همشهری آنلاین - نصیبه سجادی: «فریدون جنیدی» شاهنامهپژوه و استاد زبانهای باستانی و ساکن قدیمی منطقه ٦ تهران سالهاست در بنیاد شاهنامه پژوهشیاش (بنیاد نیشابور) در خیابان جلالیه با شهروندان مانوس است با کلاسهای رایگان آموزش زبان که برگزار میکند و جلسات شاهنامهخوانیاش که هیچگاه تعطیل نشده، مگر در روزهای کرونا و کسالت استاد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
۸۳ سال دارد. علاقهمند به فرهنگ و ادبیات ایران. درباره شاهنامه پژوهشها کرده و کتابها نوشته است. ۳۰ جلد کتاب برای ویرایش و معرفی شاهکار فردوسی به جوانان ایرانی در ۳۰ سال. همه هم به یک دلیل و آن اینکه جنیدی راه نجات ایران را در آگاهی دادن به جوانان میداند. میگوید: «فردوسی برای زنده نگهداشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی ٣٠ سال زمان نهاد، با آنکه نان جوین بر سفره نداشته است.» او هم، به گفته خودش، ۳۰ سال زمان گذاشت تا ناراستیها و کجیها را از جایجای شاهنامه بپالاید.
رستم پهلوان
شاهنامه کتابی حجیم و بهدست گرفتنش برای یک کودک یا جوان سخت است، بنابراین تصمیم میگیرد یک بخش آن، یعنی رستم و سهراب را که درونش پر از قصه و روایت است خلاصه و به زبان امروزی بنویسد. میگوید: «حاصل زحماتم شد یازده جلد کتاب از شاهکار پرغرور فردوسی تا هم کودک، نوجوان، جوان و... آن را به راحتی در دست بگیرد و هم با آن ارتباط برقرار کند و از خواندنش لذت ببرد.»
چو ایران نباشد
بنیاد نیشابور را کیخسرو، پسر «اردشیر زارع»، به او هدیه میدهد، وقتی میبیند جنیدی چقدر برای فرهنگ ایران دل میسوزاند. ساختمانی ٤طبقه در خیابان جلالیه تهران که ٣ طبقه آن به نام استاد زده میشود تا سالها همانجا فعالیتهای ایراندوستانهاش را ادامه دهد، جلسات شاهنامهخوانی برگزار کند، برای مردم از راستی، دوستی، مردانگی، ایراندوستی، جانسپاری در راه ایران، گذشت، دیدگاهِ بلند و ... بگوید و بگوید که فردوسی شعر «چو ایران مباشد تن من مباد» را سالهای سال پیش گفت و این معانی اکنون باید به رگ و پوست تکتک ایرانیان تزریق شود تا ایران ما همچنان برای هزاران سال دیگر پاینده بماند.
امانتداری استاد
فریدون جنیدی سالها بهصورت افتخاری در دانشگاه شریف، تهران و خواجه نصیر درس داده، فقط به پاس همان عهدی که سالیان پیش با خود بست: «چند سالی وضع مالیام بد بود. آه در بساط نداشتم. در مسافرخانه میخوابیدم، با این وجود هیچگاه خلف وعده نکردم. » ساختمان بنیاد نیشابور تماموکمال به نام استاد است. از او میپرسیم به این فکر نکرده که اینجا را بفروشد تا از این بهبعد آنطور که میخواهد زندگی کند، مسافرت برود و ... میگوید: «من امانتدار ارباب زارع هستم، این بنیاد اگرچه به نام من است، ولی همچنان در خدمت اهداف ایراندوستیام باقی میماند و بعد از من هم دیگرانی که عشق به ایران دارند ادامهدهنده این راه خواهند بود.»
خاطره تهران
گنجینه خاندان زارع درباره هویت تهران، اولین نقشه مهندسی تهران، خاطرات اردشیر زارع از ارباب جمشید، خرید زمینهای تهران، امیرآباد و ساخت ساختمانهای معروف این شهر، وسایل نقشهبرداری دوره ناصری و... در بنیاد باقی مانده که به گفته جنیدی باید بهعنوان بخشی از خاطره تهران قدیم حفظ و ماندگار شود.
شنبههای شاهنامهخوانی
شنبههای شاهنامهخوانی و کلاسهای زبان پهلوی استاد جنیدی همیشه شلوغ است و پرطرفدار. آنچنان که «مهناز بصیری»، پرستار بازنشسته و کارشناس ارشد زبانهای باستانی، که سالهاست داوطلبانه بخشی از کارهای بنیاد را پیش میبرد، میگوید: «۱۹ سال است که با بنیاد آشنا شده و ۱۱ سال هم شاگرد استاد بودم و با آموزشهای رایگان اینجا توانستم زبان پهلوی را بیاموزم. خودم پرستار بودم و به دلیل علاقهام این زبان را آموختم و در دانشگاه ادامه دادم تا ارشد. الان هم در ویرایش کتابها و دیگر کارهای بنیاد با استاد همکاری میکنم.»
عشق به خاک
از هر قشری، تحصیلکرده، خانهدار، استاد دانشگاه میآیند و با عشق سر کلاس حاضر میشوند. اینها را «ناهید فارسی»، ساکن ۷۳ساله منطقه، می گوید که در ۶۳ سالگی کلیمانجارو را فتح کرده است. میگوید: «فردوسی را میشناختم. در کلاسهای شاهنامهخوانی استاد بیشتر با این شاعر بزرگ و خدمتی که به زبان فارسی کرده آشنا شدم. استاد جنیدی در این کلاسها ذره ذره عشق به خاک و سرزمین را در وجود جوانان نهادینه میکند.»