همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: بعد از مدتی بهخاطر درگیریای که به راه انداخته بود، تبعید شد و در بازگشت سعی کرد از هر دردسری دور باشد. سپس به کربلا رفت و بعد از آن گفت: «با اربابم دوستی کردم.» نماز و روزهاش سر وقت شد و در سفرش به کربلا واردات موز را هم به کارش اضافه کرد. در فکر خدمت به خلق بود که بار دیگر دردسر به سراغش آمد...در سال ۱۳۴۰ نزدیک به ۲۰ هزار نفر را ظرف چند ساعت در اعتراض به اقدامات شهرداری سازماندهی کرد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
تا اینکه سال ۱۳۴۲ فرا رسید و رژیم پهلوی به اقدامات سیاهی پرداخت. شهید مهدی عراقی میگوید: «قصد داشتیم جمعیتی را حرکت دهیم، اما از مسیر ما دسته طیب و حسین رمضانیخی عبور میکرد. گفتیم شاید رژیم از آنها برای به هم ریختن دسته ما استفاده کند، موضوع را با امام (ره) در میان گذاشتیم، ایشان گفتند: اینها نوکر امام حسین(ع) هستند. خاطر جمع باشید.»
طیب که صحبتهای امام (ره) را شنید، گفت: «عید هم ساواک از ما میخواست در جریان فیضیه استفاده کند، جواب رد به آنها دادیم...» بعد به پسرش گفت: «میروی عکس حاج آقا (امام خمینی (ره)) را میخری و میبری تو تکیه به علامتها میزنی»
بعدها وقتی معاون اسدالله علم عکسهای امام (ره) را جلوی علامتهای دسته طیب دیده بود، به او گفته بود عکسها را بردار، اما طیب مقاومت کرده بود. این اتفاقات تا ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ که با عاشورا حسینی مصادف شده بود ادامه داشت و امام خمینی در این روز در مدرسه فیضیه قم درباره ستم رژیم پهلوی سخنرانی کرد. ۱۵ خرداد مأموران خانه امام (ره) را محاصره و ایشان را دستگیر کردند.
خبر دستگیری امام (ره) به سرعت در قم و بعد تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها پیچید. وقتی مردم به خیابانها ریختند و نظامیان آنها را سرکوب میکردند، جمعیت زیادی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر به سرکردگی طیب حاجرضایی و حاج محمد اسماعیل رضایی تجمع کردند و به طرف کاخ شاه به راه افتادند. در نهایت ۱۶ خرداد طیب را به همراه حدود ۴۰۰ نفر دیگر دستگیر کردند و عاقبت، طیب به همراه رفیق قدیمیاش حاج اسماعیل رضایی به جرم «فعالیت مجرمانه و خیانتکارانه بهمنظور برهم زدن نظم و امنیت عمومی» به تیرباران محکوم شدند.
طیب که مدتی قبل متحول شده بود، گفته بود: «من زندگیام و پولی را که بهدست میآورم دو قسمت میکنم؛ یک قسمت آن را خرج خودم میکنم و قسمت دیگر را خرج امام حسین(ع). حالا یا برای او عزاداری میکنم یا در راه او خرج میدهم.» او میگفت: «ما در قانون مشتیگری، با بچههای حضرت زهرا(س) درنمیافتیم. من این سید را نمیشناسم، با او در نمیافتم.»