همشهری آنلاین- زکیه سعیدی: ناصرالدینشاه با همه اشتیاقی که برای توسعه فضای رسانهای در تهران داشت، بهشدت سختگیر بود. او پس از مشورت با پیشخدمت و مترجم مخصوصش، دستور راهاندازی اداره روزنامجات دولت علیه دارالطباعه ممالک محروسه و دارالترجمه دولتی را داد. از ظاهر امر چنین برمیآید که با قوانین این اداره، شماری از صاحبمنصبان علاقهمند موفق به کسب مجوز انتشار نشریه شدند، اما واقعیتی که روی داد چنین نبود.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
وطن سر زا رفت
یکی از افراد مشتاق و اروپادیده دربار قاجار برای راهاندازی نشریه، «میرزا حسینخان سپهسالار»، وزیر امور خارجه ناصرالدینشاه، بود که تصمیم گرفت اولین روزنامه فرانســویزبان به نام «لا پارتی» (وطن) را منتشــر کند. او از بارون «دو نرمان بلژیکی» دعوت کرد این مســئولیت را بر عهده بگیرد، اما این روزنامه منتشر نشده توقیف شد. «مهرشاد کاظمی»، تهرانپژوه، با اشاره به این ماجرا به نقل ازمادام کارلا ســرنا، گردشگر، میگوید: «وزیر قول داده بود که دست مدیر در انتخاب مطالب آزاد باشد. به این دلیل برای موفقیت روزنامه بسیار امیدوار بودند، ولی بعد از رفع هزاران مشــکل برای چاپ اولین شماره، وقتی که تمام مقدمات برای انتشــار مرتب آن فراهم شــد، چون موضع فکری روزنامه آزادیخواهانه بود، برای همیشــه توقیف شد و در اولین روز انتشار ســر زا رفت. مدیر اروپایی روزنامه، که به موجب قرارداد به ایران آمده بود، با آنکه حق داشــت دستکم یک سال حقوق دریافت کند، بدون سپاســگزاری و پرداخت غرامت، مرخص شد و حتی با ابراز ســعه صدر از خیر مطالبه آن نیز گذشت.»
به گفته این تهرانپژوه، منشور و خط مشــی این روزنامه که نشــان از نوعی بلوغ فکری و مطالبه عمومی بود، در شــماره اول روزنامه که آخرین شــماره آن هم محســوب میشود، به چاپ رسید. در این منشور آمده بود: «ما از قدرتی حمایت میکنیم که از قانون ناشی است، ولی اگر عملی بر خلاف قانون انجام گیرد، هدف حملههای سخت و آشتیناپذیر ما قرار خواهــد گرفت. زندگی خصوصی هر کــس، هر طور که میخواهد باشــد، به خودش مربوط اســت. در این مورد نهتنها بیطرف محض هستیم، بلکه چشمان ما همیشه در برابر اعمال خصوصی افراد و کارهایی که در چهاردیواری خانهشان می گذرد، بسته خواهد بود. نیش قلم ما، تنها متوجه کسانی است که رفتار آنها به منافع کلی کشور به نحوی از انحا لطمه میزند.»
تولد روزنامههای جدید
«میرزا حسینخان سپهسالار » بعد از توقیف روزنامه وطن ناامید نشد و یک سال بانی انتشار نشریه دیگری به نام "مریخ" شد . اما عمر مریخ هم چندان طولانی نبود و پس از انتشار ۱۸ شماره متوقف شد. «مهرشاد کاظمی» با اشاره به این موضوع از انتشار روزنامه دیگری در دوره ناصرالدینشاه یاد میکند: «بعد از روزنامه مریخ، دو روزنامه دیگر به نامهای «ایران» و «اطلاع» که در مدرسه دارالفنون نوشته و در چاپخانه (باسمهخانه) سلطنتی منتشر میشد نیز متولد شدند. اشتراک روزنامه ایران، روزنامه رسمی دولت، برای همه کارمندان اجباری بود.»
او همچنین از «ارنست اورسل» درباره این روزنامهها نقل میکند: «روزنامه ایران از لحاظ داشتن اخبار خارجی غنی است، ضمنا از طریق این روزنامه مردم تهران در جریان انتصابات جدید، سفرهای شاهانه و ضرب شستی که شاه در شکار از خود نشان داده است، قرار میگیرند. روزنامه «اطلاع» بیشتر جنبه علمی دارد. سردبیر آن صنیعالدوله «محمدحسنخان اعتمادالسلطنه» عضو رسمی انجمن جغرافیایی کشور فرانسه است. از اینکه به چند زبان تسلط کامل دارد و دانشمند کمنظیری به شمار میآید، سخت به خود میبالد.»
دریافت اخبار تایمز، کمتر از ۲۴ ساعت
تقریبا از اواسط دوره سلطنت ناصرالدینشاه و رونق انتشار روزنامه، امکان دریافت اخبار روز "تایمز" در کمتر از ۲۴ ساعت در تهران فراهم شد. به گفته کاظمی، در این زمینه ارنست اورسل در سفرنامه خود مینویسد: «آن عده از اروپاییها و ایرانیانی که زبان انگلیسی میدانند، میتوانند مشترک «فارنپیپرز» شده و هر روز اوراق جداگانهای را که مدیر آژانس تلگراف هند - اروپایی اخبار مخابرهشده از لندن را در آنها چاپ میکند، دریافت کنند و در جریان اخبار دنیا قرار گیرند. از این طریق هرکسی در ایران میتواند از حوادث سیاسی و اخبار مهم دنیا بیستوچهار ساعت بعد از انتشار اولین شماره روزنامه تایمز اطلاع حاصل کند.»
وضعیت مطبوعات در اواخر دوره قاجار
با کم شدن قدرت قاجارها اوضاع مطبوعات هم متزلزل شد و اکثر نشریات به صورت نامرتب منتشر میشدند و بعد از چند شماره کارشان به تعطیلی میکشید. یکی از این روزنامهها ،یک روزنامه فرانسوی-فارسی دیگر به نام «اکو دِ پرشه» (پژواک ایران) به زبان فرانسه در تهران بود که بعد از مدتی تعطیل شد. کاظمی با اشاره به این موضوع به سفرنامه « لرد کرزن» انگلیسی در سال ١٨٨٩میلادی درباره وضعیت مطبوعات در تهران در اواخر دوره سلطنت ناصرالدینشاه استناد میکند: «سه روزنامه در تهران دایر است. اول، روزنامه رسمی ایران، که ماهی دو مرتبه، نامرتب تحت نظر وزیر مطبوعات انتشار مییابد. شاه ایران گاهگاهی مقاله برای روزنامه ایران میدهد.
دوم، روزنامه نیمهرسمی «اطلاع»، تحت نظر وزیر انطباعات به طور نامرتب منتشر میشود. سوم، روزنامه «شرف مصور»، عکس وزیران و بزرگان ایران را چاپ میکند. بهای تکشماره هریک از این روزنامهها یک قران است. محتویات روزنامهها، تملق از رجال و شاه و درباریان و شرح شکاررفتن قبله عالم و امثال آن است. از ترس سفارتخانههای مقیم تهران حق گفتوگو در امور سیاسی خارجی ندارند و از بیم سایه خداوند، نمیتوانند درباره ایران و بدبختیهای آن چیزی بنویسند. وزیر انطباعات، سالی پانصد تومان به شاه میدهد و در مقابل، تمام امور مطبوعاتی زیر نظر او اداره میشود. یکی از مداخل وزیر انطباعات آن است که از رجال ایران پول بگیرد و درباره آنها مداحی کند و عکسشان را چاپ کند. یک مجله قشونی هم چند ماهی در تهران چاپ شده و از میان رفت. مدرسه دارالفنون درصدد بوده و هست که مجلهای به نام علمی، طبع و منتشر سازد.»
او دست آخرنتیجهگیری میکند: «مطبوعات ایران هم یک موضوع معماآمیز مرموزی است. درعینحال که ایران، وزارت مطبوعات و مطبعه و روزنامه دارد، از هرگونه آزادی قلم و اظهار عقیده و فکر ممنوع است.»