همشهری آنلاین - یکتا فراهانی: زوال عقل یکی از بزرگترین چالشها در سطح جهانی است که ما با آن روبهرو هستیم؛ به طوری که نزدیک به ۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به زوال عقل هستند. برای مقابله با چالش بین المللی زوال عقل، انجمن آلزایمر سعی دارد در زمینه تحقیقات علمی و بهروز و همچنین تجربیات جدید اطلاعرسانی کند.
چرا روز جهانی آلزایمر مهم است؟
درک زوال عقل، نحوه تأثیر آن بر افراد، علائم هشداردهنده و نحوه حمایت از افرادی که به آن مبتلا هستند برای رفاه بسیاری از افراد حیاتی است. این موضوع بر اهمیت درک همه جنبههای بیماری تاکید میکند. بنابراین وجود یک روز جهانی به نام این بیماری باعث میشود افراد بیشتر از حساسیت موضوع آگاه باشند و اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست آورند. البته بیماری آلزایمر میتواند برای بسیاری از افراد موضوعی حساس باشد؛ چه آنها که خودشان آن را تجربه میکنند یا از نزدیکان خود حمایت میکنند. به این ترتیب، بسیار مهم است که بااحتیاط به موضوع بپردازیم و از افرادی که ممکن است تحت تأثیر آلزایمر قرار بگیرند بیشتر پشتیبانی کنیم. چون حمایت یکی از جنبههای مهم در مشکلات زوال عقل است و دسترسی به کمکهای فیزیکی، روانی و مالی مناسب میتواند عامل موثری در بهبود شرایط بیمار و اطرافیان او باشد.
ضرورت توجه به تغییرات رفتاری
نرجس صاحب زاده، روانپزشک در مورد بیماری آلزایمر میگوید: شناخت شامل حوزههای مختلفی از جمله حافظه، زبان، موقعیتسنجی، قضاوت، توانایی برقراری روابط بین فردی و کنشهاست. از بین اختلالات روانپزشکی، اختلالات عصبی شناختی به بهترین شکل نشان میدهند که چطور ضایعات زیستی میتواند منجر به علایم رفتاری شود. مرزهای بین انواع دمانس و پیرشدن طبیعی گاهی ممکن است مبهم باشد، به همین دلیل ارزیابی دقیق شناختی -رفتاری برای افتراق این موارد مهم است. بنابراین هرگونه تغییر رفتار بعد از چهل سالگی باید مورد ارزیابی کامل قرار بگیرد.
به گفته این روانپزشک، اختلالات عصبی شناختی به دو نوع اصلی تقسیم میشوند: اختلال عصبی شناختی عمده (یا دمانس یا زوال ذهن) و اختلال عصبی شناختی خفیف. تفاوت اصلی این دو گروه در اختلال عملکرد روزانه فرد مبتلاست. در بین زیرگروههای اختلال عصبی شناختی عمده، آلزایمر شایعترین آنهاست که اغلب در افراد بالای ۶۵ سال دیده میشود.
نقش مهم وراثت در بروز آلزایمز
این روانپزشک با اشاره به نقش وراثت در بروز بیماری آلزایمر توضیح میدهد: عوامل ژنتیکی سهم بسزایی در بروز بیماری آلزایمر دارند؛ به طوری که محققان عقیده دارند تا ۴۰ درصد از بیماران مبتلا به آلزایمر، سابقه خانوادگی دمانس نوع آلزایمر را دارند. همچنین میزان همگامی در دو قلوهای تک تخمکی حاکی از تأثیر ژنتیک بر بروز آلزایمر است و با افزایش سن، شیوع آلزایمر نیز افزایش مییابد.
عوامل روانی اجتماعی
صاحبزاده میگوید: عوامل روانی اجتماعی هم بر بروز اختلالات شناختی مؤثر است؛ به طوری که هرچقدر میزان هوش و تحصیلات فرد قبل از ابتلا به بیماری بیشتر و تحت استرسورهای کمتری بوده باشد؛ احتمال بروز علایم یا پیشرفت بیماری به سمت علایم شدیدتر کاهش مییابد.
تفاوت انواع دمانس با اختلالات عصبی شناختی
به گفته این روانشناس، به طور کلی تفاوت انواع دمانس با اختلالات عصبی شناختی خفیف در توانایی انجام عملکرد روزانه است. در بیماران مبتلا به اختلال عصبی شناختی خفیف، با وجود افت حافظه و بعضی جنبههای عملکرد شناختی، فرد میتواند فعالیت روزانه خود را بدون کمک انجام دهد. در واقع آنچه در این اختلال اهمیت زیادی دارد، تشخیص و درمان عوامل برگشتپذیر است. ۱۰ تا ۱۵ درصد مبتلایان به اختلال شناختی، بیماری برگشتپذیر دارند؛ البته به شرطی که ما بتوانیم قبل از وقوع آسیب برگشتناپذیر، درمان را شروع کنیم.
عوامل مهم در کاهش علایم شناختی
دکتر صاحبزاده میگوید در حال حاضر هیچ گونه درمان قطعی برای اختلال عصبی شناختی خفیف وجود ندارد. اما برنامههای آموزش شناختی میتواند تاحدودی مؤثر واقع شوند. به گفته وی، کمبود تیروئید (هیپوتیروئیدی)، کمبود ویتامین B۱۲ و افسردگی میتواند علایم اختلال شناختی ایجاد کند که درمان این عوامل زمینهای میتواند منجر به کاهش علایم شناختی فرد شود. کنترل عوامل خطرساز عروقی از جمله پرفشاری خون، افزایش کلسترول و دیابت شیرین نیز بیشترین تأثیر ثابت شده را در درمان موارد خفیف اختلال شناختی و کاهش پیشرفت به سمت دمانس را دارند. همچنین ورزش منظم روزانه حتی در مواردی کمتر از آنچه توصیه پزشکان برای بهبود بیماریهای قلبی - عروقی است (۲۰ دقیقه در روز، پنج روز در هفته) میتواند منجر به بهبود شناختی شود.
ناگفته نماند که در مواردی که فرد مبتلا به اختلال عصبی شناختی عمده و آلزایمر شده است، علاوه براین موارد باید تحت درمان پزشک دارو مصرف کند.
فرسایش توان جسمی و عاطفی خانواده و اطرافیان بیمار
به گفته این روانپزشک، مورد مهم دیگری که در بیماران مبتلا به اختلالشناختی بسیار قابل توجه است، بار روانی تحمیل شده به خانواده و مراقبان این بیماران است؛ یعنی از طرفی اضمحلال قوای شناختی فرد مبتلا منجر به بروز علایم عاطفی در مراقب میشود و از طرف دیگر با افت عملکرد فرد مبتلا، بر سختی مراقبت از او افزوده میشود که منجر به فرسایش توان جسمی و عاطفی مراقبان خواهد شد. روند فرسایشی که مراقبان متحمل میشوند از مواردی است که سیستم خدمات سلامت باید توجه بیشتری به آن مبذول دارد و توجه بیشتری بر مجموعه این شرایط داشته باشند و در صورت امکان خدمات بیشتری از جمله توجه به بیمه این گونه بیماران داشته باشند.