شاید در نگاه اول، گشتن برای یافتن وجه تسمیه محله‌های مختلف شهر تهران امری بیهوده و وقت تلف‌کردن باشد؛ مثل حرف پیرمرد نداف که از کوره در رفت و با لبخندی تلخ گفت : «باباجان‌، دنبال اینها را می‌گیرید که چه؟ ‌من هشتاد سال دارم و باز مجبورم کار کنم!»

همشهری آنلاین _ مریم قاسمی : از حرف او که بگذریم، وقتی از خیلی‌ها علت نامگذاری محله‌شان را می‌پرسیدم و نمی‌دانستند، بیشتر مصر به یافتن اسم‌ها می‌شدم. بلوار دستواره را که پرسان‌پرسان به سمت زیرگذر ابریشم و میدان بهشت می‌آیم، درمی‌یابم که کسی از علت این نامگذاری‌ها اطلاع ندارد، محله فهیم‌آباد و سیدآباد را هم گشتیم، دو محله کوچک محدود به چند خیابان و محصور در برج‌هایی که همین‌طور بالا می‌روند، اما در ادامه، تنها «علی غلامیان»، پیرمردی نانوا، اطلاعاتی از علی‌آباد به من می‌دهد. او می‌گوید: «علی‌آباد خودش به دو قسمت علی‌آباد «مجدالدوله» و «قلعه» تقسیم می‌شود. علی‌آباد قبلا ده بوده و زیرگذر ابریشم، حد فاصل قلعه و مجدالدوله است.»

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

آیینه تمام‌نمای تاریخ علی‌آباد

«قربانعلی فلاح»، پیرمرد کاسب خیابان ابریشم، اطلاعات جامع‌تری به ما می‌دهد: «من از سال ١٣٢٠ ساکن اینجا هستم، علی‌آباد یکی از دهات حاشیه تهران بود که اندک‌اندک با توسعه تهران در درون شهر قرار گرفت. آن‌وقت‌ها که من آمده بودم، اکثر زمین‌های پایین این محله زیر کشت صیفی‌ و سبزی بود تا محدوده جوانمرد قصاب و شهرری.»

به گفته فلاح، در قدیم خیابان ابریشم یک خیابان خاکی بود، ‌ قسمتی از علی‌آباد که به قلعه معروف است مرکز ده بود و در آن یک قلعه اربابی و خانه‌های رعیتی وجود داشت. مالک‌ علی‌آباد، ملکه توران، همسر سوم رضا پهلوی، بود. توران، دختر مجدالدوله، یکی از شاهزادگان دوره قاجار بوده. ارباب اینجا هم شوهرخاله توران بود و گاهی توران برای سرکشی به زمین‌ها و سرزدن به خاله‌اش به این ده می‌آمد.

علی‌آباد قلعه و علی‌آباد مجدالدوله

برای همین قسمت بالا به قلعه و قسمت پایین به علی‌آباد مجدالدوله معروف شد. حتی تا چند سال قبل‌ روی تابلو بانک صادرات را هم که نگاه می‌کردید نوشته شده‌ بود شعبه مجدالدوله. اما خب، خود مجدالدوله ساکن سنگلج تهران بود و ربطی به اینجا نداشت. بعد از پیروزی انقلاب اکثر زمین‌های پهلوی را بنیاد تحویل گرفت، از خیابان بالای ابریشم که بالا می‌رفتید توران باغی داشت که بسیار وسیع بود. این باغ را به شخصی به نام غفار اجاره داده بود. به همین دلیل این باغ به «باغ غفار» مشهور شده بود. این باغ برای مدرسه‌سازی در نظر گرفته شد. الان چند مدرسه در محل باغ ساخته شده. توران هم به آلمان رفت و در خانه سالمندان فوت کرد.

از فلاح درباره بافت مسکونی علی‌آباد می‌پرسم، می‌گوید: «در دهه ٣٠ اینجا را برای شهرسازی به سه پیمانکار دادند که جدول‌ها و خیابان‌ها را ساختند. یکی از قسمت‌ها هم کوره‌پزخانه‌ها بودند. یادم می‌آید کوبیدن کوره‌پزخانه‌ها را از میدان غار شروع کردند تا به اینجا رسیدند. همین زمین پایانه‌ جنوب و زمین کارخانه روغن نباتی قو متعلق به کوره‌پزخانه «علی‌گردله» بود که بعدها تبدیل به ترمینال جنوب شد.»

اینجا ۶ قنات برای آبیاری زمین‌ها داشت

«علی‌اکبر صادقی»، باغبان بازنشسته، می‌گوید: «نام علی‌آباد از همان اولی‌ که من آمدم، روی اینجا بود. اینجا هیچ امکاناتی نداشتیم و برای خرید به خانی‌آباد می‌رفتیم. سابق بر این، در علی‌آباد ٦ قنات داشتیم که آب آنها به اضافه هرزآب کشتارگاه برای آبیاری زمین‌های اطراف استفاده می‌شد.»

صادقی نکته جالب دیگری را هم یادآوری می‌کند: «آب شرب مردم را هم یادم می‌آید که با حیوان از پارک‌شهر می‌آوردند و سطلی یک قران می‌فروختند. یک قنات هم به نام فرمانفرما بود در حوالی خیابان پاستور. بعد لوله‌کشی از خیابان انقلاب شروع شد، متری ٢۵ ریال، که به گلوبندک و محله‌های پایین‌تر رسید. زمانی که اینجا لوله‌کشی شد، دیگر متری ۱۲ و نیم تومان شده بود.»

تبدیل زمین کارگاه بافندگی به شهرک فهیم‌آباد 

از او درباره نامگذاری فهیم‌آباد و سیدآباد می‌پرسم، بعد از مکثی کوتاه پاسخ می‌دهد: «در همین خیابان که اسمش شهید دستواره است، نرسیده به اتوبان، یک کارگاه بافندگی بود متعلق به آقای فهیمی_ یا فهیمیان_ این آقا ابتدا شروع به ساخت‌وساز در همین محله کرد و به‌تدریج آنجا شکل مسکونی به خود گرفت و به نام «فهیم‌آباد» مشهور شد. خود آقای فهیمی هم به تهرانپارس نقل مکان کرد و فکر کنم سال‌هاست که مرحوم شد.»

به گفته صادقی، «سیدآباد » هم زمین‌های متعلق به شخصی به نام «سید سراج» بود که در قواره‌های مختلف به مردم فروخته شد. بعضی دارای قباله و بقیه بدون قباله بودند. زمین‌ها را هم ارزان به مردم داد در حدود متری  ۱۰۰ تا ۲۰۰ تومان. خلاصه هرکس هر مبلغی که داشت سید با او می‌ساخت. سید هم به نازی‌آباد و از آنجا به مشهد رفت و تا پایان عمر همان‌جا ماند.

برچسب‌ها