همشهری آنلاین- ابوذر چهلامیرانی : عمری است که با نوای حزین خود کاروانی از دلها را زیر مهتاب یقین و عمق باغ ارادت میبرد. «حاج عینعلی جوادی» در شمار کسانی است که از کودکی، از سر عشق به اهلبیت(ع) به جمع مداحان و مرثیهپردازان پیوسته است و مسیرها و سنگلاخهای سخت و طولانی را پیموده اما خودش آنچه که در مداحی از آن بهعنوان موفقیت یاد میشود، چیزی جز عنایت اهلبیت(ع) نمیداند. بسیاری از پیران و پیشکسوتان عرصه ارادت به سیدالشهدا(ع) از پایبندی او به اصول اصیل و سنتی مداحی، از جمله توجه به موسیقی و ردیفهای آوازی، انتخاب دقیق شعر و از حفظ خواندن آن سخن میگویند. همچنین، صحبت درباره مسائل روز و ارتباط دادن آن با زمان پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) باعث شده مخاطبانش با جان و دل به حرفهایش گوش دهند و در زندگی از آنها استفاده کنند. آنچه باعث شد مقدمه این گفتوگو را با شیفتگی درباره جوادی بنویسیم، ادب و تواضع و همچنین اظهار معرفت او به اهلبیت(ع) است که امیدواریم این جلوه روشن همواره در آینه رفتار و گفتار او مشهود بماند. در ادامه با زندگینامه و سبک زندگی این پیرغلام اهلبیت(ع) آشنا میشویم که با طی مسافت زیاد، مشتاقانه در مجالس و محافل مذهبی اهالی شرکت میکند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
پاها دیگر او را برای رفتن به مجالس مذهبی یاری نمیدهد اما عشقی در دلش فوران میکند که به محض دعوت از او برای مداحی در مجالس، دردها و مشکلات جسمی را کنار میگذارد و مشتقانه به محافل مذهبی میرود. با اینکه برخی از مریدانش میخواهند روی صندلی بنشیند اما حاج عینعلی جوادی، سرپا ایستاده و با جان و دل مداحی میکند. به قدری در اشعار و نوحهها غرق میشود که همگان را با خود همراه میکند. کسی متوجه گذشت زمان نمیشود و جوادی هم با وجود ساعتها ایستادن و عرض ارادت به ائمه اطهار(ع)، درد پاهایش را فراموش میکند. در مساجد، حسینیهها و تکایا جان دوباره میگیرد و هرزمان که میکروفن به دست میگیرد و از ائمه اطهار(ع) میخواند، احساس سرزندگی میکند. دوست دارد تا آخر عمر برای ارادت بهسالار شهیدان کربلا، روی پاهایش ایستاده و مداحی کند و توسل به امامان معصوم(ع) است که در این سن، همچنان با صدای رسا مداحی و مو را به تن مخاطبان سیخ میکند. از کودکی در این دستگاه روی پا ایستاده و مثل بقیه عزاداری کرده و نمیتواند عادت دیرینه خود را ترک کند.
کلام جوشان مداح به شرط خلاص
این مداح پیشکسوت آیینی، عمری است با مرثیههایی که در هر سطرش حسین(ع) و غزل کربلایش تکرار میشود، غبار غم را از شانههای زخمی اهالی پاک میکند. او که سالهاست بذر محبت اهلبیت(ع) را در دلهای مردم میکارد، اخلاص را شرط اول مداحی میداند: «وقتی دل مداح زلال شود و معرفت پیدا کند، کلامش چشمه جوشانی میشود که جاری میشود و به دل مردم نفوذ میکند و ذکر، منقبت و فضیلتهایی که از چهارده معصوم(ع) بیان میکند، باعث هدایت مستمعین و افرادی میشود که تشنه شنیدن هستند.» این پیشکسوت عرصه مداحی با اشاره به اینکه مداحی رسالت سنگینی است که بر دوش افراد گذاشته میشود، ادامه میدهد: «سخن دارای معانی و مفاهیم بلند و غنی، هرچند کوتاه آثارش عمیق و ماندگار است. اینجاست که گاهی ۲ خط شعر مداح، کار یکسال منبر را میکند، البته شعری که محتوا داشته باشد. موضوعی که مقام معظم رهبری هم بر آن تأکید دارند.» جوادی میگوید سخن مداح باید طوری باشد که پنجره دل مردم را باز کند، حرفهایی بزند که شمع وجودشان را شعلهور کند، یادشان بیندازد که باید در برابر خدا خاشع باشند و به پیروی از راهی که ائمه اطهار(ع) رفتهاند، ترغیبشان کند.
سرپرستی خانواده از کودکی
حاج عینعلی جوادی اول شهریورماه سال ۱۳۳۴ در روستایی به نام «هلیلآباد» از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمده است. از جمله افرادی است که غصه روزهای گذشته را نمیخورد، میگوید الحمدالله کاری نکردهام که غصه جبران آن را داشته باشم. این پیرغلام اهلبیت(ع) افتخار میکند که عمر خود را در راه امام حسین(ع) و معرفی واقعه عاشورا سپری کرده و میگوید: «عمری کبوتر بام تواَم یاحسین(ع) / همواره در ترنم نام تواَم یاحسین(ع) / پیران اگرچه شاید به یاد جوانیاَند/ شادم از آنکه پیرغلام تواَم یا حسین(ع).» جوادی زندگی پاک و بیآلایشی داشته و سختیهای زیادی هم در زندگی کشیده است. پدرش را در ۸ سالگی از دست داده و از همان زمان سرپرست خانواده شده است. جوادی میگوید: «وقتی پدرم فوت کرد، با برادر بزرگم که سن چندانی نداشت، در زمینهای کشاورزی کار میکردم تا مخارج مادر و برادر و خواهرهایم را تأمین کنم. وقتی برای چرای دامها به صحرا یا برای کشت محصول به زمینهایمان میرفتم، با دیدن بچههای روستا که به مکتبخانه میرفتم، حسرت میخوردم. وضع مالی خوبی نداشتیم و هرکسی که میخواست در مکتب درس بخواند، باید ۲۰ تومان میداد.» جوادی تا ۱۱ سالگی از تحصیل محروم بوده تا اینکه اصرارهایش کارگر میافتد و مادرش او را به مکتبخانه میفرستد. وی میگوید: «وقتی که پا در مکتبخانه گذاشتم، انگار دنیا را به من داده بودند. میدانستم رفتن به مکتبخانه، راه را برای مداحی و خواندن قرآن برای من هموار میکند. (لبخند میزند) درس و جمع و تفریق یاد گرفتن خیلی برایم مهم نبود. مهم این بود که بتوانم قرآن خواندن را یاد بگیرم و بتوانم کتابهای نوحه را بخوانم. حقیقتش را بخواهید، از سن کم به مداحی و قرآنخوانی علاقه داشتم و اصرارهای من برای رفتن به مکتبخانه هم، به همین خاطر بود. البته قبل از اینکه سواد هم یاد بگیرم، دقت میکردم و اشعار مداحان را حفظ میکردم و گاهی در خانه و بیشتر اوقات در محل کارم میخواندم.» جوادی به شوق خواندن کتابهای مداحی، خیلی زود قرآن خواندن را یاد میگیرد و خواندن کتاب «تنبیه الغافلین و تذکره العارفین» را برای آشنایی با شرح نهجالبلاغه نزد استاد میرزا ابراهیم جوادی شروع میکند. بهصورت همزمان نیز گلستان سعدی را شروع به خواندن میکند و با نشان دادن استعداد خود در زمینه مداحی، استادش از او میخواهد هر روز در مکتبخانه چنددقیقهای مداحی کند تا شاگردها سینهزنی کنند.»
سماجت برای مرثیهخوانی
جوادی صدای رسایی دارد و گاهی اوقات بدون سیستم صوتی مداحی میکند. همین صدای رسا باعث شده بود در کودکی و نوجوانی و ماه مبارک رمضان روی پشتبام خانهشان مناجات بگوید تا اهالی روستا برای خوردن سحری بیدار شوند. وی میگوید: «روستای بزرگی داشتیم و همزمان با من ۲، ۳ نفر دیگر در قسمتهای مختلف روستا مناجات میگفتند. به هرحال آن زمان برق نبود و رادیو و تلویزیون هم در خانه نداشتیم.» این پیرغلام اهلبیت(ع) به کمبودهای دیگر آن دوران هم اشاره میکند: «وقتی به مکتبخانه میرفتم، حتی کتاب قرآن به اندازه کافی نداشتیم. ۳، ۲ نفر دور یک قرآن جمع میشدیم و میخواندیم.» صحبت که به اینجا میکشد، از او میپرسیم پس چگونه میتوانست در آن شرایط کتاب نوحه پیدا کند و بخواند. جوادی هم میگوید: «آن زمان کتابهای خیلی کمی وجود داشت و در روستای ما یکی، دوکتاب مداحی دست به دست میچرخید که اشعار و نوحههایش با جوهر نوشته شده بود.» از او که در نوجوانی پای منبر نوحه میخوانده، میپرسیم که آیا به افراد همسن او میدان داده میشد تا استعداد خود را بروز دهند یا خیر؟ جوادی هم میگوید: «مداحی کردن در مسجد خیلی سخت بود و گاهی مجبور میشدم گریه و خواهش کنم تا اجازه این کار را به من بدهند. همین سماجتها باعث شد هر روز غروب بعد از نماز مداحی کنم و اهل مسجد سینه بزنند.»
حق پدری یک مداح بر گردن من
جوادی در کنار رفتن به مکتب و تلاش برای یادگیری فنون مداحی، همچنان به شغل کشاورزی برای امرارمعاش خانواده مشغول بود تا اینکه برادر بزرگش به زنجان مهاجرت کرد و به تنهایی عهدهدار امور زندگی مادر و برادر و خواهرانش شد. کمی بعد برادرش به او پیشنهاد داد به زنجان برود و او هم همراه خانواده به این شهر رفت. جوادی میدانست با رفتن به زنجان، راه برای او و مداحی هموارتر خواهد شد چراکه در شهر امکان موفقیت بیشتر است و امکانات زیادتری هم نسبت به روستاها دارد. او بلافاصله پیگیر کلاسهای مداحی شده و بالاخره توانست بین سال ۱۳۵۱ با مداح مشهور زنجان یعنی حاج غلامرضا عینیفرد زنجانی آشنا شود. عینی فرد در شهر زنجان مکتب نوحه خوانان را تشکیل داده بود و زنجانی هم عضوی از آن شد. این مداح پیشکسوت میگوید: «حاج غلامرضا یکی از بهترین مداحان کشور است. او در حق من پدری کرد و همیشه خودم را شاگرد او میدانم. با عنایت خداوند و تشویقهای حاج غلامرضا بهخصوص در بین مردم، خیلی زود شهرت پیدا کردم و از سال ۵۴ بهصورت رسمی به محافل مذهبی دعوت شدم.»
مدیون همسرم هستم
این ذاکر اهلبیت(ع) ۲ پسر و ۵ دختر دارد. بچههایش را دورهم جمع و در خانه ضمن مداحی، آنها را با اهلبیت(ع) آشنا میکرد. یکی از پسرانش به نام محمد سلیم مداحی میکند و به گفته زنجانی، صوت و لحن بینظیری در مداحی دارد، به گونهای که عنوان میکند خیلی مواقع دوست دارد محمدسلیم برایش بخواند. جوادی میگوید: «اگر مداح حال نداشته باشد و خودش به آنچه میگوید اعتقاد نداشته باشد، نمیتواند اثری روی مخاطبش بگذارد چون به قول شاعر تا نباشد آتشی سوزنده، دودی پیدا نمیشود. خوشبختانه محمدسلیم هم با عشق و علاقه مداحی میکند و همین موضوع باعث شده در کارش موفق شود.» وی اضافه میکند: «شکی نیست که هیچ چیز نمیتواند با گریه بر اباعبدلله(ع) برابری کند به شرطی که با معرفت باشد. باید بدانیم که فقط گریه صرف شرط نیست. به قول شاعر، همین نه گریه بر این شاه تشنه لب کافیست/ اگرچه گریه بر آلام قلب تسکین است/ ببین که مقصد عالی وی چه بودای دوست/ که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است/ ز خاک مردم آزاده بوی عشق آید/ نشان شیعه و آثار پیروی این است.» جوادی با صدایی رسا واژگان شعرش را کنارهم میچیند و ادامه میدهد: «ابتدا عباس را باید شناخت/ بعد از آن در ماتمش دل را گداخت/گر که درمان میشد از هر گریه درد/ ابن سعد بیحیا هم گریه کرد.» سپس با قدردانی از همسرش میگوید: «من در این سالها به مجالس عزاداری زیادی رفتهام و خیلی مواقع کیلومترها راه میروم تا به محافل مذهبی برسم. در چنین شرایطی که خیلی کم در خانه بودهام، همسرم زحمات زیادی برای فرزندانم کشیده و آنها را به گونهای تربیت کرده که خدا را همیشه به خاطر داشتن این اولاد شکر میکنم. همه فرزندانم سر به راه هستند و احترام پدر و مادر و بزرگترها را نگه میدارند. پوشش مناسبی دارند و همه اینها به لطف تربیت همسرم است. من مدیون همسرم هستم و نمیتوانم به هیچوجه زحمات او را جبران کنم.»
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۶ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۸/۰۲