همشهری آنلاین -یکتا فراهانی: طبیعی است گاهی احساس درماندگی یا ناامیدی کنیم که چرا بعضی اتفاقات مدام برای ما تکرار میشوند. در این گونه مواقع به جای پیدا کردن علت و ریشه اصلی بروز چنین مشکلاتی؛ معمولاً احساس گناه میکنیم. چنین احساس درماندگی میتواند بر هر جنبههای زندگی ما تأثیر بگذارد.
البته شکست هم اجتناب ناپذیر است. اما گاهی مشکل به درون خود ما و تجارب نامطلوب دوران کودکی برمی گردد؛ چیزی که از گذشتههای دور در ما شکل گرفته؛ تلهها یا الگوهای تکرارشونده منفی که در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفتهاند.
چرخه مشکلات تکراری
آرزو زرنوشه، روان شناس و طرحواره درمانگر در مورد تأثیر طرحواره های کودکی در بزرگسالی میگوید: «شاید برای شما هم این اتفاق رخ داده باشد که نتوانید از چرخه مشکلات تکراری رها شوید. مثلاً مدام آدمهای تکراری، چالشهای تکراری برای شما رقم بخورد که نمیتوانید دلیل مواجه شدن با آنها را تشخیص دهید. اما دلیل این مشکلات تکراری، تلههای شخصیتی یا طرحواره هایی هستند که از گذشتههای دور و از زمان کودکی در ما نهادینه شدهاند.»
تلههای دوران کودکی
دکتر جفری یانگ، بنیانگذار رویکرد طرحواره درمانی، طرحواره ها را الگوهای فکری، هیجانی و رفتاری ناسازگاری میداند که در دوران کودکی بر اثر عدم ارضای نیازهای اساسی فرد تشکیل شده، در تمام طول زندگی فرد با او بوده و به این ترتیب، نگرش نادرستی به او در مورد خودش، دیگران و جهان اطراف داده است.
درواقع طرحواره ها مثل عینکهایی هستند که از دوران کودکی بر چشم داریم و از دریچه آن به دنیا نگاه میکنیم.
ناتوان در برابر حوادث منفی
عامل شکل گیری طرحواره ها، نیازهای هیجانی و اساسی ما در دوران کودکی است. طرحواره ها و تلههای زیادی به دلایل مختلف از دوران کودکی در ما شکل گرفتهاند. اما به علت توجه نشدن به نیازها و احتیاجات مهم ما، اغلب با چنین تلههایی مواجه هستیم.
در واقع مشکلات تکراری افراد در بزرگسالی نشات گرفته از طرحواره های شکل گرفته در دوران کودکی هستند. یکی از مهمترین نیازهای ما نیاز به عشق و دوست داشته شدن است. اما اگر این نیاز به درستی ارضا نشود ممکن است به شکلهای مختلف طرحواره هایی در ما شکل بگیرند و در تلههایی گیر بفتیم که رهایی از آنها کار آسانی نیست.
ترس از دست دادن
همه ما در زندگی بارها و بارها چیزیهایی را از دست دادهایم که برایمان بسیار با ارزش بودهاند. بنابراین به تدریج و با رهاشدگیهای زیاد، مدام ترس از دست داده شدن داریم و به همین دلیل هم برای حفظ افراد زندگی خود هر کاری میکنیم و سعی در نگه داشتن دیگران با مهربانی زیاد و از خودگذشتگی و فداکاری داریم.
کسی من را دوست ندارد!
ممکن است گاهی احساس کرده باشیم کسی ما را دوست ندارد. به گفته این روان شناس، محرومیت عاطفی ما به خصوص در دوران کودکی باعث میشود احساس کنیم دوست داشتنی نیستیم. بنابراین برای اینکه حس با ارزش بودن داشته باشیم حاضریم دست به هر کاری بزنیم. مثلاً هیچ گاه درخواست، مخالفت یا اعتراضی نمیکنیم تا دیگران ما را ترک نکنند و در واقع دردسری برای کسی نداشته باشیم.
چرا نمیتوانیم در روابط خود موفق عمل کنیم
وقتی مدام دیگران با ما بد رفتاری کنند کم کم نسبت به آنها بدبین و بی اعتماد میشویم و حتی به نزدیکترین افرادزندگی خود هم شک میکنیم. اما چون ترس از قضاوت شدن داریم چیزی نمیگوییم. در چنین مواقعی در تله بی اعتمادی اسیر میشویم.
هنگامی که مشکل خود را حل نمیکنیم و در صدد بر نمیآییم از علت واقعی این موضوع که چرا نمیتوانیم در روابط خود موفق عمل کنیم آگاه شویم و همچنین نمیتوانیم از تلههایی که از گذشته و دوران کودکی همراه ما بودهاند رها شویم، ممکن است بارها و بارها با مشکلات تکراری مواجه شویم.
در واقع اگر تلههای دوران کودکی به خوبی شناخته و درمان نشوند شخص به این باورمی رسد که در نهایت آسیب خواهد دید. با شکل گیری چنین باوری، ترسهای زیادی در افراد به وجود میآید؛ یعنی ممکن است به شدت از بیماری بترسند یا مدام نیاز به چک آپ داشته باشند. به این ترتیب فرد نمیتواند احساس رهایی و آسودگی داشته باشد.
ما حق داریم گاهی اشتباه کنیم
زرنوشه میگوید وقتی در تله کمال گرایی اسیر میشویم همه چیز را فدای بهترین بودن میکنیم و دوست داریم در همه کارها موفق باشیم و چون چنین امکانی هم وجود ندارد اغلب دچار اضطراب میشویم و به این ترتیب نمیتوانیم از زندگی خود لذت ببریم.
در صورتی که همه ما ممکن است دچار اشتباهاتی شویم که هیچ گریزی هم ازآنها نیست. بنابراین اگر چنین حقی برای خود قائل شویم با مشکلات کمتری مواجه خواهیم شد.
رهایی از تلههای تکراری
به گفته این طرحواره درمانگر، تلهها و طرحواره ها در تمام طول زندگی تأثیر بسیار مخربی بر زندگی به ویژه در حیطه روابط بین فردی و شغلی ما باقی میگذارند.
اما میتوان آنها را درمان کرد. یعنی پس از آگاهی و شناخت تلهها و طرحواره ها و با پشت سر گذاشتن تکنیک شناختی، هیجانی و رفتاری، میتوان آنها را آن قدر ضعیف کرد که نتوانند تأثیر مخربی بر زندگی ما داشته باشند. اما اگر درمان نشوند آنها را به نسلهای بعد از خود هم منتقل خواهیم کرد.
توجه داشته باشیم رها شدن از چنین مشکلاتی و شناخت طرحواره هایی که از گذشته با خود حمل میکنیم یکی از پرکاربردترین رویکردهای درمانی دربیشتر کشورهای پیشرفته جهان است.