جوانهایی که میگذرند و به هر چیزی که سر راهشان هست، نوک میزنند... نیهیلیسم حاکم بر بسیاری از جوانان این نسل، نقطة مقابل آرمانخواهی نسل ما بود. نسلی که در بحبوحة انقلاب حتی اگر هم میخواست نمیتوانست پوچگرا باشد و باری به هر جهت روزگار بگذراند. شرایط زمان، آرمانخواهی را جزئی از وجود ما کرده بود.
اما نسل امروز با این آرمانخواهی با تمسخر روبهرو میشود. حال و حوصلة آن را ندارد. که البته شرایط زمانه هم به او کمک میکند که از زیر بار تعمق و تحقیق در این شرایط شانه خالی کند.» (بخشی از گفتوگوی ابوالحسنداوودی کارگردان تقاطع با مجله فیلم)
1- تقصیر خودمان است. تا وقتی نشستهایم و فقط غر میزنیم که این چه تصویری است که از ما توی فیلمها و سریالها نشان میدهند و ما اینجوری نیستیم و آنجوری هستیم، اوضاع همین است که هست.
برای همین شاید اعتراض به فیلمی مثل«تقاطع» و کارگردانش ابوالحسن داوودی، کار درستی نباشد. او نگاه «بزرگسالانة» خودش به جوانها را به تصویر کشیده است و کسی نمیتواند به خاطر این قضیه به او اعتراض کند. بهترین کار این است که یک کارگردان جوان بیاید و در فیلمش به او جواب بدهد.
ولی تا زمانی که کارگردانهای جوان ما دارند فیلمفارسی میسازند یا فیلم روشنفکری و یا پشت درهای ورود به دنیای فیلمسازی گیر کردهاند، تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که داد بزنیم این تصویر «تقاطع»، همة واقعیت دربارة ما نیست. بگذارید قدم به قدم جلو برویم تا هم خودمان گیج نشویم و هم شما.
2-اگر فیلم را دیده باشید و یا مطلب بغلی را خوانده باشید، میدانید که بیشتر شخصیتهای جوان قصه مشکل دارند. یکی آدم بیمرامی است که دو نفر را کشته و حالا میخواهد جیم بزند، آن یکی با پسری ارتباط دارد و باردار میشود و... دو سه تا شخصیت نسبتا بیمشکل قصه هم یا میمیرند یا دیوانه میشوند! نه، اشتباه نکنید.
کسی مشکلی با یک شخصیت جوان بد ندارد. به هر حال در هر قصهای، تعدادی شخصیت وجود دارد که خوب یا بدشان ربطی به نمونههای بیرونی آنها ندارد. این تعمیم دادن بدی یا خوبی یک شخصیت فیلم به همة افراد آن گروه در جامعه، مشکل قدیمی در سینما و تلویزیون ماست که هر چند وقت یک بار گریبان یک فیلمی را میگیرد؛ یک بار پرستارها به «شوکران» گیر میدهند و یک بار وکیلها به «او یک فرشته بود».
بنابراین ما مشکلی با وجود یک شخصیت منفی جوان در یک قصه یا فیلم نداریم. مشکل از وقتی شروع میشود که خود سازندة فیلم بخواهد نگاهاش دربارة یک شخصیت و یا موضوع را تعمیم بدهد. آن وقت است که دیگر نمیتوان به بیننده گیر داد که چرا دارد از فیلم چنین برداشت کلیای میکند.
3- مشکل ما هم با «تقاطع» از این جا شروع میشود. این که فیلم میخواهد نگاهاش به شخصیتهای جوان قصهاش را به همة جوانها تعمیم دهد و بگوید بیشتر جوانهای ما، همین جوری هستند. چطوری؟ فیلم در جاهای مختلف قصه، میخواهد نشان بدهد که مشکلات شخصیتهایش تنها محدود به آنها نیست و انگار همة جامعه درگیر این مسائل هستند.
شادی (خاطره اسدی) به خاطر ارتباط با یک پسر، باردار شده است و در جای دیگر فیلم متوجه میشویم که دوست خواهر پدرام هم همین طوری باردار شده است. (نتیجه: بیشتر دخترهای جامعه از راه نامشروع و ناخواسته باردار شدهاند!) پدر شادی (بیژنامکانیان) چک برگشتی دارد و آدمی با وضعیت مشابه او هم به پدر پدرام بدهکار است و مشکل چک برگشتی دارد.
دوست پسر شادی، فوق لیسانس فیزیک است ولی در تعمیرگاه پسرخالهاش کار میکند. امیر فارغالتحصیل فلان رشته از دانشگاه آزاد است، ولی میگوید پشگل هم بارش نمیکنند (نتیجه: بیشتر تحصیلکردههای این مملکت، بیکارند و بدبخت هستند!) شادی با پدرش مشکل دارد و یک سیلی از او میخورد، امیر با مادرش(فاطمه معتمد آریا) مشکل دارد و یک سیلی از او میخورد و پدرام با پدرش مشکل دارد و هر ثانیه از او فحش میخورد.
تنها، جوانهای مثبت فیلم با خانوادهشان مشکلی ندارند که همانطور که گفتیم فرجامی جز مرگ و دیوانگی ندارند! (نتیجه: بیشتر جوانها با پدر و مادرشان مشکل اساسی و ریشهای دارند.) این فهرست تعمیم دادن مسائل و مشکلات را همینجور میتوان ادامه داد تا شکی باقی نگذارد که فیلمساز با این قصه و شخصیتها، رسما موضعش را نسبت به جامعة امروز و به خصوص جوانها اعلام کرده است. « تقاطع»، بیانیة ابوالحسن داوودی است دربارة وضعیت جوانهای «سطحی» امروز.
4 شادی: «نمیدونی تحملش چقدر سخته...با اون گیرای سه پیچ بابا»
بهنام: «باید کلیدشو پیدا کنی...همهشون فکر میکنن عقل کلان...اما هر کدومشون بالاخره یه قلقی دارن.»
شادی: «بابای من از اون قفلاییه که هیچ کلیدی بهاش نمیخوره.»
بهنام: «احتمالا از اونایی که یه وقتی میخواستن جهان را تغییر بِدن، حالا که زورشون نرسیده تلافیاش را سر زن و بچههاشون در میآرن. دلشون به چه چیزایی خوش بوده.»
شادی: «خوش به حال ما که دلمون به هیچ چی خوش نیست.»
این هم یکی از دیالوگهای اساسی فیلم است که موضع فیلمساز را نسبت به نسل جوان اعلام کرده است. حالا خودتان میدانید و این تصویری که «تقاطع» از ما و شما ساخته است. جوانهایی که به هر چیزی نوک میزنند و زندگی پوچی دارند و دلشان به هیچ چیزی خوش نیست و فقط روزگار میگذرانند و هر روز بیشتر در منجلاب فرو میروند.
تنها راه رستگاریشان هم مرگ است. بله، کمی تا قسمتی این حرفها درست است. ولی این تنها گوشهای از پازلی است که تصویر جوانهای امروز ما را میسازد. ولی تقاطع میخواهد بگوید همة پازل همین است و غیر از این نیست.
ولی خب شاید هم چارهای نبوده. آخر، نسل ما پیچیدهتر از آن است که یک نسل قدیمی بتواند به این سادگیها از آن سردربیاورد، پس اصلا بیخیال!