نیز از دیگر سو هنر بر دین تاثیر نهاده و اقتضائاتی را بر آن سبب شده است. شاید به همین دلیل است که عدهای بحثی زیر عنوان هنر دینی را برنمیتابند و اصولا ذات هنر را در هر دورانی، برخوردار از دین یا امر قدسی میدانند.
با این حال، امروزه بحثی در جامعه ما در گرفته که آیا میتوان در کتابهای درسی دینی از این تاثیرگذارترین رسانه جهان، یعنی هنر در انتقال بهتر ارزشها و معارف دینی سخن به میانآورد؟ شرایط و اقتضائات و پیش زمینههای چنین کاری چیست؟ پیامدهای آن کدامند؟
برهمین اساس هفته گذشته نخستین نشست «روشهای انتقال آموزههای دینی با زبان هنر در کتابهای درسی» با حضور صاحبنظران در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. چکیدهای از این نشست را از پی میخوانیم.
دین و هنر با هم در آمیختهاند و هنر غیردینی وجود ندارد. بحث این نیست که هنر را دینی کنیم؛ هنر آیینی است و حتی از زمان بت پرستی قالب بیان معانی دینی بود. اساسا چیزی که از ادیان باستانی باقی مانده یا همان موقع رواج داشته معابد و معماریهای گذشته است. در دوره مدرن هم اگر بین هنر و علم فاصله افتاده بین هنر و دین نتوانستند فاصله بیندازند، بر خلاف تصورات موجود بر اینکه هنر زبانی غیر از زبان دین دارد و باید چیزهایی از زبان دین جدا شود و به زبان هنر بیان شود بهنظر میرسد زبان دین و زبان هنر در هم آمیختگی با یکدیگر دارند.
دکتر جمیله علم الهدی، رئیس مؤسسه پژوهشی برنامهریزی درسی و نوآوریهای آموزشی سازمان آموزش و پرورش و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با ذکر این مقدمه وارد بحث وضعیت آموزش وپرورش و توجه به مسائل دینی و هنری در این سازمان شد و این نکته را گوشزد کرد که آموزش و پرورش دچار نقصهای جدی است اما فرهنگ و هنر هم گرفتار چنین بحرانی هستند. آموزش و پرورش در رقابت شدید با رسانههای داخلی و خارجی قرار دارد. آموزش و پرورش منحصرا مدرسه نیست. در واقع سازمان رسمی انبوه ساز تعلیم و تربیت است که با نیتهای خاص پدید آمده است. قصد آموزش و پرورش در ابتدا آموزش کارگران ماهر و نیمه ماهر بود و وظیفه تربیت به دین واگذار شده بود.
امروز مدرسه و دانشگاه مسئول آموزش علم هستند و علم و صنعت با هم همراهی میکنند. بهرغم اینکه هنر و دین بهعنوان امور غیرعلمی کنار گذاشته میشوند. به همین دلیل کتابهای درسی در قالب گزارههای منطقی علم را منتقل میکنند و این در فضایی وجود دارد که بحران معنویت تقاضا برای دین یا ادیان را زیاد میکند. به عبارت دیگر مدرسه یا کتاب درسی برای آموزش دادهها و اطلاعات علمی کافی نیست. تقاضا برای دین همراه تقاضا برای هنر آیینی افزایش یافته و بحران معنویت تبدیل به بحرانی جهانی شده است.
او آنگاه به برخی راه حلها برای رفع بحران بهوجود آمده اشاره کرد و تقاضای وارد کردن مسائل دینی با رویکرد هنری را مورد بررسی قرار داد و مطرح کرد این تقاضا بهنظر منطقی میرسد؛ برای رفع این بحرانها ادیان مورد استقبال قرار گرفتهاند. در کنار همه این موارد، تقاضا برای هنر دینی هم افزایش پیدا کرده است.
هنرهای آیینی، مسیحی و اسلامی همه مورد توجه قرار گرفتهاند و ما در یک فضای رقابت آمیز بین انواع هنر قرار داریم. سؤالی که مطرح میشود این است که آیا کتابهای درسی با فضای گزارههای منطقی و به شکل اطلاعات علمی هنوز هم از جایگاه تربیتی برخوردارند؟ یا در فضایی که رسانهها فعال هستند وظیفه تربیت بر عهده رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفته است، همان رسانههایی که ممکن است اهداف خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را دنبال کنند؟ بهنظر میرسد تقاضا برای تغییر کتاب درسی و آوردن رویکرد هنری در کتابهای درسی، تقاضایی معقول و منطقی است. این تقاضا خود بر 2 نکته متکی است؛ یک نکته مخاطب سنجی است زیرا جوانها با هنر بیشتر به ارزشهای دینی نزدیک یا با کتاب درسی همراه میشوند. دوم تاثیری است که بهطور سیاسی برای انتقال ارزشهای دینی با قالبهایی که کشش و پتانسیل بیشتری دنبال میشود، وجود دارد.
علم الهدی در ادامه بر نحوه مخاطب سنجی معلمان تربیتی تاکید کرد و تمایلات هر چند نادرست جوانان امروز را برای میل به تصویر و فیلم نسبت به مطالعه کتاب و رمان مورد توجه قرار داد. از نظر او مخاطب سنجی خود متکی بر نیازسازی قبلی است. به عبارت دیگر بر خلاف تصور معلمان تربیتی که نیاز سنجی میکنند و براساس آن تربیت را آغاز میکنند، این نیاز سنجیها متکی بر نیازسازی و احساس نیاز قبلی است. در دورهای که عقلانیت عاطفی از عقلانیت شناختی جدا شده بود، هنر و دین را 2 مقوله مرتبط با کلیسا یا نگارخانه میدانستند که نباید به دانشگاه و مدرسه انتقال پیدا میکرد و در مدارس هم به عنوان یک فوق برنامه مورد توجه قرار میگرفت. به همین دلیل کتابهای درسی را از این موضوع جدا کردند. ولی گسترش رسانههای تصویری که با افزایش توانمندیهای بصری همراه است مشکلات دیگری را با خود همراه میکند و آن هم تمایل شدید برای مشاهده کردن به جای تخیل کردن است.
امروزه جوانان تمایل بیشتری به دیدن فیلم تا مطالعه رمان دارند. در حالی که ارزش ادراکی کتابهای رمان بیشتر از فیلمهاست. زیرا فیلم به محسوسات و رمان به تخیلات اشاره میکند. بر خلاف اینکه بیشتر کودکان در لحظه تولد از هوش سرشاری برخوردار هستند با افزایش سن طبیعی و سن تحصیلی بهدلیل تاثیر رسانهها، خود ادراک انتزاعی آنها کاهش پیدا میکند. بنابراین در حالی که هنر را بهصورت هنر تصویری ارزشمند تلقی میکنند ظرفیتهای محدودی را با خود بهدنبال میآورد. بحث آوردن هنر در کتاب درسی با تصویرسازی، هنر نقاشی یا فیلم آموزشی مطرح میشود.
رئیس مؤسسه پژوهشی برنامهریزی درسی و نوآوریهای آموزشی سازمان آموزش و پرورش، آمیزش ارزشهای دینی با هنر در کتابهای درسی را با مشکلاتی همراه دانست. بهنظر او برخی از ارزشهای دینی قابل انتقال به شکل تصویر نیستند و با این سؤال مواجهیم که کدام قالب هنری برای بیان کدام یک از ارزشهای دینی مناسب است؟ اگر به قالبهای تصویری بیش از اندازه پرداخته شود قدرت ادراک انتزاعی کاهش خواهد یافت و همراه با رسانه هوش را کاهش دادهایم. در حالی که مدرسهها برای ادراکات انتزاعی برنامهریزی میکنند ممکن است انتقال هنر به کتابهای درسی با خطر همراه شود. به عبارت دیگر بسیاری از معانی دینی قابل انتقال به محسوسات نیست و باید قالبهایی طراحی شود که با ریسک کمتر و بدون حواشی ارزشهای مورد نظر را منتقل کنند. در کنار همه این مسائل بحث دلزدگی و اشباع مطرح است. هر نوع افراط و تفریط در استفاده از هنر و جایگزینی آن به جای زبان منطق میتواند مشکل آفرین باشد.
هنر و دین در روح انسان پیوند دارد
دکترایرج داداشی، رئیس پژوهشکده مطالعات هنر اسلامی، ادامه این نشست را با توجه ویژه بهنظریات ارسطو درباره هنر، دنبال کرد و تاکید کرد: امروزه بیشتر کتابهایی که درباره مبانی نظری هنر نگاشته میشود از نظریات ارسطو در کتاب فن شعر الگو گرفته شده است. البته او نظریات اصلی خود را درباره هنر در کتاب متافیزیک خود بیان کرده است. ارسطو بهعنوان فیلسوفی که بنیانهای تفکر آزاد را در مبانی دینی و مسائل معنوی مطرح کرده است از نظراتش بسیار استفاده میشود. از نگاه حکمای سنتی و حکمای دوران کهن، هر امری در 3مرتبت میتواند مورد بررسی قرار گیرد: مرتبت وجودی یا روح، مرتبت معرفتی یا نفس و مرتبت افعالی یا جسم. هنر هم از این 3مرتبت مستثنی نیست؛ در واقع وقتی راجع به هنر سؤال میکنیم ازروح، نفس و جسم هنر سخن به میان میآید. بر همین اساس حکمای یونان وقتی به سراغ هنر میرفتند آن را در این 3مرتبت مورد بررسی قرار میدادند، که این حرکتی از عقل به خیال و از خیال به حس است.
او پیرو صحبتهای دکتر علم الهدی به بحث پیوستگی هنر و دین این طور اشاره کرد: بحث هنر در خدمت دین، بحث جدایی دین از هنر را در ذهن تداعی میکند. در حالی که هنر بهدلیل لغوی و قالب صوری با دین پیوستگی دارد. صورت به چند معناست و به تعبیر ارسطویی صورت عقل، مخیل و محسوس وجود دارد. در فرهنگ سنتی ما هنرمند کسی است که علم بهصورتها دارد. اینکه چطور صورت معقول را معنا میکند و صورت مخیل را ابداع میکند و این صورت خیالی را الگو قرار میدهد و این صورت را بر مادهای که خودش از پیش صورت دیگری دارد، میبخشد. آنچه امروز هنر مینامیم یک رابطه طولی، متناوب ومعکوس است. دین که مبدا و منشا الهی دارد مبتنی بر شعور ذاتی و فطرت و طبیعت زوال ناپذیر آدمی است. ماهیت درونی و باطن آن امری آرمانی و حقیقتی متعالی است که ذاتا مطلوب بشر بوده و هر انسانی بالطبع در آرزوی دستیابی و رسیدن به آن است.
دکتر داداشی باز هم اشارتی بهنظریه ارسطو داشت و با تعریفی از هنر ادامه داد: ارسطودر کتاب متافیزیک میان ادراک حسی، تجربه و صناعت، علم و حکمت، تفکیک قائل شده است و میگوید صناعت هنگامی پیدا میشود که از تصورات اجمالی متعددی که از طریق تجربه کسب میشود حکم کلی درباره بعضی از اشیا پدید میآید و اینجا نشان میدهد تجربه کمتر از عمل نیست و صاحبان تجربه موفقتر از صاحبان نظری هستند و علم و بصیرت را متقدم برصناعت میداند. هنر شکلی نو و دلپذیر و نمودی پر جاذبه از حقیقتی اصیل و ماهیتی آرمانی است که ریشه در فطرت پاک انسان دارد. این تعریف دارای 3 رکن اصلی است: فرم و محتوای به هم پیوستهای که پیوندشان ناگسستنی است، برخوردار از خاستگاه فطری و دارای ماهیتی حقیقی و سودمند.
رئیس پژوهشکده مطالعات هنر اسلامی، در پایان گفت: زبان چیزی جز سرگردانی در لغات نیست بهطوری که شیخ اشراق میگوید که مردم کشته عبارتها هستند. زبان وسیله ارتباط با دیگران است، ابزاری است نشانهای که با تولید نشانهها تولید معانی میکند. زبان تکیه گاه اندیشه و حدیث نفس است.
وقتی زبان از خصوصیات دستوری خود پا فراتر میگذارد به حوزه کلام وارد میشود. جوهر اصلی دین که محکمترین پشتوانه پذیرشی آن از جانب بشر به حساب میآید، فطرت انسانی است تا جایی که بهدلیل همین انطباق دین با فطرت است که همواره و در طول تاریخ همراه بشر بوده و جاوید و ماندگار مانده است. سّر جاذبه هنر و کشش فوقالعادهاش، نیز به سبب همین پشتوانه ذاتی و درونی انسانهاست. هنر وسیله ارتباطی بین دانشمند و توده مردم است. پس شرط نخست برای هنر و هنرمند، ظهور و شکوفایی در عرصه سازندگی برون، تصفیه و پالایش بعد نهان خود و نو شدن در متن نهاد خویش، یعنی سازندگی درون است. آنگاه است که دین و هنر در روح انسان به هم پیوند میخورد. بدین گونه اتحاد راستین هنر و دین عینیت یافته و وحدت حقیقی آن دو شکل میگیرد.
کتاب درسی، کانال نفوذ اندیشه نخبگان فکری جامعه است
دکترحسن بنیانیان، ریاست حوزه هنری که دستی هم در آموزش دارد، در آغاز با اشاره به اینکه برای فهم چگونگی وارد کردن هنر در کتابهای درسی باید در ابتدا چگونگی وارد کردن آن در آموزش و پرورش را بدانیم تا مدیران آموزش و پرورش، تقاضایی برای بهرهگیری از هنر داشته باشند، گفت: این در حالی است که تفسیرهای متفاوتی از مقوله هنر در بین اقشار متفاوت وجود دارد. اما آنچه درباره هنر بحث میکنیم خلاقیتی است که در وجود همه انسانها نهادینه شده و میتواند زیبایی بیافریند و زیبایی را تفسیر کند و در ارضای نیازهای مختلف به کار رود. پس میتوان استعداد هنری موجود در جوانان را در محیط مدرسه پرورش داد و شادی، نشاط و تربیت را به مدرسه برگرداند. در روش انتقال ارزشهای دینی به زبان هنر در کتابهای درسی نخستین مرحله اهداف، روشها و ارزشیابی قرار دارد و در مرحله بعد فرایند برنامهریزی کتاب درسی و محتوا مورد بررسی قرار میگیرد.
او کتاب درسی در کشورهای جهان سوم را عنصری کلیدی در آموزش و پرورش برای ایجاد فهم مشترک بین معلمان دانست و توضیح داد: کتاب، این فهم مشترک را واسطه گری و سلایق فردی را در تحلیل و تفسیر از مباحث بنیادین فکری حذف میکند. در واقع کتاب، عامل انسان تکامل یافته به موضوع است. رویکردهای مختلفی که در کتابهای درسی میتوان به آنها اشاره کرد، رویکردهای ساختاری، معنایی و زیبایی شناسی در حوزه هنر است. کتاب درسی کانال نفوذ اندیشه نخبگان فکری جامعه است. از کارکردهای آموزش و پرورش جلوگیری از انتقال بخشهای غلط فرهنگ والدین به فرزندان است که بخش مهمی از این رسالت را کتاب بهعهده دارد. از کارکردهای دیگر آموزش و پرورش مسئله وحدت بخشیدن به جامعه است.
بنیانیان در پایان یادآور شد: در 3 بعد مثلث سه وجهی هنر، کتاب درسی و آموزش و پرورش
قرار دارند که در دایره بزرگی به نام مسائل جهانی تعبیر میشوند و این در حالی است که در کنار حرکت به سمت تعاملات جهانی ارزشهای دینی هم باید حفظ شوند. دوست داشتنی شدن مدرسه درصورتی اتفاق میافتد که متناسب با روح کودک، هنر وارد مدرسه شود و برای این اتفاق هنر قبل از ورود به کتاب درسی باید در تفکر و اندیشه مدیر مدرسه رسوخ پیدا کند. در واقع میخواهیم با هنر حقیقت طلبی، دگر دوستی و زیباییخواهی، نسل انسان را توسعه بخشیم. در کنار سرعت بالای تغییرات فرهنگی و تهاجمهای فرهنگی از بیرون تلاش برای فرهنگسازی زیاد شده است. این کار تنها وظیفه آموزش و پرورش و صدا و سیما نیست بلکه باید پیوستی فرهنگی در تمام نهادهای کشور ایجاد شود و اتفاق افتد.
انسان در ارتباط با نیازها و خواستههایش کلمات را خلق میکند و به این صورت زبان آرام آرام در طول تاریخ توسعه پیدا میکند و جایی که نیازها با کلمات پاسخ داده نشود به کمک حرکات بدن و موسیقی به پاسخگویی نیازها پرداخته میشود و سپس هنر وارد کار میشود.
هدف تعالیم انسان است
دکتر علم الهدی: قرار گرفتن زبان هنر که بسیار انعطافپذیر و جذاب است به جای زبان منطق در انتقال ارزشهای دینی میتواند آسیب زا باشد. بهدلیل استفاده از زبان منطق در کتابهای درسی، کتابهای معارف اسلامی و دینی نتوانستند جایگاه مناسبی بین مخاطبان خود پیدا کنند. از طرف دیگر آمیختگی بسیار کتابهای درسی با تصاویر ممکن است با همین مشکل مواجه شود.
ارزشهای دینی عموما با رویکردهای انتقادی همراه است. این رویکرد انتقادی معطوف به تهذیب نفس و امر به معروف و نهی از منکر است. اگر زبان هنر نتواند این قالب انتقادی را منتقل کند کارایی کمی برای انتقال ارزشهای دینی به همراه خواهد داشت. اولویت بندی بین ارزشهای دینی به وسیله کتابهای درسی، گام اول و اولویت بندی در قالبهای هنری، گام دوم انتقال ارزشهای دینی به زبان هنر در کتابهای درسی است.هدف تعالی انسان، آمیخته کردن تعلیم و تربیت، دین و هنر است و هنر دینی هنری است که خودش تعالی جو باشد و مخاطب همراه خود را متعالی کند.