همشهری آنلاین - زهرا بلندی: این تقاطع که از قدیمالایام بهنام «امیراکرم» شناخته میشد، بازمانده از روزگار قدیم و سالهای میانی حکومت پهلوی است که هنوز هم برای نامیدن این محدوده مورد استفاده قرار میگیرد.
قصههای خواندنی تهران را در اینجا دنبال کنید
«نصرالله حدادی»، تاریخپژوه، نام این چهارراه را بهانه میکند تا بیشتر درباره شخصیت این فرد صحبت کند: «امیراکرم اهل آلشت سوادکوه و پسرعموی رضاشاه، از ملاکین و متمولین مازندران بود. وقتی پسرعمویش به سلطنت رسید، مدتی حکومت مازندران با او بود، سپس به تهران فراخوانده شد و معاونت وزارت دربار و پیشکاری ولیعهد به او سپرده شد. چند بار در غیاب تیمورتاش، سرپرست وزارت دربار شد و نزد شاه خیلی مقرب بود. هنوز چند سالی از صعودش به قدرت نگذشته بود که با وضع وخیمی برای معالجه به اروپا رفت و در همانجا فوت شد.
روزنامهها فوت او را مولود بیماری سرطان نوشتند، ولی حقیقت مطلب این بوده است که یک روز شاه عصبانی شده و با چکمه چند لگد به شکم او کوبیده بود. همین ضربات او را از پا درآورد. چندی در تهران تحت معالجه بود و چون بهبود نیافت او را به اروپا فرستادند، ولی معالجات سودمند نیفتاد و در همانجا از بین رفت.»
حدادی در ادامه با بیان اینکه روایتها درباره امیراکرم گوناگون است و یکی از جالبترین آنها ماجرای ازدواج او با ثریا طهماسبی، معشوقه محمدحسین شهریار، شاعر، است، میگوید: «براساس این روایت «محمدحسین بهجت تبریزی»، مشهور به شهریار، در ۱۶ سالگی برای تکمیل و ادامه تحصیلات به تهران میآید. او که پس از پایان دبیرستان، وارد مدرسه عالی طب دارالفنون شده بود در همان سال اول تحصیل در رشته طب، با دختری به نام ثریا آشنا میشود.
درباره پدر ثریا گفته شده که او بهنام امیرلشکر «عبداللهخان امیرطهماسبی»، در سال ۱۲۹۸ با درجه امیرتومانی (سپهبدی) ریاست گارد محافظ سلطان احمدشاه قاجار را برعهده داشت. او به پاس خدمات خود در خلع قاجاریه در ۲۸ آذر ۱۳۰۴ در اولین کابینه سلطنت رضاشاه به وزارت جنگ منصوب شد، چندی بعد وزارت فوائد عامه و تجارت را برعهده گرفت. آنچه مسلم است این که شهریار علاقهای بی حد و حصر به ثریا – که در اشعارش از او با نام پری یاد میکند – داشته و قصد داشته پس از پایان تحصیل او را به همسری خود درآورد. موضوعی که پدر و مادر ثریا نیز از آن مطلع بودهاند.»
در این میان اما موقعیت سیاسی و نظامی پدر ثریا سرنوشتی دیگر را برای آنها رقم میزند. حدادی در این باره میگوید: «در برخی روایات آمده تیمورتاش به معشوقهاش بند کرده و پس از تبعید شهریار به خراسان خودش با ثریا ازدواج میکند. شهریار ۴ سال در نیشابور به تبعید عمر میگذراند و پس از کشته شدن تیمورتاش به تهران بازمیگردد. مدت کمی پس از کشته شدن تیمورتاش، شهریار مطلع میشود که «ثریا» خواستگار دیگری پیدا کرده است. این شخص، سرتیپ چراغعلیخان معروف به امیراکرم است. با مرگ امیراکرم (همسر دوم ثریا) معشوقه شهریار با فرزندی که از همسر دوم دارد به سوی او بازمیگردد، اما این بار شهریار است که تمایلی به بازیابی عشق دوران جوانی ندارد و او را پس میزند.»