همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: در سال ۱۲۸۸ اولین کارخانه آبجوسازی در کشور در این محدوده راهاندازی شد. این کارخانه درست کنار باغ شازده قرار داشت. چون این محله خارج از تهران بود و زمین قیمت ناچیزی داشت، این کارخانه اینجا ساخته شد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
کارگران این کارخانه در خانههای کاهگلی اطراف باغ شازده که برای سکونت کارگرهای شهرستانی ساخته شده بود، زندگی میکردند. آن زمان این خانهها به «خانه کارگری» معروف بود. سال ۵۷ همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی مردم کارخانه آبجوسازی را تخریب و شیشههای مشروب را داخل رودخانه خالی کردند. بعد از این اتفاق کارخانه برای همیشه تعطیل شد.
زمین این کارخانه در اختیار یکی از سازمانهای نظامی است و بخش دیگر باغ شازده قجری هم که وسعت بسیاری داشت، اکنون به بوستان باصفایی تبدیل و به نام بوستان مجیدیه نامگذاری شد. هر چند هنوز هم این باغ در میان اهالی محل به باغ شازده مشهور است. همچنین ورزشگاه بزرگ اسماعیلی هم توسط شهرداری در این بوستان بنا شد که یکی از پاتوقهای ورزشی اهالی این محدوده به شمار میرود.
مرحوم استاد عبدالله انوار در باره پیشینه محله مجیدیه اینطور نقل کرده است: «محله مجیدیه در شمال شرقی شهر تهران امروزی از نواحی مهم جغرافیای شمیران است که به عینالدوله، صدراعظم دوره مظفرالدین شاه و از مخالفان سرسخت مشروطه تعلق داشت و چون نام اول او شاهزاده عبدالمجید میرزا بود، محله مجیدیه نیز به اسم او معروف شد. او در آن حدود مالک چندین ده از جمله مبارکآباد، شمسآباد، کاظمآباد، مخلصآباد بود که هم اکنون همه این دهها در کام تهران فرو رفته و شکل روستایی خود را از دست داده است.
مخلصآباد در مقایسه با این دهها خرابهای بیش نبود. کاظم آباد هم بعدها ملک پسر میرزا آقا خان نوری یعنی نظام الملک شد که وجه تسمیه کاظم آباد هم از این فرزند میرزا آقا خان است که نام اصلیاش میرزا کاظم نظام الملک بود، محله نظامیه تهران در نزدیکی میدان بهارستان نیز به نام این نظام الملک بود، آبی هم به نظامیه و ضلع جنوبی بهارستان به نام آب صدر آباد میآمد که چون صدراعظم این باغ را ایجاد کرد به اسم او معروف شد و از آنجا به سمت خیابان ناصر خسرو و منزل صدراعظم میرسید که بعدها خانواده امام جمعه تهران این منزل را از ورثه صدراعظم خریدند، سرچشمه این آب در اصل در نظام آباد بود که همان کاظم آباد فعلی است و نباید آن را با محله نظام آباد امروز که نزدیک عشرتآباد بود اشتباه گرفت.
در واقع نظامآباد که آب صدرآباد از آنجا سرچشمه میگرفت همین کاظم آبادی است که در ابتدا عین الدوله مالک آن بود. اما عین الدوله در مبارکآباد خانهای داشت که هنوز هم آثاری از آن وجود دارد، این مبارک آباد نیز امروز از حالت ده خارج شده و بیشتر آپارتمان و خانههای قفس مانند است! وجه تسمیه این ده که از تأسیسات عین الدوله بود، بیان شگون و مبارکی این روستا (مبارکآباد) بود.
باری عین الدوله این زمینها را خرید و بعدها بخشی از آنها از دستش رفت و به خانواده هروی رسید که پدرشان در اصل از پیشکاران عینالدوله بود که ثروت هنگفتی داشت و دارای املاک زیادی در خیابان شاه آباد بود. نام محله هروی از این خاندان است. حسین آباد هم امروز از حالت ده در آمده است. اما مخلص آباد و شمس آباد از دهاتی بودند که پیش از عین الدوله هم وجود داشتند و از روستاهایی بودند که او بعدها آنجا را خرید و وجه تسمیه آنها چندان مشخص نیست. در میان این دهها تنها مجیدیه بود که نشان از نام عین الدوله یعنی «عبدالمجید میرزا» داشت.
همچنین در مجیدیه باغی بود که به وسیله عینالدوله ساخته شد. پس از او، مسعود میرزا ظلالسلطان، پسر ناصرالدین شاه قاجار که مدتها حاکم اصفهان بود، باغ بزرگ مجیدیه را خرید و ساختمانی در آن باغ احداث کرد که به شیوه کاخهای صفوی در اصفهان ساخته شده بود، که ظاهراً به دلیل سال ها حکومتش در اصفهان به این سبک ساختمانها خو گرفته و عمارت مجیدیه را نیز به تقلید از کاخهای صفویه در اصفهان ساخت. به دستور او تمام دیوارهای این عمارت مانند قصرهای صفویه اصفهان، با نقش و نگارها و گچبریهای زیبا مزین شد. بویژه نقاشیهایش که تقلیدی از کاخ چهلستون اصفهان بود.
عمارت این باغ در زمان خودش یک ساختمان بسیار خوبی بود که به لحاظ تاریخی پس از کاخ مسعودیه تهران ساخته شد. باغ مجیدیه نیز یک باغ بزرگ چهارضلعی بود با سبک باغسازی ایرانی که انواع میوهها از جمله انجیر، هلو، زرد آلو و... را دارا بود و اصلاً باغ پرمیوهای بود، وسط آن باغ استخری وجود داشت که در آن سویش عمارت و در جنوب باغ نیز درختان میوه بود، جلو آن نیز جنگل کوچک انبوهی وجود داشت. این باغ قنات پرآبی هم داشت که درختان این نواحی را مشروب میکرد. در زمان جنگ جهانی دوم که روسها به ایران آمدند، برای چند مدتی در تهران منزل و در این شهر پادگان هم داشتند، پس از ظل السلطان و در هنگام جنگ دوم، روسها ستادشان را در باغ مجیدیه قرار داده بودند و چون بنا را بر این گذاشتند که مدتی کمی در این باغ حضور داشته باشند، به آنها اجازه اقامت داده شد.
آنها نیز از تیرکهای چوبی این باغ بهعنوان تیرک سیمهای تلفنشان استفاده میکردند، پس از یک یا دو ماه نیز از این باغ رفتند و پایگاهشان را در قزوین قرار دادند. پس از مدتی که روسها از تهران رفتند، باغ مجیدیه به پسر ظلالسلطان یعنی یمین السلطنه رسید و چون زمینهای باغ قیمتی بود و عوارض سطح شهر هم به روی این زمینها وضع کرده بودند، گرچه در آن زمان بسیار با او صحبت شد که از فروش این زمینها صرفنظر کند اما او این زمینها، آن باغ و ساختمان زیبایش را به سال ۱۳۳۸ یا ۱۳۳۹ یا اوایل دهه چهل بتدریج تخریب کرد، درختهای کهنسالش را بریدند و زمینهای باغ را به صورت متراژهای دویست، سیصد یا چهارصد متری فروخت.
ناگفته نماند که در پایین آن باغ، یک آبجوسازی بزرگ به اسم آبجوسازی مجیدیه بود که همزمان با انقلاب اسلامی تخریب شد. در واقع یک خیابان از کنار آبجوسازی میگذشت که اگر آن خیابان را کمی بالا میرفتیم به عمارت ظلالسلطان میرسیدیم، این خیابان دیوار غربی آبجوسازی بود. یک آبجوسازی دیگر، معروف به آبجوسازی شمس در جنوب تهران بود که نباید با آبجوسازی مجیدیه اشتباه گرفت. نکته جالب توجه اینکه از سه راه ضرابخانه در جاده قدیم شمیران، به دلیل رفت و آمد بسیار، یک راهی پدید آمده بود که یکراست به سمت آبجوسازی مجیدیه میرفت، راهی شبیه یک راه مالرو بود که با ماشین و جیپ هم به آنجا میرفتند و پس از گذر از باروتخانه زمان ناصرالدین شاه که امروز در نزدیکی بزرگراه همت است، به مجیدیه میرسیدیم. یک مسیر دیگر که به مجیدیه راه داشت از حوالی دروازه شمیران بود که بالا آمده و به مجیدیه میرسید و الآن هم کمابیش مسیر این راه به صورت خیابان وجود دارد. در آن زمان هم این کارخانه و هم باغ مجیدیه خارج از تهران بود که ما آن را جزو جغرافیای شمیران به حساب میآوریم. اما الان شمیران و تهران یکی شده و در نتیجه مجیدیه نیز داخل تهران آمده است.
گرچه در قدیم میان شمیران و تهران مرزی بود که امروز این مرز برداشته شده است. اما شکلگیری مجیدیه به صورت یک محله مسکونی از سال های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ آغاز شد و بخشی از آن نیز به گونه منطقه ارمنینشین در آمد. پیش از آن خبری از مجیدیه شمالی و جنوبی چنانکه امروز هست نبود و جز باغ مجیدیه و کارخانه آبجوسازی چیزی نداشت و اگر هم خانهای وجود داشت مربوط به کارکنان کارخانه بود. چنانکه از باغ و کارخانه مجیدیه تا زمینهای حشمتیه و تپههای قصر؛ بیابان بود. فقط در مجیدیه و حوالی خیابان رسالت امروز یک کافه رستوران دور و خلوتی وجود داشت که اطرافش همه بیابان بود و غالباً با دوستان به آنجا رفته و غذایی میخوردیم.
من هم یکبار با جلال آل احمد که بتازگی ماشینی خریده بود به آن کافه معمولی رفتیم و غذایی خوردیم. در سه راه ضرابخانه در بالای مجیدیه نیز یک قهوهخانه بود که امروز دیگر وجود ندارد. همچنین نباید این کافه رستوران مجیدیه را با کافه رستوران معروف باستانی که روبه روی زندان قصر و در پایین زمین و بیابان مجیدیه بود اشتباه بگیریم. باری، باغ مجیدیه باغ بسیار خوبی بود که ما گاهی با دادن پول اندکی به باغبان آنجا، میوههای تازه آن باغ بویژه انجیر نصیبمان میشد. متأسفانه از آن باغ و عمارت حتی یک عکس هم وجود ندارد که نمایانگر شکوه گذشتهاش باشد. افسوس که یمینالسلطنه آن باغ و آن عمارت خوب را خراب کرد و افسوس که همه درختهایش را بریدند امروز همه آن باغ خانه است...! به طرزی که دیگر این مجیدیه با روزگار گذشتهاش قابل مقایسه نیست و به کل تغییر کرده است.»