همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: در جهان امروز هر شهروند میتواند یک رسانه باشد. بنا به گفتههای اکرمیفر، هر انسان میتواند مظلومیت مردم فلسطین را فریاد برند. این شاعر و پژوهشگر ادبیات دینی میگوید: «برای بازخورد تأثیر آثار سروده و منتشر شده درباره غزه باید تأثیرسنجی کرد.»
گفتوگوی ما را با او بخوانید:
موضوع غزه از نگاه شاعرانه شما چقدر غمبار است و چه حس شاعرانهای را در شما بیدار میکند؟ موضوع غزه برای شما به عنوان شاعر آیینی ایرانی چقدر مهم است؟
«تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی». جایی که شاعر میگوید: «چنان قحطسالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق// بخوشید سرچشمههای قدیم/ نماند آب، جز آب چشم یتیم» و تا جایی که میگوید: «تو را هست، بط را ز تو طوفان چه باک...»
آدمها باید در شادیهای هم شاد و در اندوه یکدیگر اندوهگین باشند. این مهم یک نگاه عام و بشری است اما زمانی هست که علاوه بر نگاه عام و بشری که بعد انسانی موضوع را در خود نهفته دارد ما در نگاه امتی و ملتی هم وارد میشویم. یعنی میگوییم مردم ایران و ملاک ما برای غم و غصه خوردن ملاک جغرافیایی است. میگوییم ملت ایران باید شاد و سیر باشند و در ناراحتی آنها ما هم ناراحتیم. در کنار اینها ما امت را داریم. یعنی کسانی که با هم همکیش و هم عقیدهاند. شاید هم سرزمین و هم پرچم نباشند و یک سرود ملی نداشته باشند اما به یک چیز باور دارند. از این جهت باز هم آن درجه همراهی و همدردی پررنگتر میشود. در حوزه فلسطین باید گفت که درست است که آنها ایرانی نیستند، درست است که با ما در مرز و جغرافیا مشترک نیستند اما با ما در عقیده مشترکاند و ما با آنها یک «ما» عقیدگی تشکیل دادهایم. میدانید که مبنای تشکیل یک گروه واژه «ما»ست. میگوییم ما مردم ایران، ما مردم مسلمان و ما مردم جهان. اگر گفتیم ما مردم جهان میشود بعد انسانی و اگر گفتیم ما مردم ایران میشود ما ملی اما وقتی گفتیم که ما مردم مسلمان یعنی مایی که هم کیش و هم عقیدهایم. از این حیث به نظرم موضوع غزه اولویت دارد و لازم است که شاعران به آن موضوع بپردازند.
چرا ملت فلسطین برای هیأت حاکمیه ما و بخشی از مردم این قدر اهمیت دارد؟
یمن هم مهم بوده، کوزوز هم اهمیت داشته. هر جا که مظلوم مورد تعدی قرار میگیرد مهم است. در یمن هم ایران هم از لحاظ سیاسی و فرهنگی کم دفاع نکرده است. در شاخ افریقا هم اگر اتفاقی افتاده ما از آن دفاع کردهایم. میان کرواتها و کسانی که برای بوسنی و هرزگوین مشکل ایجاد کردند ما هم جهتگیری کردیم. اما در حوزه فلسطین از نگاه دیگری باید به موضوع پرداخت.
چرا؟
چون هم در خاورمیانه هستند و به نوعی دشمن مشترک داریم که میگویند دشمن دوست ما دشمن ما هم هست. بحث دوست مشترک که فلسطین است یک بحث است و موضوع دشمن مشترک هم اهمیت دارد.
سران جهان برادران شیطاناند؛ طوفان ترانههای مدیترانه را میبلعد
شاخصترین شعرهایی که شما برای فلسطین سرودهاید، مربوط به کدام دوره زمانی است؟
شعرهای متعددی دارم اما دو شعر را همین اواخر گفتهام. یکیاش شعری است که مخاطبش سران جهاناند. این شعر چنین آغاز میشد: «سکسکه سیاست سرگیجه سربازان را بیشتر میکند» در محتوای این شعر اشاره شد که مشکل غزه، مشکل سیاست جهانی است و سران جهان برادران شیطاناند. بحث سر این موضوع است که سیاست حمله اسرائیل به فلسطین یا با حمایت سیاستمداران بزرگ جهانی است یا سکوت سیاستمداران دنیا باعث این اتفاق شد. شعر دیگری هم داشتم با این محتوا: «هر کسی جوخا و چاروق داشت اهل ایل نیست/ هر که قرمز بود خونش، با شما فامیل نیست// آنچه ما را میکُشد عشق است و عزراییل نیست...» تا جایی که بچهای از مدیر مدرسهاش سوال میکند که «حملههای موشکی این جمعه هم تعطیل نیست؟» و نهایتاً به اینجا میرسیم که معلم چنین پاسخش را میگوید که «در جهان دیوانهای مانند اسرائیل نیست». میخواهم بگویم که من در هر مقطع زمانی که این اتفاقات رخ داده، سعی کردهام بیتفاوت نباشد. حال شاید شعر چندان درخشانی نسرودهام اما میخواستم واکنش داشته باشم و از کنار فلسطین و فجایع غزه بیتفاوت عبور نکنم. به گمانم به هر حال ادبیات میتواند حداقل روشنگری کند یا دستکم اگر روشنگری نمیکند، آنچه در حافظه مردم است، پیش چشم مردم قرار دهد. مردم همه میدانند که اسرائیل و امریکا دشمناند و ناتو. مردم میدانند که به قول شعری طوفان ترانههای مدیترانه را میبلعد و اتفاقاتی که در سراسر جهان میافتد، اتفاقات خاصی است اما چون دچار زندگی روزمره هستند، شاعر میتوان شرایط جهانی را، ظلمهایی که در تاریخ رخ میدهد، یا بیتفاوتیهای جهانی را نسبت به حقوق مردم مظلوم به یاد مردم بیارد. شاید در شرایط کنونی که همه مردم با توجه به پدیده «شهروند رسانه» از همه چیز کم و زیاد خبردار میشوند، شاعر وظیفهاش یادآوری و تکرار حقایق باشد و جایی واقعنمایی کند.
انعکاس جهانی دفاع از مظلومیت
این گونه شعر گفتن چه تأثیر و انعکاسی در جهان دارد؟
برد شعرهایی که سروده میشود، بستگی به نوع رسانهای دارد که از آن استفاده میشود. وقتی گاهی وقتها شعر مینویسم، در دفترم ثبت میکنم. اجازه دهید بحث را از جایی دیگر ادامه دهم. در گذشته که کتاب رسانه غالب بود و شعرها در کتاب چاپ میشد، بین زمان اتفاق افتاده تا چاپ شعر یا زمان توزیع و پخش شعر مدتی طولانی وجود داشت. آن زمان به طور مثال در بوسنی اتفاقی میافتاد و من شعری میگفتم و دو سال دیگر در کتابم چاپ میشد و عملاً آن کارکرد خودش را تقریباً از دست میداد. یا اگر شعر را در روزنامه چاپ میکردند، روزنامه برد جغرافیایی محدودی داشت اما امروز با توجه به پدیده «شهروند رسانه» و با توجه به اینکه هر شهروندی خودش یک رسانه است و شهروند جهان امروز میتواند مهندسی پیام به معنا تعیین، تولید و دروازهبانی آن را انجام دهد و خبرش را توزیع کند و بازخورد پیامش را ببیند. امروز جهان به سوی دیگری رفته. ما امروز از پدیده «شهروند خبرنگار» گذشتهایم و به پدیده «شهروند رسانه» رسیدهایم. برد رسانههای برخط در چارچوب زمان و جغرافیا نمیگنجند. وقتی شعری پخش شد هر جا و هر زمان که جستوجو کنید یافت میشود. یک نفر در آن سوی افریقا یا اقیانوسیه هم با کلید واژهها و هشتگها میتواند شعر شما را بخواند. پس برد شعر جهانی است و پدیده شهروند رسانه هم به ما این اجازه را داده است که نسبت به پدیدهها و حوادثی که در اطراف ما رخ میدهد، آنی و فوری واکنش نشان دهیم و این واکنش جهانی شود. اما ایرادی هم میتواند وجود داشته باشد و آن اینکه عکس العمل ما خیلی قوی نباشد. شعری که امروز سروده شده و فردا یا امشب آن را توزیع میکنیم، شاید درخشان نباشد اما شعری است که به رخداد نزدیکتر است و میتواند تأثیرگذار باشد. اینکه چقدر اثر دارد باید آن را بررسی کرد.
شعر غزه، نیاز مردم فلسطین را تأمین میکند؟
پرسش بعدی من همین بود که تأثیر این شعرها بر متن زندگی مردم غزه چگونه است و چیزی را برای آنها تغییر خواهد داد؟
ما نمیتوانیم تأثیر آن را آنی و فورا بررسی کنیم.
چرا؟
چون این کار نیاز به یک اثرسنجی دارد. اینکه بگوییم ۱۰ درصد یا ۵ درصد اثر داشته و شاید مردم فلسطین اصلاً شعرهای ما را نخوانند. آنها در شرایطی قرار داند که فرصت خواندن شعرهای ما را ندارند. اما به هر حال بیاثر هم نیست. حداقل میتواند بین خودیها و کسانی که شعر را میخوانند، همنوایی و همراهی ایجاد کند. در عین حال اگر میخواهیم برد جهانی داشته باشیم، باید زبان و رسانه جهانی در اختیار ما باشد. رسانههای برخط میتوانند جهانی باشد اما ما از زبان جهانی کمتر استفاده میکنیم. ما به شعر فارسی میسراییم، توزیع میکنیم و شعرمان هم در جهان ارسال میشود. طبعاً کسانی زبان فارسی میدانند و میتوانند شعر ما را بخوانند، محدودند. در نتیجه آن برد لازم را نداد. اما در عین حال برخی از این شعرها که قابل ترجمهاند و به زبانهای دیگری عرضه شوند بهتر دیده میشوند. این شعرها اثرات آنی و آتی خواهند داشت. میتوانند به همراهی و همسویی و همدلی مردم کمک کنند و دستکم پشتیبانی اقتصادی را رقم بزند و همچنین پشتیبان عاطفی باشد و در طول تاریخ بماند. هم مظلومیت آنها را میتوان ماندگار کرد و هم روایتگر ظلم اسرائیل بود.
صدای امریکا و منوتو چگونه از مردم استفاده ابزاری میکنند؟
پدیده شهروند رسانه را در جنگ غزه قدری برایمان تبیین میکنید؟
حوداث پیرامون شما حوادثی آنیاند و خبرنگاران واکنشهای فوری در ارسال آن دارند. ما هم در اشعارمان بیش و کم همین واکنش فوری را داریم. سلسله مواردی است که جزو مسالههای روز جامعه ماست مانند پدیده شهروند رسانه. در آینده ما دیگر چیزی تحت عنوان شهروند خبرنگار نداریم. امروز با توجه به اینکه شهروندان ما به رسانههای برخط و فضای مجازی دسترسی دارند و با گوشیهای هوشمندشان متوانند کار یک رسانه را انجام دهند. به عبارت دیگر این گوشیهای هوشمند به عنوان یک رسانه در زندگیشان نقش دارد. کار رسانهای مانند صدا و سیما تعیین محتواست. فرضاً میگویند درباره ابوعلی سینا سریال بسازید. در مرحله دیگر پس از تعیین محتوا دروازهبانی میکنند و سپس امر توزیع انجام میشود. خبرنگاران هم امروز کارشان همین است. با توجه به گوشیای که دارند میگویند امروز میخواهم درباره فلسطین تولید محتوا کنم. جستوجو میکند و یک کار چندرسانهای تولید میشود و پس از دروازهبانی خبر و گزارش، ارسال و منتشر میشود. پس خود شما هم رسانهای به موازات صدا و سیما هستید. کار صدا و سیما این است که با شمای شهروند هم تعامل داشته باشد. به زبان رساتر یعنی نه میتواند شما را مدیریت کند و نه کنترل. بسیاری از رسانههای جهان هم درست یا غلط از این پدیده استفاده میکنند و با آن دست به تولید محتوا میزنند. رسانهای مانند صدای امریکا، من و تو و جاهای دیگر که در ایران خبرنگار ندارند چگونه به تولید خبر میپردازند؟ آنها از پدیده شهروند خبرنگار بهره میبرند. از مردم کمک میگیرند که درباره فلان موضوع فیلم بگیرند و برای آنها ارسال کنند. آنها توزیع میکنند و البته آنها از مردم به عنوان شهروند خبرنگار استفاده میکنند. چون توزیع و دروازهبانی خبر بر عهده خودشان است. اما وقتی شما خودتان میتوانید توزیع کنید و دروازهبانی خبر هم با شما باشد، شهروند رسانه به شمار میروید.
برخی مدیران در دو دهه قبل به سر میبرند | زمان جنگ فقیر بودیم اما امیدوار ...
محمود دولتآبادی: پل ابریشمین بین من و شما وجود دارد | انتقاد دولتآبادی از کتاب های دیجیتال
«شهروند خبرنگار» یا «شهروند رسانه»؛ آینده جهان متعلق به کدام است؟
وقتی «شهروند خبرنگار» مدیریت و کنترل ندارد یعنی قادر به توزیع و دروازهبانی خبر در حوزه جنگ غزه یا هر موضوع دیگری نیست، چه آسیبهایی را به متن جامعه وارد میکند؟
طبعاً آسیبهای فروانی را رقم میزند. اکثریت قریب به اتفاق مردم، اپراتورهای خوبی هستند و سواد رسانهای لازم را ندارند. کسی سواد رسانهای دارد که قدرت چالش با رسانه و دادههای رسانه را داشته باشند، بدین معنا که هر رسانهای را برای دریافت و انتقال دادهها انتخاب نکند. اول رسانهها را رصد کند و پس از اینکه داده را به دست میآورد، در دستیابی به دادهها، ارزیابی و بازیابی دادهها و دروازهبانی دادهها توانایی خودبیانگری داشته باشد. یعنی بتواند با رسانه و دادههایش وارد چالش شود و آنها را تجزیه تحلیل کند. خبر را از شبه خبر و خبر را از شایعه تشخیص دهد و متناسب با دادههایش خودبیانگری و ارسال کند. پس «شهروند رسانه» در جهان امروز مقابل «شهروند خبرنگار» مطرح میشود که اغلب رسانههای خارجی در جهت نیل به اهداف و مقاصد خود از دومی بهره بردهاند و میبرند.» متأسفانه بخش عمدهای از آحاد مردم قدرت بالایی در دریافت و ارسال دارند و در این بین گیرنده و فرستندههای خوبی هستند. یعنی در دستیابی و خودبیانگری ماهرند اما در ارزیابی و دورازهبانی خبرشان مشکل دارند. به همین دلیل ساده، به طور مثال شبکههای فارسی زبان خارجی از این موضوع بهره میبرند و اینجاست که ما خبر و شبه خبر و خبر سوخته را با هم میشنویم و تشخیصش برایمان دشوار میشود. دلیل اصلی این موضوع هم نداشتن سواد رسانه است. «موضوع شهروند رسانه» امروز به جای «شهروند خبرنگار» مطرح است. خواه و ناخواه به سمت و سویی میرویم که خوشبختانه عرصه به شبکههایی که از انسانها برای مقاصد سیاسی خود بهره میبرند، تنگ و تنگتر خواهد شد.»