به گزارش همشهری آنلاین، برخی موضوعات اجتماعی که به دلایل گوناگون در آستانه تبدیل شدن به بحرانهای اجتماعی هستند و در صورت وقوع میتوانند تبعات فرهنگی و اجتماعی ناگواری در پی داشته باشند، در مقاطعی از تاریخ در صدر توجهات فعالان فرهنگی و اجتماعی ازجمله صاحبان قلم قرار میگیرند. حتی برخی مراکز فرهنگی و اجتماعی پیشقدم شده و برای تولید آثار ادبی فراخوان میدهند. در قالب یکی از این فراخوانها، چندی پیش جشنواره داستان کوتاه «میخواهم بمانم» با موضوع «نه به سقط عمدی جنین» برگزار شد که نویسندگان کشور از آن استقبال کرده و آثار فراوانی برای این جشنواره ارسال شد. دبیر علمی این جشنواره، وجیهه سامانی، از نویسندگان نامآشنای کشورمان بود که آثار رسیده با مدیریت و نظارت وی از سوی داوران بررسی و از نویسندگان برگزیده تقدیر شد. منتخبی از آثار برگزیده هم به کوشش دبیر جشنواره انتخاب و در قالب کتاب «میخواهم بمانم» از سوی انتشارات صاد منتشر شد. گفتوگو با وجیهه سامانی درباره این جشنواره و نمونههایی از آثار برگزیده این رویداد ادبی با موضوع «نه به سقط عمدی جنین» را در ادامه میخوانیم.
ایده جشنواره داستاننویسی «میخواهم بمانم» که با موضوع «نه به سقط عمدی جنین» برگزار شد، از کجا آمد و شما با چه رویکردی دبیری آن را بهعهده گرفتید؟
پیشنهاد برگزاری این جشنواره توسط دوستان نشر جامجم داده شد که بعد از برگزاری، ادامه کار و مراحل چاپ اثر توسط نشر صاد پیگیری شد. بهدلیل حساسیت بالای موضوع و با هدف آگاهی جامعه از میزان سقط عمدی جنین، آن هم فقط در چارچوب ازدواجهای قانونی و شرعی در جامعهای که خود را ملتزم به احکام اسلامی میداند، دغدغه و دلیل مهمی برای پذیرش دبیری این جشنواره بود.
محورهای موضوعی جشنواره شامل چه مواردی بود و چرا قالب ادبی «داستان کوتاه» برای این جشنواره انتخاب و پیشنهاد شد؟
هر ایده و موضوعی که به سقط عمدی جنین در چارچوب روابط شرعی و عرفی جامعه میپرداخت، میتوانست در جشنواره شرکت کند. قالب داستان کوتاه هم قالب موفق و مؤثری در انتقال پیام و مفاهیم بلند است. از این نظر که با توجه به شرایط زندگی امروزه که مخاطبان شاید فرصت و حوصله مطالعه رمانهای قطور را ندارند، داستان کوتاه در یک مجال و درنگ کوتاه حرف خود را میزند و اگر پرداخت و تکنیک مناسبی داشته باشد، محتوا و پیام خود را به هنرمندانهترین شکل ممکن منتقل میکند.
اهداف اصلی و نهایی این جشنواره چه بود و با برگزاری آن تا چه اندازه اهداف مورد نظر محقق شد؟
هدف نهایی توجه جامعه عام و مخاطبان غیرحرفهای به پدیده ناصواب و گناه قتل نفس بود که شاید درنظر اول، چندان مهم نبود و به چشم نمیآمد. چون برخلاف قتلهای دیگر، موجودی دیده نمیشد. اما برخلاف باور غلط جامعه، این عمل به هر ترتیب، قتل نفس محسوب میشود و انجام و تکرار و تعددش، اثر وضعی نامطلوب روی خانواده و جامعه خواهد داشت. هدف بعدی را هم برای بعد از جشنواره تعیین کرده بودیم که با چاپ اثر و مانور تبلیغاتی در رسانهها و بیلبوردهای شهری و رسانه ملی، روی این موضوع کار شود و هم مردم و هم مسئولین امر متوجه عمق ماجرا شوند که متأسفانه هدف دوم محقق نشد.
با توجه به اینکه جشنواره در سطح ملی برگزار شد، نحوه اطلاعرسانی و ارتباط با نویسندگان به چه شکل بود؟
از طریق فضای مجازی و اطلاعرسانی در کانالها و گروهها و صفحات ادبی فرهنگی. با ساخت تیزر و پخش پوستر جشنواره. به قول دوستان، قرار بود رسانه ملی هم پای کار بیاید که متأسفانه این امر محقق نشد.
در مقایسه با سایر مسابقات داستاننویسی، واکنش و استقبال نویسندگان از جشنواره چگونه بود و داوری آثار چگونه انجام شد؟
با توجه به تجربه دبیری و داوری بنده در جشنوارههای ادبی مختلف و متعدد، بهنظرم سطح استقبال از این جشنواره بسیار خوب بود و حدود ۹۹۰اثر به دبیرخانه جشنواره رسید.
نویسندگان شرکتکننده در این رویداد فرهنگی بیشتر از چه منظر و دیدگاهی به موضوع جشنواره پرداخته و دغدغههای مهم آنها بیشتر در چه مواردی خلاصه میشد؟
بیشتر از منظر مسائل فرهنگی به موضوع نگاه کرده بودند. مثلا بچهدار شدن در دوران عقد یا بچه سوم و چهارم و یا والدینی که بهخاطر تحصیل، شغل و یا مهاجرت، فرصت و امکان بچهداری ندارند و یا ناراضی بودن از جنسیت جنین. درصدی هم مباحث اقتصادی و فقر را مورد توجه قرار داده بودند.
کتاب «میخواهم بمانم» که به کوشش شما و براساس آثار برگزیده جشنواره تهیه و منتشر شده، چه ویژگیها و ظرفیتهایی دارد و ارزشهای محتوایی و ساختاری داستانها را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این مجموعه ۳۳اثر از مجموع ۹۹۰اثری که به دبیرخانه جشنواره رسیده و حائز بالاترین امتیازها بود، انتخاب شدند. تلاشم به شخصه در انتخاب و بازنویسی بر این بود داستانها از تنوع موضوعی خوبی برخوردار باشند و به تکنیک و محتوای توأمان پرداخته باشند.
قتل دهها هزار فرشته کوچک و معصوم
وجیه سامانی، در اهمیت اطلاعرسانی درباره زیانهای سقطجنین میگوید: نکته مهم این است که سقط جنین یا ختم بارداری و قتل جنین رو به افزایش است. آمارهای غیررسمی نشان میدهد سالانه بیش از ۵۰۰هزار سقط جنین رخ میدهد که ۹۳درصد از آنها در بستر خانواده و با رضایت اتفاق میافتد. این میزان معادل سقوط صدها هواپیما در سال است. اگر جامعه نسبت به سقوط یک هواپیما متاثر میشود و عکسالعمل نشان میدهد، چگونه است که در برابر سقوط دهها هزار فرشته کوچک و معصوم و بیگناه سکوت اختیار کرده یا شریک جرم است!؟ این قتل نفسها به هر حال اثر وضعی خود را روی جامعه خواهد گذاشت که کمترین آن، رفتن برکت و رحمت از رزق و روزی و زندگیهاست. درصد بالایی از این مادران دچار افسردگیهای حاد میشوند و درصدی هم دیگر موفق به فرزندآوری نمیشوند. امیدوارم هم مردم و هم دستاندرکاران امر و هم جامعه پزشکی، متوجه عواقب این کار بشوند.
بخشی از کتاب «میخواهم بمانم»
منتظرم صدایش را بشنوم
به این فکر میکنم که تنها نیستم. در تمام اتفاقات آینده ما ۲ نفر هستیم. باز یاد حرفهای مهری میافتم. زیر لب میگویم: «بچه من! آدمی که میتونم بهوجودش افتخار کنم؛ کسی که قراره دنیا رو تغییر بده.»
از استرس زیاد یکساعت مانده به قرار جلو کافیشاپ منتظرم. هر چند دقیقه یکبار ساعتم را نگاه میکنم. بالاخره از انتهای خیابان، میثم را میبینم که نزدیک میشود. برایش دست تکان میدهم. جلو میآید. با هم داخل میرویم. کنج خلوتی برای نشستن پیدا میکنم. میپرسد: «چرا اینجا؟ خیلی گوشهاس ...»
برای حرفزدن بهتره.
صبر میکنم تا برایمان ۲ فنجان چایی و نبات بیاورند. میگویم: «خبر مهمی هست... من مدتیه... که عقب انداختم!»
میثم بیهیچ عکسالعملی نگاهم میکند. بهنظر متوجه چیزی نشده. سرم را پایین میاندازم و تمرکز میکنم روی بخار فنجان که در هوا محو میشود. باید زودتر بگویم و خودم را خلاص کنم: «دیروز با مهری بودم. رفتم برای آزمایش. من باردارم!»
منتظرم صدایش را بشنوم؛ اما تنها سکوت است. سرم را بالا میآورم؛ نگاه حیران و ناراحتش قلبم را میفشارد. سکوتش به نحو آزاردهندهای کش میآید. یاد حرفهای مهری میافتم: «پشتت که باشه، دنیا بشه لشکر فولادزره...»
صدایش غریبه و سرد به گوشم میرسد: «چند وقته؟»
چی؟
- همون! چند وقتشه؟
موجی داغ از کف پایم بالا میآید و صورتم گُر میگیرد. با خودم میگویم حتی اسم بچه را هم نمیخواهد ببرد.