. انگار منتظر بودند تا من را ببیند. ماجرا را که از آنها پرسیدم، گفتند دیروز و پیش از اینکه شما به شهر ما بیایید، روزنامه محلی شهر درباره شما نوشت. ظاهرا مسئولان آن روزنامه مصاحبه تلویزیونی من را با یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکایی دیده بودند و مطلبی درباره من چاپ کردند. بنابراین وقتی وارد بالتیمور شدم، جمعی از اهالی شهر که از مخالفان جنگ و صلحطلب بودند با آگاهی از اینکه امروز وارد شهرشان میشوم به استقبال من آمده بودند. آنجا بود که فهمیدم شعار صلح و سفر با دوچرخه چقدرتوانسته اثرگذار باشد. بعد از آن بود که خبر سفر یک دختر ایرانی که شعارش صلح و دوستی مردم جهان است در آمریکا پیچید و پس از آن با چند روزنامه و شبکه دیگر درباره صلحدوستی مردم ایران گفتوگو کردم.
شما سفرتان را با ۳۵۰ دلار شروع کردید. حتما این پول خیلی زود تمام شد. برای تامین هزینههای سفر برنامهای داشتید؟
یکی ازکارهایی که انجام میدادم عکاسی در مناطق دیدنی جهان بود. یک دوربین پیش پا افتاده داشتم که در طول سفر از دوچرخهام و شمایل سفرم عکس میگرفتم. شاید باورکردنی نباشد اما به هر شهری که میرفتم و وارد هر روستای کوچکی که میشدم مردم به این عکسها علاقه نشان میدادند. به تدریج به این نتیجه رسیدم که این کار میتواند بخشی از هزینههای سفرم را تامین کند. برای توضیح بیشتر، خاطره سفر به ایتالیا را برایتان تعریف میکنم.
درآن سفر چه اتفاقی افتاد؟
من همیشه و هر وقت دچار مشکل مالی میشدم با خودم میگفتم همان خدایی که در این سفر پشت و پناه تو بود، هیچوقت تو را تنها نمیگذارد. آن روز ظهر، در مسیر سفر به ایتالیا و سپس فرانسه، به شهری کوچک در شمال ایتالیا رسیدم. چون پولی نداشتم نگران بودم که نتوانم شب را در جایی امن بخوابم. با دوچرخهام در گوشهای مشغول استراحت بودم که چند نفری از اهالی بومی آن شهر وقتی هیبت خاص دوچرخهام را دیدند با کنجکاوی سراغ من آمدند. از سفرهایم گفتم و عکسهای یادگاریام در کشورهای دیگر را به آنها نشان دادم. درکمال تعجب خواستند عکسهایم را بخرند. آن روز پول اجاره کردن یک جای امن برای خواب و همینطور سفر به شهر بعدی جور شد و باز هم خداوند مرا تنها نگذاشت.
اشاره کردید از سفرتان هدف دیگری هم داشتید. میخواستید رویای جمعآوری کمکهای مردمی را برای کودکان یتیم زیرپوشش موسسه خیریه عملی کنید. نتیجهای داشت؟
بله. مصاحبه با رسانههای مختلف باعث شد وقتی وارد آمریکا شدم، مردمی که داستان سفر یک دختر ایرانی با هدف گسترش صلح و حمایت از کودکان را شنیده بودند، برای من مراسم استقبال بگیرند. معمولا در پایان این مراسم پاکتی پر از پول به من میدادند و من هم آن پولها را برای حمایت از کودکان یتیم به ایران میفرستادم.
بیش از ۱۵ سال از آن سفر بزرگ میگذرد و شما این روزها سفر دیگری برای صلح شروع کردهاید؛ سفری متفاوت که ظاهرا آنهم نتیجه داده است. کمی در اینباره بگویید.
اسم این سفر را گذاشتهام جاده صلح ۲۰۲۰. این سفر از ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰ مصادف با ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ و همزمان با روز جهانی صلح آغاز شد؛ سفری به سراسر جهان که احتمالا تا پایان عمر من ادامه دارد. در این سفر وارد هر کشوری که میشوم فاصله یکی از نمادهای ملی تا یکی از نماد صلح آن کشور را پای پیاده قدم میزنم. به عبارت دیگر این سفر یک پیادهروی صلح است و تعداد قدمهای من در هر سفر توسط GPS ثبت و درآمدهای حاصل از این سفر برای آبادانی ایران و نقاط محروم هزینه میشود. تا امروز با درآمدهای پیادهروی صلح در دو کشور ترکیه و عمان، در ۶ روستای محروم سیستان و بلوچستان لولهکشی آب انجام شده و ۱۰۰ خانواده محروم نیز زیرپوشش جاده صلح ۲۰۲۰ درآمدند.
اشاره کردید با درآمدهای حاصل از پیادهروی صلح این خدمات انجام شده است. این درآمد چطور به دست میآید؟
تعداد قدمهای من در هر سفر ثبت میشود و من در وبسایت شخصی خودم که این اطلاعات را به اشتراک میگذارم قیمت هر قدم را ۵۰ هزارتومان اعلام کردهام. افراد نیکوکاری که در جریان این سفرها قرار دارند، به ازای هر قدم این مبلغ را پرداخت میکنند و درآمد حاصل از آن صرف امور خیریه میشود. پس از پایان پروژهای خیریه هم اطلاعات کامل اقداماتی با کمک نیکوکاران انجام شده در صفحه شخصی من منتشر میشود تا همگی با هم برای مبارزه با محرومیت وارد مسیر صلح شویم.
از جزئیات پیادهروی صلح در ترکیه و عمان بگویید.
پیادهروی صلح در ترکیه ۴ روز و از شهر ازمیر تا مجسمه دست صلح در شهر کوشاداسی طول کشید. ۱۸ دیماه سال گذشته راهی عمان شدم و شانه به شانه ۲۵ همراه ایرانی و عمانی پیادهروی صلح انجام دادم. برنامهریزیهای سفر بعدی هم انجام شده و بهزودی راهی یک مسیر پیادهروی دیگر میشوم.