اینکه هویت ایرانی چیست؟ ایرانیبودن یعنی چه؟ مؤلفهها و عنصرهای آن کدامند؟ و آیا آن عناصر از گونهای همزیستی و سازواری برخوردارند یا ناهمسازی؟ آیا میتوان از لایههای تاریخی هویت ایرانی سخن گفت؟ و... ازجمله پرسشهایی است که بهویژه پس از انقلاب ذهن پژوهشگران و اندیشمندان مختلف ایرانی را به خود مشغول داشته است.
بر این پایه بود که هفته گذشته از سلسله نشستهای انجمن جامعهشناسی، نشستی با عنوان «هویت ایرانی در دوران مدرن» با حضور دکتر سعید معیدفر (دبیر جلسه)، دکتر فرهاد نصرتی و دکتر شروین وکیلی درباره ابعاد جامعهشناسانه و تاریخی هویت ایرانی برگزار شد. متن حاضر، چکیدهای است از سخنرانیهای این نشست که از پی میخوانید.
نخستین سخنران نشست دکتر سعید معیدفر بود که در آغاز با طرح این پرسش که منابع هویتی ما بهعنوان یک ایرانی چیستند؟ گفت: باید بررسی شود که آیا منابع هویتی ما دینیاند، باستانیاند یا مدرن؟ نکته مهمتر آن است که این عناصر هویتی که گذشته و حال ما را شکل دادهاند، آیا دارای انسجام و همخوانی هستند یا بعضاً دچار مشکلاتیاند؟ بهنظر میرسد که عناصر هویتی ما حالتی ناسازگار دارند. این ناسازگاری بهخصوص در دوران مدرن بیشتر خود را نشان میدهد.
او در ادامه در تشریح این ناسازه درمیان مؤلفههای هویت ایرانی گفت: ایران با توجه به وضعیت خاص خود، همواره 2 پارادوکس را در درون خود حمل میکرده است: تنوع قومی که بهنوعی تنوع معیشتی و اقتصادی را نیز بهدنبال داشته است. این مسئله نیز بهنوبه خود به تنوع فرهنگی دامن زده است. شاید زایندگی تمدن ایرانی، ناشی از همین تنوع (فرهنگی) باشد. از این رو، جهت بررسی و شناخت هویت ایرانی، باید این تنوع قومی و فرهنگی را مدنظر داشت. اگر مختصات دیگر ایران را درنظر آوریم، میبینیم که این تنوع شکل ویژهای به ایران داده است و آن، وضعیت استراتژیک ایران بهعنوان دروازه شرق و غرب است.
این جغرافیای سیاسی در سرنوشت ما از گذشته تاکنون تأثیر داشته است. به دلیل چنین موقعیتی سرزمین ایران از جانب دولتها و کشورهای دیگر همواره مورد نظر بوده و غفلت از این مسئله میتواند بیثباتی و ناامنی را برای ایران به ارمغان آورد. در کنار این، باید از کمبود منابع طبیعی ازجمله آب در ایران نام برد. ما یک کشور تولیدکننده نبودهایم، عمدتاً یک تمدن بازرگانی بودهایم و به همین دلیل دشواریهای محیطی سبب شده تا مسئلهای بهنام غارت و کمبود منابع و جدال بر سر آنها نیز در ایران درگیرد که احتمالاً بر ساخت سیاسی سایه میانداخته است. بنابراین عملاً ناامنی، محیط اجتماعی ایران را تهدید میکرده است.
دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در برآورد این وضعیت بر این نظر بود که ما از گذشتههای دور تاکنون 2عنصر هویتی مهم داشتهایم که در تعارض با یکدیگر بودهاند:1- عنصری که باید همواره امنیت ما را تأمین میکرده و همواره آن را فرد مقتدری میدیده است. 2- عنصری دیگر که آن تنوع فرهنگی و قومی را که زمینه زایش فرهنگ و تمدن ایرانی بوده، فراهم میآورده است. بنابراین بخشی از هویت ما جنبه تأمینی و امنیتی و بخش دیگر آن جنبه تولیدکننده (فرهنگی و تمدنی) داشته است. او در پایان در جمعبندی نظرات خود یادآور شد: این وضعیت متعارض در هویت ایرانی، از یک سو میل به کثرت دارد و از دیگر سو (بهدلیل ناامنی) میل به وحدت.
بیتردید در شرایط ناامن، ما از خلاقیت دور میافتادیم و بههمین دلیل بهسمت یک قدرت متمرکز میرفتیم و هنگامی که موانع و تهدیدات از میان میرفت، به سمت زایندگی و دوری از حاکمیت متمرکز میرفتیم. اگر به تاریخ جامعه ایرانی نگاه کنیم، این 2ترکیب هویتی در چالش با هم بودهاند. به هر صورت، به نظرم برای تحلیل هویت ایرانی باید به این پرسش پاسخ گفت که چرا جامعه ما دستخوش ناامنی بوده است؟ و دیگر آنکه باید این عناصر ناسازوار در ترکیب هویت ایرانی بهدقت به مطالعه گذاشته شوند.
دولت مدرن و همگونسازی هویتی
«بازتعریف هویت ایرانی در دولت پهلوی اول» عنوانی بود که دکتر فرهاد نصرتی برای سخنرانی خود برگزیده بود. او مقدمتا با طرح این پرسشها که چرا مقوله یکپارچهسازی هویتی در دوران پهلوی اول صورت گرفت و چرا دولت پهلوی (اول) اقداماتی را در جهت همگونسازی هویتی صورت داد؟ مولفها و ابزار این همگونسازی چه بود؟ و چرا اساسا دولت روی این عناصر هویتی تاکید میکرد؟ به ارائه چند مفروض پرداخت: در جامعه ایران، هویتی به نام هویت ایرانی از گذشتههای دور تاکنون وجود داشته و مولفههای آن، یعنی هویت اسلامی و هویت ایرانی در همزیستی و پیوند با یکدیگر بودهاند و دیگر (مفروض دوم) آنکه این مفهوم (هویت ایرانی) دست پرورده نخبگان و دولت بوده است.
این جامعه شناس در پاسخ به این پرسش که چرا این اتفاق(همگونسازی هویت ایرانی) در دوره پهلوی اول رخ داد، معتقد بود که در آن روزگار در جامعه ایران اتفاقی افتاد و آن ادغام ایران در نظام جهانی بود. این مسئله، سبب شد تا رضاخان به فشار ساختاری تن در دهد و حاصل آن چیزی شد که میتوان آن را «دولت مدرن» نام نهاد. این ساختار جدید قدرت از دوران قاجار متمایز بود. البته این نکته را هم باید یادآور شد که این دولت مدرن، مطلقه بوده است؛ یعنی به تعبیری میتوان آن را دولت مطلقه مدرن نام گذارد. از ویژگیهای این دولت مدرن، مرزهای مشخص جغرافیایی، حاکمیت واحد مستقل، بوروکراسی گسترده و ارتش منظم بود. با توجه به این ویژگیهاست که دولت ناچار از همگونسازی هویتی میشود.
بنابراین پیدایی مقولهای به نام هویت ملی نسبت وثیقی با شکلگیری دولت مدرن دارد.
دکتر نصرتی در پایان در توضیح بیشتر این وضعیت در ایران دوران رضاخان افزود:هنگامی که رضاخان به قدرت رسید، توأما پروژه ملتسازی و پروژه دولتسازی را با توجه به نگاه غرب زده اش دنبال کرد. به این معنا که او نخست ارتش منظمی با ادغام لشکر قزاق و ژاندارمری پدید آورد، به سرکوب جنبشهای گریز از مرکز پرداخت تا دولت فعال مایشاء باشد و به ایجاد بوروکراسی گستردهای دست زد.
گام بعدی دولت (رضاخان) پروژه همگونسازی هویتی بود. در این دوره عامداً بر فرهنگ باستانی ایران خیلی تاکید میشد و توجه به ایران پس از اسلام کمرنگ شده بود. نتیجه تاکید بر فرهنگ باستانی ایران این بود که عنصر باستانی ایران نقش ممتازی در هویت ایرانی پیدا کرد و عنصر اصلی و مهم اسلامی هویت ایرانی به حاشیه رانده شد.
بازسازی هویت بومی ایرانی
مفهوم هویت ملی در مورد جامعه ایرانی یک سردرگمی ایجاد میکند، اینکه ساختار ملت ایرانی و وطنایرانی کجا شکل گرفت؟ از چه نقطه و زمانی این تلقی از ایرانی بودن پیدا شد؟ و آیا این تلقی فراز و نشیبی هم داشته است؟ دکتر شروین وکیلی با این مقدمه به طرح رئوس بحث خود پرداخت؛« من در اینجا میخواهم مدلی در تکوین هویت ملی ارائه بدهم اما پیش از هرچیز باید توجه داشت که مفهوم ملیگرایی که در معنای مدرنسازی است، از دوران بعد از مشروطه و قاجار تثبیت شد؛گرچه پیشینهای حدود 3 قرن داشته؛ یعنی از انتهای عصر نوزایی، ملیگرایی در غرب حول این ویژگیها تنیده شده است:1- اروپامدارانه است؛2- رومانیسمی است؛ 3- مهاجم است؛ 4- ساختاری حقوقی دارد که مبتنی بر حق شهروندی است و5- مرزبندی مشخصی به نام زبان دارد.»
این جامعهشناس در ادامه افزود: در عین حال، ما در ایران یک ملیگرایی پیشامدرن داریم که به لحاظ ساختاری با ملیگرایی مدرن شباهت دارد. این ملیگرایی پیشینهای
2500 ساله دارد؛ یعنی از زمانی که متون مدون تاریخی و خط در پهنه جغرافیایی و فرهنگی ایران پا به عرصه گذاشت. باتوجه به این نکته، فرایند ملیگرایی باستانی ایران متفاوت با ملیگرایی مدرن (اروپایی) است. به نظرم پیکرهبندی هویتایرانی در دوران داریوش صورت گرفت. نتیجتا، ملیگرایی ایرانی یک امر درون زاد بوده که یک دوره مقدماتی دارد و یک دوره تداوم شگفتانگیز.
از جمله این ویژگیها را میتوان برای آن برشمرد: عظمت طلب است و ادعای قدسیت دارد؛ یعنی ساختارش با اعتقادات دینی و نهایتا یکتاپرستی گره میخورد. از اینرو، میتوان گفت که زمینه نظری دولت در ایران، مفهوم یکتاپرستی است. از دیگر ویژگیهای این ملیگرایی، تنوع قومی و فرهنگی است، بسیار روادار است. برخلاف شکل اروپایی آنکه مهاجم است، مرزبندی زبانی ندارد؛ اما مرزهای فرهنگی دارد بنابراین، الگوی شکلگیری هویت ایرانی چند متغیره است.
نویسنده کتاب «جامعهشناسی جوک و خنده» با اشاره به اینکه تاریخ مشترک، منافع مشترک، وجود امر قدسی در ساختار اعتقادی و اساطیری فرهنگ ایرانی، ایجاد فناوریهای مربوط به جادهسازی قنات و تولید غذا نقش مهمی در پیکرهبندی هویت ایرانی داشته، گفت: این شبکه عمومی چند متغیره است که همواره «ایرانیت» را تعریف کرده است. با این حال، این ملیگرایی ایرانی که در دوران اسلامی هم تداوم شگفتی داشته، در دوره ناصری به دلیل آشنایی ما با غرب در پی آن تاثیر ملیگرایی مدرن، شکل تازهای پیدا میکند.
به یک معنا پیامدهای ظهور نوزایی در غرب به ایران میرسد؛ به ویژه پیدایی راههای دریایی و ساخته شدن جنگ افزارهای جدید تاثیر قاطعی بر فروپاشی ساختارهای اجتماعی ایران در دوران ناصری دارند. از اینرو، به تدریج مفهوم ملیت مدرن وارد جامعه ایران شد؛ مفهومی که به لحاظ چارچوب، متفاوت با آن ملیگرایی بومیای بود که ما خود را پیشتر با آن تعریف میکردیم.
دکتر وکیلی در پایان برآورد خود را از بحثهای ارائه شده چنین جمعبندی کرد: اگر قرار باشد، بین هویت بومی ایران و هویت مدرن، انتخاب کنم، من شخصا هوادار بازسازی و بازشناسی هویت بومی هستم. به آن دلیل که – همانگونه که گفته شد- برخلاف هویت ملی مدرن،چند متغیره است. از اینرو، به نظرم میرسد که اقوام ایران زمین باید دوباره متحد شوند و پارادایم دیگری برای هویت ملی خویش برگزینند.
به همین خاطر پیشنهاد میکنم که باتوجه به خزانه معنایی گستردهای که در فرهنگ ایرانی وجود دارد، میتوان آنها را با کاربستهای مدرن ترکیب کرد تا امکان بازسازی هویت بومی ایرانی فراهم آید. امیدوارم با این کار،آن ناسازی مابین ملیگرایی بومی و ملیگرایی مدرن از میان برود.