‌هرچند «حلیمه سعیدی» درسال‌های پیری خود و به‌صورت‌کاملا اتفاقی قدم در راه بازیگری گذاشت و بین ایرانی‌ها شهرت یافت؛ اما درواقع این مادربزرگ پیش‌تر از اینها به خاطرکارهای خیرش محبوب دل‌اهالی جنوب‌شهر تهران شده بود.

همشهری آنلاین  _ رضا نیکنام : «حلیمه سعیدی» متولد ۹ تیر ماه سال ۱۳۱۳ درضیا آباد تاکستان قزوین است. او ۲۲ بهمن‌ماه سال ۱۴۰۰ در سن ۸۷ سالگی بر اثر سرطان درگذشت و ما به بهانه فرارسیدن سالروز تولدش در ۹ تیرماه ۱۴۰۲از او و سبک‌زندگی‌اش نوشتیم.

حلیمه خانم، معروف به «خاله قزی» و مادربزرگ محبوب محله علی‌آباد واقأ از پس همه هنرهایی که در سریال‌های طنز نامشان را می‌برد، برمی‌آمد. آخر او از دوران کودکی تا آخر عمرش سعی‌کرده بود تا هنرهای مختلف را یاد بگیرد و به دیگران هم یاد بدهد، به همین خاطر از آرایشگری، خیاطی، بافتنی تا آمپول‌زنی، قابلگی، سوراخ‌کردن گوش بچه و غیره را بلد بود. باورتان می‌شود قدیم‌ها که امکانات پزشکی مناسبی درجنوب شهر تهران وجود نداشت، درهمین علی‌آباد خودمان و منطقه۱۶تهران، ٧٠٠بچه را خودش با قابله‌گری و بدون دریافت حق الزحمه و فقط برای رضای خدا بدنیا آورده بود؛ همان بچه‌هایی‌که حالا خودشان صاحب فرزند و نوه شده‌اند و هنوز یک حس درونی به مادربزرگ محله دارند و هروقت یادش می‌افتند به خاطرهمه خوبی‌ها و محبت‌هایش، برای شادی روحش فاتحه‌ای نثارش می‌کنند.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

مادربزرگی که یک عمر مردم را خنداند

«حلیمه سعیدی» متولد سال ١٣١٣ و در بازیگری بسیار با استعداد بود، اما حیف که دیرکشف شد. وقتی جلوی دوربین می‌رفت، انگارنه‌انگارکه بازی می‌کرد. شاید به همین دلیل بودکه نقش‌هایش را باور می‌کردیم. چون مهربانی و شیرین‌زبانی، واقا برای خودش بود و دراصل بازی نمی‌کرد؛ اصلا بهتر است بگوییم کدام نقش؟ کدام بازی؟ او خود خودش بود «حلیمه سعیدی»؛ مادربزرگی که در هفتمین دهه از زندگی خود به بازیگری روی آورد و بیش از یک دهه مردم جلوی تلویزیون را خنداند و شاد کرد و ازحسن اتفاق یک ‌علی‌آبادی اصیل و ساکن یکی از محله‌های جنوب تهران بود.

از متهم گریخت تا زن بابا

حتما نقش او را در سریال‌های مختلف طنز مثل «متهم‌گریخت»، «ترش و شیرین» و «بزنگاه» به‌کارگردانی «رضا عطاران» و یا «هندوانه»، «عید امسال» و «زن بابا» به‌کارگردانی «سعید آقاخانی» و فیلم سینمایی «طلا و مس» به‌کارگردانی‌ «همایون اسعدیان» به یاد دارید. درواقع حلیمه سعیدی، مثل خیلی از بازیگران سریال‌های طنز تبدیل به پای ثابت این مجموعه‌ها شده بود. بازیگری که شیرین زبانی‌هایش با آن لهجه دلنشین آذری او را تبدیل به یکی از چهره‌های تلویزیونی کرده بود.

سیاهی لشکری که بازیگر طنز شد

شاید بپرسید مادربزرگ محله‌مان چگونه جلوی دوربین رفت و وارد عرصه بازیگری شد؟  حدود ١٨ _١٩سال پیش بود که به پیشنهاد یکی از همسایه‌های علی‌آبادی به‌عنوان سیاهی‌لشکر سر فیلمبرداری یکی از فیلم‌های تاریخی رفت. آنجا با خانمی که مسئول جمع‌آوری سیاهی‌لشکرها بود، به خاطر طرز لباس پوشیدن_ موضوع حجاب هنروران_ بحث کرد و چون زیر بار حرف زور نرفت و بالاخره بحث بالا گرفت. این تعصب و پافشاری مامان‌حلیمه باعث شد یکی از کارگردان‌ها خوشش بیاید و اسمش را بپرسد و کمی بعد «رضا عطاران» برای بازی درسریال «متهم گریخت» از او دعوت کند. خودش این اتفاق را «یاری خداوند» می‌دانست. خودمانیم؛ اگر خدا نمی‌خواست، ‌او از میان آن همه سیاهی‌لشکر که آن روز برای رد شدن از مقابل دوربین یک سریال تاریخی جمع شده بودند؛ آیا به دنیای سینما و تلویزیون راه می‌یافت؟ 

اشعار فارسی و ترکی بسیاری از بر بود

بازی کوتاه اما بسیار خوب حلیمه خانم درسریال «متهم گریخت» باعث شد تا کارگردان آن برای دیگر سریال‌ها و فیلم‌هایش هم از او به‌عنوان بازیگر دعوت کند. سعیدی با بازی در سریال‌های تلویزیونی که رضا عطاران روی آنتن ‌برد، رفته‌رفته به چهره شناخته‌شده در میان کارگردانان طنز تبدیل شد؛ به گونه‌ای که کمی بعد سعید آقاخانی او را برای بازی به فیلم «هندوانه» دعوت کرد. یک بار خیلی اتفاقی داشت هنرهایی را که بلد بود را به یکی از بازیگران تعریف می‌کرد که به گوش آقاخانی هم رسید. خوشش آمد و از او خواست موقع ضبط آنها را بگوید. با اینکه تنها سواد قرآنی داشت، اما شعرهای بسیاری را نیز به زبان فارسی و ترکی از برمی‌خواند.

حلیمه خودش بود؛ مهربان و شیرین‌زبان

او خیلی دلش می‌خواست و آرزو داشت کشاورزی و کشت و کار در کشورمان رونق دوباره‌ای بگیرد. عقیده داشت چنانکه کشت و کار در کشورمان به نقطه اوجش برگردد، در همه زمینه‌ها پیشرفت خواهیم کرد. این دغدغه‌ها که همگی رنگ‌وبوی روستا را به یاد می‌آورد، حتما به صافی و صفای روحی حلیمه خانم برمی‌گشت. اینها اما بازگوکننده همه شخصیت او نیست. سعیدی مادر شهید«رضا لشکری» نیز بود؛ موضوعی که اگر پای حرفش در میان نباشد، خیلی به آن اشاره نمی‌کند. انگار که این معامله‌ای آسمانی بوده باشد میان او، فرزندش و خداوند. سعیدی در زندگی سختی‌های بسیاری کشیده و همیشه توکلش به خدا بود. شاید باورتان نشود که مامان حلیمه از زمان پیروزی انقلاب به این طرف در همه راهپیمایی‌ها شرکت کرده بود به جز ٢ مرتبه که سر ضبط برنامه بود و نمی‌توانست خودش را به میدان آزادی برساند.

گزارش ما برشی کوتاه از زندگی و هنر «حلیمه سعیدی» بانوی هنرمند و نیکوکار محله علی‌آباد تهران بود که اینگونه به‌پایان رسید؛ اما مگر دلمان می‌آید؟ ‌ مگر می‌شود مهربانی و سادگی بی‌پایان او را در این کلمه‌های حقیر جا داد؟ راستی... چرا خوبی‌های مامان‌حلیمه، حتی وقتی که درکنارمان نیست در خاطره‌ها و یادها ماندگار شده است؟ ‌آهای... با شمائیم همسایه‌ها! شما می‌دانید؟