عکسی که سالیان سال به عنوان نمادی از حمله نیروهای فاشیست به جمهوریخواهان اسپانیایی شناخته میشد. رابرت کاپا در ابتدا یک شخصیت جعلی بود و هیچ فردی به این نام وجود نداشت اما پس از مدتی به چنان شهرتی رسید که حتی امروزه، در هر سال جایزهای به این نام به یکی از عکاسان اهدا میشود که در ثبت تصاویر رویدادهای جهان از خود شجاعت قابل توجهی نشان میدهند.
با وجود تمام عکسهایی که کاپا از جنگهای مختلف ثبت کرده این روزها نامش با بحث و جدلهای دیگری همراه شده که چندان موجب خوشنامی او نیست. همان عکس معروف کاپا از جنگ داخلی اسپانیا که سالها با نام «لحظه مرگ سرباز» شناخته میشد، حالا موجب بدنامی کاپا شده است. آنچه در پی میخوانید، مقالهای است که «ایزابل هیلتون» در این باره در روزنامه گاردین منتشر کرده است.
حالا دستکم این موضوع قطعی به نظر میرسد که «فدریکو بورل گارسیا» یکی از شبه نظامیان جوان جمهوریخواه در جنگ داخلی اسپانیا، در روز پنجم سپتامبر 1936 کشته شد. مرگ او در اثر شلیک سربازان شورشی طرفدار فرانکو و در دامنه تپهای در «سرو موریانو» در نزدیکی کوردوبا اتفاق افتاد. هرچند به مرگ او توجه چندانی نشد، اما تصویر آن لحظه به مدت 40سال به عنوان یکی از معروفترین عکسهای جنگی در قرن بیستم شناخته میشد.
این نام «بورل» نبود که شهرت داشت (در واقع هویت او به تازگی تا اندازهای شناخته شده است) اما نام «کاپا» با این عکس به شهرت جهانی رسید. بعد از آن، در سال 1975 این ادعا مطرح شد که عکس کاپا در واقع ساختگی است. اما به تازگی شواهد جدیدتری به دست آمده که جنبه تاریکتری به داستان این عکس میدهد و مسائل مربوط به « اخلاق خبرنگاری جنگ» را پیچیدهتر از قبل میکند.
اولین تردیدها درباره عکس معروف کاپا از سوی روزنامهنگاری به نام «فیلیپ نایتلی» در کتاب «اولین تلفات» مطرح شد. نایتلی این کتاب را درباره رسانهها و تبلیغات جنگ نوشته بود. او در کتاب خود مدعی شد رابرت کاپا، صحنه این عکس را در برابر دوربین خود چیده است. نایتلی متوجه شد این عکس برای اولین بار در مجله فرانسوی «VU» چاپ شده و شرح آن، که تصور میشود خود کاپا آن را نوشته باشد، توضیحی درباره سربازانی بود که «از سرازیری به پایین میدویدند. ناگهان پرواز آنها به پایین قطع شد. گلولهای صفیر کشید و خاک سرزمین مادریشان، خون آنها را نوشید.»
یک سال پس از آن، مجله «لایف» همان عکس را دوباره چاپ کرد اما شرح آن «لحظه مرگ سرباز» بود. نکته عجیب اینجاست که کاپا از سرباز دیگری نیز عکس گرفته که از نظر ظاهری شبیه به سرباز اول است و در موضعی مشابه نیز به زمین افتاده؛عکس سومی نیز وجود دارد که آن هم از یک سرباز شبه نظامی کشته شده است که اسلحه خود را روی شکمش گرفته اما به هیچ کدام از دو نفر اول، شباهت ندارد. یک عکس دسته جمعی هم وجود دارد که در آن میتوان «چهره بورل» را دید. این عکس، گروهی از سربازان را نشان میدهد که با خیالی آسوده برای دوربین ژست گرفتهاند. هرچند این محل در نزدیکی خط مقدم بود اما هیچ یک از دیگر عکسهای این مجموعه، نشانی از آن ندارد که درگیری خاصی در آن زمان بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبها در گرفته باشد.
کاپا درباره آن عکسها توضیح دقیقی نداده است و تلاشهای نایتلی هم برای پیدا کردن بقیه نگاتیوهای آن حادثه و فهمیدن دور تسلسل دقیق رویدادها بینتیجه ماند. کاپا عکاس بزرگی بود اما به نظر میرسد که چندان میانه بدی با جعل عکس نداشت. او در سال 1937 یک نمونه دیگر از همین عکس را برای مجموعه خبری «رژه زمان» آماده کرد. کاپا درباره این عکس به «هنسل میئث» عکاس مجله لایف گفته بود که عکس برخلاف آنچه همه تصور میکنند به لحظههای گرماگرم نبرد مرتبط نیست، بلکه در زمانی گرفته شد که سربازان در حال شوخی و استراحت بودند. میئث گفته است که کاپا از گرفتن این عکس، خیلی خوشحال نبود و زیاد درباره آن توضیح نداد، غیر از اینکه «بهشدت روی او تأثیر گذاشته بود.»
از همان زمانی که خبر کشتهشدن «بورل» در آن روز تائید شد، تصور همه این بود که آن عکس معروف نیز دقیقاً متعلق به زمانی است که به او شلیک شد. اما شواهد بعدی، نکات تازهتری را آشکار کرد. «ریچارد ویلن»، متصدی آرشیو کاپا که عکسهایی از آن را در نمایشگاه «باریکن» لندن بهنمایش گذاشته، توضیحات تازهای برای روند رویدادهای آن روز بهدست آورده است.تمام نگاتیوهای عکاسیشده در آن روز، در جریان جنگ داخلی اسپانیا مفقود شد اما چاپ کنتاکت عکسها روی یک کاغذ و دفترچههای یادداشت کاپا سالم ماندهاند. «ویلن» براساس بررسی این مدارک به این نتیجه رسیده است که کاپا و دوستش «گرادا تارو» در آن روز به گروهی از شبهنظامیان جمهوریخواه رسیدند که در انتهای یک سراشیبی مشغول استراحت بودند.
در زمان جنگ داخلی اسپانیا هر دو طرف درگیر جنگ، این زمان استراحت را بهرسمیت میشناختند و درگیریای در آن زمان روی نمیداد. به همیندلیل کاپا توانست سربازان را قانع کند که در مقابل دوربین برای مجموعهای از عکسهای شبیهسازیشده، فیگور بگیرند. در صفحه کنتاکت عکسها میتوان تصاویری از گروه سربازان را دید که تفنگهای خود را به سمت درهای کوچک نشانه رفتهاند و عکسهایی دیگر که همان سربازان را در حالی نشان میدهد که تفنگهای خود را با خوشحالی روبه دوربین بلند کردهاند. بهنظر میرسد این عکسها، تاییدی باشد بر نظریه «ویلن».نکته با اهمیتی که درباره این عکس به آن پی برده شد، پس از مشورت «ویلن» با یک متخصص جرمشناسی بهدست آمد.
این متخصص بهطور قاطع تأکید کرده است «بورل» وقتی که کشته شد درحال دویدن نبود: «وقتی به او شلیک شد، کاملا در جای خود ثابت ایستاده بود و مشخص است که او راه نمیرفت.» شرح کاپا و شرح عکس مجله VU بیانگر این بود که به «بورل» در زمان دویدن به سمت پایین تپه شلیک شده است. اما چرا کاپا میبایست دروغ بگوید؟ شاید به همان دلیلی که او از روی خوششانسی درست در کنار «بورل» قرار گرفت و آن صحنه مرگبار را ثبت کرد. اگر این نظریه درست باشد که شبهنظامیان برای دوربین، فیگور گرفتند و شلیک کردند، این احتمال وجود دارد که صدای گلولههای آنها، توجه شورشیان سلطنتطلب را به خود جلب کرده باشد.
از همان زمانی که دوربین به صحنه جنگ وارد شد، عکاسها به ساختن صحنهها، کنار هم چیدن جنازهها و دوباره اجراکردن رویدادها پرداختهاند. ما هم به این عکسها با دو پیشزمینه، نگاه میکنیم: اول اینکه تحتتأثیر آنها بهعنوان تصاویری واقعی قرار میگیریم و دیگر اینکه، میدانیم پذیرفتن دوربین بهعنوان شاهدی بیطرف، تصوری خامدستانه است. کاپا با وجود آنکه در مورد عکس معروف او حقایق تازهای مشخص شده اما باز هم بهعنوان عکاسی بزرگ، مورد ستایش قرار خواهد گرفت و بسیاری از منتقدان و برگزارکنندگان نمایشگاهها به این ارتباط استفهامآمیز بین عکاس و سوژه او در دوران پیش از عصر دیجیتال بهعنوان موضوعی بیاهمیت نگاه میکنند. برای آنها، موضوع مناقشهبرانگیز به میزان اثرگذاری تصاویر بازمیگردد نه اینکه آیا در حال دیدن تصویری جعلی هستند یا تصویری معتبر.
با این حال، همانطور که داستان عکس معروف کاپا نشان میدهد، عکسهای بدون اعتبار، تأثیر خود را هم از دست میدهند. اگر داستانی که در یک عکس بیان میشود، درواقع همان چیزی نباشد که از ما انتظار دارند آن را باور کنیم، پس، از این حق برخوردار میشویم که با آن به مخالفت بپردازیم و در برابر تأثیرات آن مقاومت کنیم.
اگر اعمال کاپا در آن روز به مرگ «بورل» منجر شده باشد، درمییابیم که خود عکس، داستانی بهشدت متفاوت و تکاندهنده را روایت میکند. حقیقت و اعتبار، فقط بهعنوان معیاری هنری درنظر گرفته نمیشوند بلکه آنها معیارهای قضاوت اخلاقی هم هستند.